نام کتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) نویسنده : الأردکاني، محمد علي جلد : 4 صفحه : 753
روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله
فرمود كه: هر كه از براى برادر مسلمانش كه سخن مىگويد، عارض شود و در حديثش- يعنى
در ميان سخنش- سخن گويد، گويا كه رويش را خراشيده».
باب در بيان نشستن
21.
باب در بيان نشستن
3722/ 1. چند نفر از
اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از نوفلى، از عبد العظيم بن
عبداللَّه بن حسن علوى كه آن را مرفوع ساخته، گفت كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله
سه قسم مىنشست: يكى قُرْفَصاء، و آن، اين است كه ساقهايش را راست و برپا كند، و
به دستهايش رو به آنها آورد، و دستش را در ارشش[1] سخت و محكم كند[2]، و دويم بر زانوهايش بر سر پا
مىنشست، چنان كه مترافعين در نزد قاضى و حاكم مىنشينند، و آن را دوزانو
مىگويند، و سيم يك پا را دونه[3] مىكرد و
پاى ديگر را بر بالاى آن مىگسترد، و هرگز آن حضرت عليه السلام ديده نشد كه
چهارزانو نشسته باشد.
3723/ 2. على بن
ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از آنكه او را ذكر كرده، از ابو حمزه ثمالى
روايت كرده است كه گفت: حضرت على بن الحسين عليهما السلام را ديدم نشسته، يكى از
دو پايش را بر رانش گذاشته. عرض كردم كه: مردم اين نشستن را ناخوش مىدارند و
مىگويند كه: اين نشستن، نشستن پروردگار است. فرمود كه: «من به اين نوع نشستن،
ننشستم، مگر به جهت دلتنگى و ملولى، و حضرت پروردگار دلتنگ و ملول نمىشود، و
پينكى[4] و خواب او
را فرا نمىگيرد».
3724/ 3. على، از پدرش،
از ابن ابى عمير، از محمد بن مرازم، از ابو سليمان زاهد، از امام جعفر صادق عليه
السلام روايت كرده است كه فرمود: «هر كه به مكانى كه پستتر از بزرگوارى او باشد
از مجلس راضى شود، و در جايى بنشيند كه جايش از آن بالاتر باشد، پيوسته خداى عز و
جل و فرشتگانش بر او صلوات فرستند تا برخيزد».