responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) نویسنده : الأردکاني، محمد علي    جلد : 4  صفحه : 671

باب نوادر

13. باب نوادر

3569/ 1. چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‌اند، از احمد بن محمد بن خالد، از اسماعيل بن مهران، از عبيس بن هشام، از آنكه او را ذكر كرده، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود: «قاريان قرآن سه قسم‌اند: يكى مردى است كه قرآن را خوانده، پس آن را سرمايه فرا گرفته، و به آن از پادشاهان طلب خير و منفعت نموده، كه آن را وسيله جلب منافع و اموال از ايشان ساخته، و به آن بر مردمان فخر و گردنكشى نموده، و ديگر مردى است كه قرآن را خوانده، پس حرف‌هاى آن را حفظ و ضبط نموده، و حدود و احكامش را ضايع ساخته، و آن را به جاى قدح‌[1] برپا داشته. پس خدا اين جماعت از حاملان قرآن را بسيار نكند، و سيم مردى است كه قرآن را خوانده، پس دواى قرآن را بر درد دل خود گذاشته، و شبش را به آن بيدار داشته، و روزش را به آن تشنه ساخته، و در مساجد خويش به آن برپا داشته، و به آن از رختخوابش دورى گزيده، و از آن پهلو تهى نموده. پس خداوند عزيز جبّار به بركت اين گروه، بلا را دفع مى‌نمايد، و به اين جماعت، مسلمانان را بر دشمنان ظفر و غلبه مى‌دهد، و به اين جماعت، حق- تبارك و تعالى- باران را از آسمان فرو مى‌فرستد. پس به خدا سوگند كه اين گروه، در ميان قاريان قرآن از كبريت احمر كمترند» (يعنى گوگرد سرخ)[2].

3570/ 2. چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‌اند، از سهل بن زياد و على بن ابراهيم، از پدرش، هر دو، از ابن محبوب، از ابو حمزه، از ابو يحيى، از اصبغ بن نباته كه گفت: شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السلام كه مى‌فرمود: «قرآن سه ثلث نازل شده: يك ثلث در شأن ما و در شأن دشمنان ما است، و ثلث ديگر سنن و امثال است، و ثلث ديگر واجبات و احكام است».


[1]. و مراد از قرار دادن قرآن به جاى قدح، بى‌اعتنايى است و عدم رجوع به سوى آن، مگر در وقت حاجت وضرورت، چنان كه در باب صلوات بر پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام مذكور شد.( مترجم)

[2]. مترجم گويد كه: كبريت- به كسر كاف و راء و سكون باء و ياء-، گوگرد و زر خالص و نقره خالص باشد. و در قاموس مذكور است كه: كبريت، از سنگ آن چيزى است كه آتش به آن افروخته مى‌شود، و ياقوت سُرخ و طلا يا جوهرى است كه معدن آن در پشت« تبّت»، در وادى مورچگان است. و در قاموس نيز مذكور است كه: تبّت- بر وزن سكّر-، بلادى است در مشرق، كه مشك ازفر به سوى آن منسوب است، و مراد از آن در اين حديث، همين معنى اخير است كه صاحب قاموس ذكر كرده، و آن از جمله اكسيرات است. امّا گوگرد آتش‌گيرا، كه مراد نبودنش معلوم است، و امّا نقره، به جهت وصف سرخى بيرون است، و طلا و ياقوت سرخ، اگرچه هر يك مى‌تواند كه مراد باشد در ظاهر حال، وليكن به اين حد كم نيست كه در مقام قلّت اين نوع از قارى ذكر شود.( مترجم)

نام کتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) نویسنده : الأردکاني، محمد علي    جلد : 4  صفحه : 671
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست