responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ميزان الحكمه نویسنده : المحمدي الري شهري، الشيخ محمد    جلد : 9  صفحه : 16

و هذه الروايات تؤيِّد ما قدَّمناه من أنَّ بين الأوضاع و الأحكام ارتباطا ما في الجملة . نعم ورد في بعض هذه الروايات أنّ اللّه أنزل المُشتري علَى الأرض في صورة رجل ، فلقي رجلا من العجم فعلَّمه النجوم حتّى ظنَّ أنّه بلغ ، ثمّ قال له : انظر أين المشتري ؟ فقال : ما أراه في الفلك و ما أدري أين هو ؟ فنحّاه و أخذ بيد رجل من الهند فعلَّمه حتّى ظنَّ أنّه قد بلغ ، و قال : انظر إلَى المشتري أين هو ؟ فقال : إنّ حسابي ليدلُّ على أنّك أنت المشتري ، قال : فشهق شهقة فمات ، و ورث علمه أهله فالعلم هناك ... الخبر . و هو أشبه بالموضوع . 3 ـ في التفاؤل و التَّطيُّر و هما الاستدلال بحادث من الحوادث علَى الخير و ترقُّبه و هو التفاؤل ، أو علَى الشَّرِّ و هو التطيُّر ، و كثيرا ما يؤثِّران و يقع ما يترقَّب منهما من خير أو شرٍّ و خاصَّة في الشرِّ ، و ذلك تأثير نفسانيٌّ . و قد فرَّق الإسلام بين التفاؤل و التطيُّر ، فأمر بالتفاؤل و نهى عن التطيُّر ، و في ذلك تصديق لكون ما فيهما من التأثير تأثيرا نفسانيّا . أمّا التفاؤل ففيما روي عن النبيِّ صلى الله عليه و آله : «تَفاءَلُوا بالخَيرِ تَجِدُوهُ» ، و كان صلى الله عليه و آله كثير التفاؤل ؛ نقل عنه ذلك في كثير من مواقفه . كما ورد في قصّة الحديبية : جاء سهيل بن عمرو فقال صلى الله عليه و آله : قد سهّل عليكم أمركم . و كما في قصّة كتابه الى خسرو برويز يدعوه إلى الإسلام، فمزّق كتابه و أرسل إليه قبضة من تراب، فتفاءل صلى الله عليه و آله منه أنّ المؤمنين سيملكون أرضهم . (كما في هامش المصدر) . و أما التطيُّر فقد ورد في مواضع من الكتاب نقله عن اُمم الأنبياء في دعواتهم لهم ؛ حيث كانوا يظهرون لأنبيائهم أنّهم اطَّيَّروا بهم فلا يؤمنون ، و أجاب عن ذلك أنبياؤهم بما حاصله : أنَّ التطيُّر لا يقلِب الحقَّ باطلاً و لا الباطل حقّا ، و أنّ الأمر إلَى اللّه سبحانه لا إلَى الطائر الذي لا يملك لنفسه شيئا ، فضلاً عن أن يملك لغيره الخير و الشرَّ و السعادة و الشقاء ، قال تعالى: «قالوا إنَّا تَطَيَّرْنا بكُم لَئنْ لَم تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُم و لَيَمَسَّنَّكُم مِنّا عَذابٌ أليمٌ*قالوا طائرُكم مَعَكُم» يس: 18، 19.

اين روايات، مطلب سابق را تأييد مى كند كه گفتيم: ميان اوضاع كواكب و رخدادهاى زمينى نوعى ارتباط وجود دارد. در بعضى روايات آمده است كه خداوند ، سياره مشترى را به صورت مردى به زمين فرستاد و او به مردى غير عرب برخورد و علم نجوم را به او آموخت، تا جايى كه گمان كرد به عمق آن دست يافته است. سپس به او گفت : حالا ببين سياره مشترى كجاست؟ مرد گفت : من او را در فلك نمى بينم و نمى دانم كجاست. مشترى او را از خود دور كرد و دست مردى هندى را گرفت و نجوم را به او آموخت، تا جايى كه فكر كرد بخوبى فرا گرفته است، به او گفت : حالا ببين سياره مشترى كجاست؟ آن مرد گفت :محاسبات من نشان مى دهد كه خود تو سياره مشترى هستى. همين كه اين را گفت، آهى بلند كشيد و جان داد. و علم او به خانواده اش به ارث رسيد. بنا بر اين، علم نجوم در آن جاست... اين روايت شباهت بيشترى به روايات جعلى دارد. 3 ـ درباره تفأّل و تطيّر. تفأّل و تطيّر عبارت است از حادثه اى را دليل بر وجود رخدادى گرفتن كه اگر آن رخداد خوب باشد آن را تفأّل (فال نيك زدن) مى گويند و اگر بد باشد تطيّر (فال بد زدن). در بسيارى موارد اين دو مؤثر واقع مى شوند و آن حادثه خوب يا بد بويژه حادثه بد كه انتظارش مى رود، تحقق مى يابد و اين البته يك تأثير روانى است. اسلام ميان فال خوب و فال بد زدن فرق گذاشته و به فال نيك زدن دستور داده و از فال بد زدن نهى كرده است و اين نشان مى دهد كه تأثير اين دو امر، يك تأثير روانى است. درباره فال نيك زدن، اين جمله از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود : فال نيك بزنيد تا آن را بيابيد. خود حضرت نيز فال خوب زياد مى زد و در بسيارى جاها اين كار از حضرت نقل شده است. مثلاً در داستان حديبيه آمده است كه وقتى سهيل بن عمرو از جانب مشركان مكّه براى گفتگو با مسلمانان و عقد قرارداد صلح آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : كارتان سهل و آسان شد. همچنين در داستان نامه پيامبر به خسرو پرويز و دعوت او به اسلام آمده است كه وى نام آن حضرت را پاره كرد و در جواب نامه مشتى خاك براى پيامبر فرستاد. حضرت اين امر را به فال نيك گرفت و فرمود : بزودى مؤمنان خاك آنها را تصرّف خواهند كرد. و اما فال بد زدن، در جاهايى از قرآن كريم، از امتهاى گذشته نقل شده كه آنان به پيامبرانشان مى گفتند : ما به شما فال بد زده ايم و لذا ايمان نمى آوريم. پيامبرانشان در پاسخ آنها مطالبى گفته اند كه خلاصه اش اين است : تطيّر (فال زدن از روى حركت پرندگان) حق را باطل و باطل را حق نمى كند و كار در دست خداوند سبحان است، نه در دست پرنده اى كه هيچ اختيارى از خودش ندارد، چه رسد به اين كه خير و شرّ و سعادت و شقاوت ديگران در دست او باشد. مثلاً خداوند مى فرمايد : «گفتند : ما شما را به فال بد گرفته ايم. اگر دست از دعوت خود بر نداريد سنگسارتان مى كنيم و به طور قطع از ما به شما عذاب و شكنجه اى دردناك خواهد رسيد. [پيامبران ]گفتند : شومى شما با خود شماست».

نام کتاب : ميزان الحكمه نویسنده : المحمدي الري شهري، الشيخ محمد    جلد : 9  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست