responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 7  صفحه : 21

1767.مقاتل الطالبيّين : مدائنى مى گويد : عبّاس بن محمّد بن رَزين ، از على بن طلحه و ابومِخنَف ، از عبد الرحمان بن يزيد بن جابر ، از حُمَيد بن مسلم ؛ و نيز عمر بن سعد بصرى ، از ابو مِخَنف ، از زُهَير بن عبد اللّه خَثعَمى ؛ و همچنين ، احمد بن سعيد ، از يحيى بن حسن علوى ، از بَكْر بن عبد الوهّاب ، از اسماعيل بن ابى ادريس ، از پدرش ، از صادق عليه السلام ، از پدرش باقر عليه السلام ، برايم نقل كرده اند كه مجموع هر سه نقل ، اين است : نخستين كُشته خاندان ابو طالب در كنار حسين عليه السلام ، فرزندش على اكبر بود . او بر دشمن ، هجوم مى بُرد و مى گفت : {0 من على ، پسر حسين بن على ام . به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله ، نزديك تريم ، 0} {0 از اين شَبَث [ بن رِبْعى ] و از شمرِ پَست. شما را [ آن قدر ] با شمشير مى زنم ، تا اين كه [ شمشيرم ] در هم پيچيده شود ؛ 0} {0 شمشير زدنِ جوانى هاشمى و عَلَوى و امروز ، پيوسته ، از پدرم حمايت مى كنم . 0} {0 به خدا سوگند كه پسر بى نَسَب (ابن زياد) ، نمى تواند بر ما حكم برانَد . 0} او اين كار را بارها انجام داد . مُرّة بن مُنقِذ عبدى به او نگريست و گفت : گناهان عرب بر دوش من باشد ، اگر او مانند آنچه مى بينم ، انجام دهد و بر من بگذرد و من ، مادرش را به عزايش ننشانم ! على اكبر عليه السلام كه به دشمن ، هجوم مى بُرد و مانند قبلْ رَجَز مى خواند ، بر مُرّه گذشت . مُرّه ، نيزه اى به او زد و او را بر زمين انداخت . سپاهيان نيز او را در ميان گرفتند و با شمشيرهايشان ، تكّه تكّه اش كردند . ابو مِخنَف ، از سليمان بن ابى راشد ، از حُمَيد بن مسلم نقل مى كند كه گفت : در روز عاشورا ، به گوش خود شنيدم كه حسين عليه السلام فرمود : «خداوند ، بكُشد كسانى كه تو را كُشتند ، اى پسرم ! چه قدر در برابر خدا و بر هتك حرمت پيامبر صلى الله عليه و آله ، گستاخ بودند !» . سپس فرمود : «دنيا ، پس از تو ، ويران باد !» . حُمَيد گفت : و گويى به زنى مى نگرم كه مانند خورشيدِ هنگام طلوع ، به شتاب ، بيرون دويد و فرياد مى كشيد : اى محبوب من ، اى زاده برادرم ! در باره اش پرس و جو كردم . گفتند : اين ، زينب ، دختر على بن ابى طالب است . سپس ، آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت . حسين عليه السلام نيز به سوى او آمد و دستش را گرفت [ و بلند كرد ]و به سوى خيمه بُرد . آن گاه ، به سوى فرزندش باز گشت و جوانان [ خاندانش ] به سويش آمدند . حسين عليه السلام به آنها فرمود : «برادرتان را ببريد !» . آنان نيز او را از آن جا بردند و جلوى خيمه اش ، بر زمين نهادند . احمد بن سعيد ، از يحيى بن حسن علوى ، از چندين نفر ، از محمّد بن عُمَير ، از احمد بن عبد الرحمان بصرى ، از عبد الرحمان بن مهدى ، از حَمّاد بن سَلَمه ، از سعيد بن ثابت ، نقل كرده است كه گفت : چون على اكبر عليه السلام به سوى دشمن ، بيرون آمد، حسين ـ كه درودها و سلام خدا بر او باد ـ ، چشمانش را بر زمين دوخت و گريست . سپس گفت : «خدايا ! تو بر اينها گواه باش كه جوانى به سوى آنان رفت كه شبيه ترينِ مردم به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود» . على اكبر عليه السلام ، به سوى آنان ، حمله مى برد و سپس ، به نزد پدرش باز مى گشت و مى گفت : پدر ! تشنه ام . حسين عليه السلام به او فرمود : «شكيبايى كن ـ اى محبوب من ـ كه به شب نرسيده ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از جام خويش ، تو را سيراب مى گردانَد» . او پى در پى ، حمله مى كرد تا آن كه تيرى به او اصابت كرد و بر گلويش نشست و آن را دريد . در خون خود ، دست و پا مى زد كه ندا داد : اى پدر ! درود بر تو ! اين ، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه به تو سلام مى رسانَد و مى فرمايد : «به سوى ما بشتاب !» . آن گاه ، صيحه اى كشيد و جان داد .

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 7  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست