responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 311

7 / 10

سخنرانى زينب عليها السّلام در مجلس يزيد

2394.الملهوف : زينب دختر على عليه السلام برخاست و گفت : ستايش ، ويژه خداى جهانيان است و خداوند بر محمّد و خاندانش همگى درود فرستد ! خدا ، راست مى گويد و اين گونه مى گويد : «سپس فرجام بدكاران ، اين شد كه آيات خدا را انكار كردند و آنها را مسخره مى كردند» . اى يزيد ! آيا گمان بردى كه بستن راه ها به روى ما و سخت گرفتن بر ما و كشاندنِ ما به مانند كنيزان به هر كجا ، نشانه خوارىِ ما نزد خدا و كرامت خدا براى توست؟! و اين ، از بزرگىِ ارزش تو نزد اوست؟! پس ، آن گاه كه ديدى دنيا به كام توست و كارها به خواست تو مى چرخد و امور ، مرتّب اند و فرمان راويى و حكومتى كه از آنِ ماست ، به تو رسيده است ، به دَماغت باد انداختى و از سرِ شادى و سَرمستى ، سر به اين سو و آن سو چرخاندى ؟! اندكى بِايست و مهلت بده ! آيا سخن خداى متعال را از ياد برده اى كه فرمود : «و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان ، برايشان نيكوست . ما به آنها تنها براى آن ، مهلت مى دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و آنان ، عذابى خوار كننده دارند» . اى فرزند آزادشدگان [مكّه] ! آيا اين ، عدالت است كه كنيزان و زنانت را در پرده مى دارى و دختران پيامبر خدا عليه السلام را به اسارت مى كشى و پرده شان را مى درى و سيمايشان را آشكار مى كنى و دشمنان ، آنان را از اين شهر به آن شهر مى برند و اهل هر منزل و آبادى ، به تماشاى آنان مى آيند و دور و نزديك و شريف و پست ، صورت هاى آنان را مى بينند ، در حالى كه نه سرپرستى از مردانشان ، با آنان است و نه حمايتگرى از حاميان آنها؟ و چگونه مواظبت كسى اميد برده شود كه دهانش جگر پاكان را [در جنگ اُحُد ، گاز زد و] بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان ، روييده است ؟! و چگونه كسى سايه خود را بر ما اهل بيت اندازد ، درحالى كه با نفرت و دشمنى و حقد و كينه به ما مى نگرد؟! سپس بى آن كه احساس گناه كنى و يا اين سخن را بزرگ بشمارى ، مى گويى : [ {0 پدرانم] هلهله مى كردند و فرياد شادى بر مى كشيدند و مى گفتند : اى يزيد ! سربلند و برقرار باشى ! 0} در حالى كه بر دندان هاى پيشِ ابا عبد اللّه ، سَرور جوانان بهشت ، خم مى شوى و با سرِ چوب دستى ات بر آنها مى زنى . و چگونه اين را نگويى ، در حالى كه با ريختن خون فرزندان محمّد صلى الله عليه و آله و ستارگان زمين از خاندان عبد المطّلب ، زخم را شكافتى و آن را از بيخ و بُن در آوردى؟! پدرانت را ندا مى دهى و مى پندارى كه آنان را صدا مى زنى ! به زودى ، تو هم به جايگاه آنان در خواهى آمد و آن گاه ، دوست خواهى داشت كه اِفليج و گُنگ بودى تا آنچه را گفته اى ، نمى گفتى و آنچه را كرده اى ، نمى كردى . خدايا ! حقّ ما را بستان و از آن كه بر ما ستم كرد ، انتقام بگير و خشمت را بر كسى كه خون هاى ما را ريخت و حاميان ما را كشت ، فرود آر . به خدا سوگند ، جز پوست خود را نبريدى و جز گوشت خود را نشكافتى و بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با بر دوش كشيدن خون هايى كه از فرزندانش ريخته اى و حرمتى كه از خاندان و خويشانش هتك كرده اى ، وارد مى شوى ، در آن جا كه خدا ، پراكندگى شان را گِرد مى آورد و پريشانى شان را سامان مى دهد و حقّشان را مى گيرد «و مپنداريد كسانى كه در راه خدا كشته شده اند ، مُرده هستند ؛ بلكه زنده اند و نزد خدايشان روزى مى خورند» . تو را داورى خدا ، طرفِ دعوا بودن محمّد صلى الله عليه و آله و پشتيبانى جبرئيل ، بس است و آن كه [جنايت را ]براى تو آراست و تو را بر گردن مسلمانان سوار كرد ، به زودى خواهد دانست كه ستمكاران ، چه بد جاى گزينى بر گرفته اند و كدام يك از شما جايگاهى بدتر و سپاهى ناتوان تر دارد . اگرچه پيشامدها مرا به سخن گفتن با تو وا داشته است ، امّا من منزلتت را كوچك مى بينم و سرزنش كردن تو را كسرِ شأن خود مى دانم ؛ امّا چشم ها اشكبارند و سينه ها سوزان . هان ! شگفت و بس شگفت كه نجيب زادگان حزب خدا ، به دست آزادشدگانِ حزب شيطان ، كشته مى شوند ! از اين دست ها ، خون ما مى چكد و دهانشان از [ديدن ]گوشت ما آب افتاده است ، و آن پيكرهاى پاك و پاكيزه را گرگ ها دهان مى زنند و بقيّه اش را كفتارهاى ماده مى خورند . اگر ما را غنيمت بگيرى ، به زودى خسارت مى بينى ، آن هنگام كه چيزى جز دستاوردهاى پيش فرستِ خود ، چيزى نمى يابى «و خدايت ، بر بندگان ، ستمكار نيست» . شِكوه به خداست و تكيه بر هموست . حيله ات را به كار ببند ، تلاشت را بكن و همه توانت را به كار گير ؛ امّا به خدا سوگند ، نخواهى توانست ياد ما را [از خاطرها] پاك كنى و وحىِ ما را بميرانى ، و مهلت ما را در نمى يابى و ننگت شُسته نمى شود . آيا انديشه ات جز دروغ و سستى ، و روزگارت جز روزهايى شمردنى و جمعت جز پريشانى است ، آن روز كه منادى ندا مى دهد : «هان ! لعنت خدا بر ستمكاران باد» ؟! ستايش ، ويژه خدايى است كه آغازِ ما را سعادت و مغفرت ، و فرجامِ ما را شهادت و رحمت ، قرار داد ! از خدا مى خواهيم كه پاداش آنان را كامل كند و افزون هم بدهد و جانشين خوبى در نبودِ آنها براى ما باشد ، كه او بخشنده و مهربان است و «خدا ، ما را بس است و او خوبْ وكيلى است!» . يزيد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : {0 چه صيحه خوبى ميان صيحه هاست ! و چه زود ، مرگ ، بر نوحه گران ، آسان مى شود! 0}

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 311
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست