احسايى در راه سفر خراسان در شهر يزد، توقف كرد و مورد
استقبال مردم اين شهر قرار گرفت و به همين جهت در بازگشت از زيارت حضرت رضا عليه
السلام در يزد ماندگار شد.
بعد از اين، آوازه او در
ايران پيچيد. فتحعلى شاه از او براى سفر به تهران دعوت كرد و در تكريم و احترام او
سعى وافرى نمود.
شيخ بعد از سفر كوتاهى
به تهران، به يزد بازگشت و تا 1229 ق در يزد ماند. در اين سال در راه عتبات وارد
كرمانشاه شد و به دعوت محمّد على ميرزا دولتشاه- فرزند فتحعلى شاه و حاكم
كرمانشاه- در اين شهر ماند.
دولتشاه برايش مقررى و
مستمرى تعيين كرد و يك قريه بزرگ به وى اهدا نمود. شيخ بهجز يك سفرِ دو ساله به
عتبات، تا سال 1237 ق كه دولتشاه درگذشت، در كرمانشاه بود و در اين سال به قزوين
رفت و مورد استقبال قرار گرفت.
مهمترين صحنه برخورد و
اختلاف، بين احسايى و فقها، در اين شهر اتفاق افتاد. او بعد از سفر به مشهد، يزد و
اصفهان، از راه عتبات به مكه و مدينه رفت. ديگر اجل مهلت نداد و شيخ، در قريه
هديه- واقع در سه منزلى مدينه طيبه- در 22 ذى قعده 1241 در گذشت.
براى تاريخ فوت احسايى
اقوال ديگرى نيز وجود دارد، ولى آنچه را ذكر شد، شيخ على نقى احسايى (فرزند شيخ
احمد) و سيد كاظم رشتى نقل كردهاند، كه به نظر به واقعيت نزديكتر باشد[1].
پيكر او در جوار قبور
ائمه بقيع عليهم السلام نزديك بيت الاحزان آرام گرفت[2].
درنگى در آراء احسايى
همه كسانى كه از شيخ
نوشتهاند او را به وارستگى و جهد در عبادات و رياضات شرعى ستودهاند و آگاهيش را
در فقه و فلسفه و رياضى و طبيعيات و علوم