97.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في تفسيرِ الآيةِ ـ: الأجلُ الّذي غَيرُ مُسمّى مَوقوفٌ ، يُقدِّمُ مِنه ما شاءَ ، و يؤخِّرُ مِنه ما شاءَ ، و أمّا الأجَلُ المُسمّى فهُوَ الّذي يَنزِلُ مِمّا يُريدُ أنْ يكونَ مِن ليلةِ القَدْرِ إلى مِثلِها مِن قابِلٍ ، فذلك قولُ اللّه ِ: «إذا جَاء أجلُهم لا يستأخِرونَ ساعةً و لا يستقدِمون» [4] . [5]
19
هر امّتى اجلى دارد
قرآن:
«هر امّتى را اجلى است و چون اجلشان در رسد نه ساعتى از آن تأخير مى كنند و نه پيشى مى گيرند».
«هيچ قريه اى را هلاك نكرديم مگر آن كه اجل معيّنى داشتند. هيچ امّتى از اجل خويش نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند».
20
اجل معلّق و اجل قطعى
قرآن:
«اوست كه شما را از گِل بيافريد و عمرى مقرّر كرد و اجل حتمى نزد اوست. با اين همه، شما ترديد مى ورزيد».
حديث:
97.امام صادق عليه السلام ـ در تفسير اين آيه ـفرمود : اجل غير مسمّى (غير قطعى) ، موقوف و معلّق است و به خواست خدا پس و پيش مى شود . اما اجل مسمّى (قطعى)، آن است كه از شب قدر تا شب قدر سال آينده مقدّر مى فرمايد و اين است سخن خداوند كه : «چون اجلشان در رسد ساعتى از آن پس و پيش نمى افتد». [6]
[1] الأعراف : 34 .[2] الحِجر : 4 ، 5 .[3] الأنعام : 2 .[4] الأعراف : 34 .[5] بحار الأنوار : 5/139/3 . و قد جاءت بهذا المعنى روايات اُخرى ، و لكن ينافيها نصُّ خبرِ ابن مُسكان الدّالّ على كون الأجل الأوّل محتوما و الثّاني موقوفا ، و جَمَع العلاّمة المجلسيّ ؛ بين الطّائفتَين بوجه . و ردَّ العلاّمة الطباطبائيّ خبرَ ابن مسكان ، و فسّر الآيةَ طبقا للرّواية الّتي نقلناها في المتن . راجع : بحار الأنوار : 5 / 139 ـ 140 ، الميزان في تفسير القرآن : 7 /15 .[6] روايات ديگرى نيز به همين معنا و مضمون آمده است اما متن خبر ابن مسكان ـ كه علاّمه مجلسى در بحار الأنوار آورده است ـ حاكى از آن است كه اجلِ نخست، محتوم است و اجلِ دوم معلق و موقوف و از اين رو با اين روايت منافات دارد. او اين دو گروه از روايات را به نحوى با هم جمع و توجيه كرده است؛ امّا صاحب تفسير الميزان خبر ابن مسكان را رد كرده و آيه را مطابق با روايتى كه در متن نقل كرديم تفسير نموده است.