3613/ 6. چند نفر از
اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد، از محمد بن حسن، از عبيداللَّه دهقان،
از احمد بن عائذ، از عبيد اللَّه حلبى، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود:
«صداقت و دوستى
نمىباشد، مگر به حدودى كه دارد. هر كه اين حدّها يا چيزى از اينها در او باشد، او
را به سوى صداقت نسبت ده، و هر كه چيزى از آنها در او نباشد، او را به سوى چيزى از
صداقت نسبت مده، كه بهرهاى از آن در او نيست. پس اوّل آن حدود، آن است كه نهان و
آشكارش از برايت يكى باشد، و دويم آنكه زينت تو را زينت خود، و عيب و زشتى تو را
زشتى خود بيند، و سيم آنكه ولايت و مال، او را بر تو تغيير ندهد و حالش را نگرداند
(يعنى اگر حكومت يا مالى به هم رساند، سلوكش با تو نگردد)، و چهارم آنكه منع نكند
تو را از چيزى كه قدرتش به آن مىرسد، و پنجم، و آن خصلتى است كه اين خصلتها را
جمع مىكند (كه همه در آن جمع است)، آن است كه در نزد نكبتها و حوادث روزگار، تو
را وا نگذارد».
باب در ذكر كسى كه
همنشينى و رفاقت با او مكروه است
4.
باب در ذكر كسى كه همنشينى و رفاقت با او مكروه است
3614/ 1. چند نفر از
اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از عمرو بن عثمان، از محمد بن
سالم كندى، از آنكه او را حديث كرده، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود:
«اميرالمؤمنين عليه
السلام چون بر منبر بالا مىرفت، مىفرمود كه: سزاوار است مسلمان را كه از برادرى
كردن با سه كس دورى كند: يكى بدكارِ بىباك و بىپروا، و ديگرى احمق، و سيم
دروغگو. امّا بدكار بىباك، پس پيوسته كارهاى بد خود را از براى تو زينت مىدهد، و
دوست مىدارد كه مانند او باشى، و تو را يارى نمىكند بر امر دين تو و بر معاد تو
(يعنى كارى كه در قيامت به كارت آيد)، و پيوستگى با او موجب جفا و قساوت است، و
آمد و شد او نزد تو (كه بر تو داخل شود و از نزد تو بيرون رود)، بر تو عار و ننگ
است، و امّا احمق، پس او تو را به چيزى كه خوب باشد دلالت نمىكند، و از براى دفع
بدى از تو به او اميدوار نمىتوان بود، و هر چند كه سعى كند و خود را در زحمت
افكند، و بسا است كه منفعت تو را
[1]. و در كلام حضرت عليه السلام شعار است به
اينكه، هر كه عيب مرا به من بگويد، از او ممنون مىشوم و شاد مىگردم، چنان كه
مردم به هديّه ممنون و شاد مىشوند.( مترجم)
نام کتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) نویسنده : الأردکاني، محمد علي جلد : 4 صفحه : 701