responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 281

2370.الفتوح : يزيد به اشعار عبد اللّه بن زِبَعرى تمثّل جست و چنين خواند : 0 كاش پدرانم در بدر ، اكنون حاضر بودند و زخم خزرج را از تيزى سلاح مى ديدند 0 0 و هلهله مى كردند و فرياد شادى مى كشيدند و سپس مى گفتند : اى يزيد ! پاينده و سربلند باشى! 0 0 هنگامى كه نيزه ها ، بر سينه هاشان فرود آمد و كشتار ، ميان [قبيله] عبدِ اَشَل ، بالا گرفت 0 0 سزاى آنان را در برابر بدر داديم و واقعه اى مانند بدر را برپا داشتيم و برابر شد . 0 آن گاه اين شعر را از خود افزود و گفت : 0 من از نسل عُتبه [1] نيستم ، اگر انتقام آنچه را خاندان محمّد كردند ، از آنان نگيرم . 0

2371.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى ـ به نقل از مجاهد ـ: [يزيد] با چوب دستى اش ، لب هاى امام عليه السلام را گشود و دندان هايش را هويدا كرد و با آن بر آنها زد و خواند : {0 قوم ما ، از انصاف دادن ، خوددارى كردند . از اين رو ، چوبْ دستى هايمان انصاف دادند و خون ها ريختند . 0} {0 شكيب ورزيديم و شكيب ورزيدن ، عزم جدّى ماست ؛ ولى شمشيرهايمان ، كفِ دست و مچ را قطع مى كند . 0} {0 سرهاى مردمى را مى شكافيم كه نزد ما عزيزند؛ ولى آنان ، نافرمان ترين و ستمكارترين ند . 0} يكى از همنشينان يزيد به او گفت : چوب دستى ات را بردار كه ـ به خدا سوگند ـ ، بارها دو لب محمّد صلى الله عليه و آله را ديده ام كه بر همين جاى چوب دستى ات بوسه مى زند . يزيد خواند : {0 اى كلاغ جدايى ! هر چه مى خواهى ، قارقار كن . تو بر كارى ناله سر مى دهى كه انجام شده است . 0} {0 هر فرمان روايى و نعمتى ، زوال پذير است و دختران روزگار ، با هر چيز ، بازى [مرگ] دارند . 0} {0 كاش پدرانم در بدر ، اكنون حاضر بودند و بى تابى خزرج را از زخم سلاح مى ديدند 0} {0 و هلهله مى كردند و فرياد شادى مى كشيدند و سپس مى گفتند : اى يزيد ! پاينده و سربلند باشى! 0} {0 من از نسل خِندِف نيستم ، اگر از خاندان محمّد ، انتقام آنچه را كردند ، نگيرم . 0} {0 هاشميان ، با فرمان روايى ، بازى كردند ، وگرنه نه خبرى آمده و نه وحيى نازل شده است . 0} {0 ما انتقام خون خود را از على ستانديم و شيرِ سواركارِ قهرمان را از پاى در آورديم . 0} {0 ما بزرگِ بزرگانشان را كشتيم و آن را با بدر ، سنجيديم و برابر شد . 0} ما جز اين نمى دانيم كه با اين سخنان ، نفاق يزيد ، آشكار مى شود .


[1] عُتبه ، جدّ بزرگ يزيد است .

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 281
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست