1485.تاريخ الطبرى ـ به نقل از عقبة بن ابى عيزار ـ: حسين عليه السلام در ذى حُسُم [2] ايستاد و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمود : «كارها چنان شده كه مى بينيد! دنيا تغيير يافته و به زشتى ، گراييده است . خير آن ، رفته و پيوسته بدتر شده و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف و مَعاشى ناچيز چون چراگاه كم مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى شود و از باطل ، دورى نمى گردد ؟ حقّا كه مؤمن بايد [در اين شرايط] به ديدار خداوند راغب باشد ، كه به نظر من ، بايد شهادت را به جاى مرگ [ طبيعى ]برگزيد ، نه زندگى با ستمگران را كه مايه رنج است» . زُهَير بن قَين بَجَلى برخاست و به ياران خويش گفت: شما سخن مى گوييد ، يا من سخن بگويم؟ گفتند: تو سخن بگو. پس زهير ، حمد خدا گفت و ثناى وى را به جا آورد و گفت: «اى پسر پيامبر! خدا تو را قرين هدايت بدارد! گفتار تو را شنيديم . به خدا اگر دنيا براى ما باقى بود و در آن ، جاويد بوديم و يارى و پشتيبانى تو موجب جدايى از دنيا بود ، قيام با تو را بر اقامت در دنيا ترجيح مى داديم. حسين عليه السلام براى وى دعا كرد و در حقّش سخن نيك گفت.
[1] در باره محلّ اين سخنرانى ، در كتب تاريخ ، اختلاف است . در تاريخ الطبرى ، «ذى حُسُم» ، در الملهوف ، «عُذَيب الهِجانات» ، در تحف العقول ، «در مسير كربلا» و در المعجم الكبير ، «كربلا و به هنگام ورود عمر بن سعد و نزديك شدن نبرد» گفته شده ، كه آنچه ما برگزيديم ، نقل تاريخ الطبرى است .[2] جايى است بين شراف و بيضه (ر .ك : نقشه شماره 4 در پايان همين جلد) .
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 5 صفحه : 245