responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 291

2378.الفتوح : يزيد ، چوب دستى خيزرانش را خواست و با آن بر دندان هاى پيشينِ حسين عليه السلام مى زد و مى گفت : ابا عبد اللّه ، نيكو سخن مى گفت! ابو برزه اَسلَمى يا شخص ديگرى به سوى او آمد و به وى گفت : واى بر تو ، اى يزيد! آيا با چوب دستى ات بر دندان ها و دهان حسين مى زنى؟! گواهى مى دهم كه ديدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دندان هاى او و برادرش را مى مَكَد و مى فرمايد : «شما ، سَروران جوانان بهشتى هستيد . خداوند ، قاتل شما را بكُشد و لعنت كند و آتش دوزخ را برايش آماده كند كه بد سرانجامى است !» . هان ـ اى يزيد ـ ! روز قيامت ، در حالى مى آيى كه عبيد اللّه بن زياد ، شفيع توست ، و اين ، در حالى مى آيد كه محمّد صلى الله عليه و آله شفيع اوست . راوى مى گويد : يزيد ، خشمگين شد و فرمان داد بيرونش كنند و او را كِشانْ كِشانْ ، بيرون بردند .

2379.المناقب ، ابن شهرآشوب : طبرى ، بَلاذُرى و كوفى آورده اند كه چون سرها را پيشِ روى يزيد گذاشتند ، شروع به زدن با چوب دستى بر دندان هاى پيشينِ حسين عليه السلام كرد و سپس گفت : روزى در برابر روز بدر ! ... . ابو بَرزه گفت : اى فاسق ! چوب دستى را بردار كه ـ به خدا سوگند ـ ، دو لب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه جاى چوب دستى ات را مى بوسد . يزيد [چوب دستى اش را] برداشت ؛ امّا از شدّت خشم بر آن مرد ، در حال هلاك شدن بود. [1]


[1] برخى منابع ، ماجراى ابو بَرزه را با عبيد اللّه بن زياد و در كوفه مى دانند. شجرى در الأمالى خود ، از ابو عاليه آورده است : هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد ، سرش را براى عبيد اللّه بن زياد آوردند . او دنبال ابو بَرزه ـ كه اندكى چاق و كوتاه بود ـ فرستاد و به او گفت : اين چاقِ كوتوله ، صحابى پيامبرتان است؟! ابو برزه ، استرجاع كرد (إنّا للّه گفت) و سپس گفت : گمان نمى كردم آن قدر زنده بمانم كه كسى ، مصاحبت مرا با پيامبر صلى الله عليه و آله عيب بشمارد! عبيد اللّه گفت : منزلت من و حسين را روز قيامت ، چگونه مى بينى؟ ابو بَرزه گفت : خدا ، داناتر است . من چه مى دانم ! گفت : نظر تو را مى خواهم . گفت : اگر نظر مرا مى خواهى ، شفيع حسين در روز قيامت ، پدرش [پيامبر] است و شفيع تو ، زياد . عبيد اللّه گفت : بيرون برو ! اگر برايت حقّى قرار نداده بودم ، هر آينه ، گردنت را مى زدم . هنگامى كه ابو بَرزَه به درِ خانه رسيد ، [عبيد اللّه ] گفت : او را باز گردانيد . سپس گفت : اگر هر روز ، صبح و شب ، نزد من نيايى ، گردنت را مى زنم.

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست