responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 5  صفحه : 195

1462.الأخبار الطوال : حسين عليه السلام چون از زَرود حركت كرد، مردى از بنى اسد را ديد و از او در باره اخبار كوفه پرسيد . گفت: هنوز از كوفه بيرون نيامده بودم كه مسلم بن عقيل و هانى بن عروه كشته شدند و خودم ديدم كه كودكان ، پاهاى آن دو را گرفته بودند و بر زمين مى كشيدند . امام حسين عليه السلام فرمود : « «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ» . جان هاى خود را به خداوند ، وا مى گذاريم» . آن مرد به امام حسين عليه السلام گفت: اى پسر پيامبر خدا! تو را به خدا سوگند مى دهم كه جان خود را و جان هاى خاندانت را كه همراه تو مى بينم ، حفظ كنى . به جاى خود ، برگرد و رفتن به كوفه را رها كن. به خدا سوگند ، در آن شهر ، براى تو ياورى نيست. فرزندان عقيل ـ كه همراه حسين عليه السلام بودند ـ گفتند: ما را پس از مرگ برادرمان مسلم ، نيازى به زندگى نيست و هرگز باز نمى گرديم تا كشته شويم. حسين عليه السلام فرمود: «پس از ايشان، خيرى در زندگى نيست» . آن گاه ، حركت كرد و چون به منزل زُباله رسيد، فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد ـ كه او را به درخواست مسلم ، با نامه اى حاكى از بى وفايى و پيمان شكنىِ مردم كوفه بعد از بيعتشان ، گسيل داشته بودند ـ ، رسيد. حسين عليه السلام چون آن نامه را خواند، به درستىِ خبر كشته شدن مسلم و هانى ، يقين كرد و سخت اندوهگين شد. آن مرد ، خبر كشته شدن قيس بن مُسهِر را هم داد ؛ همان پيكى كه امام عليه السلام او را از بطن الرُّمّه، فرستاده بود. گروهى از ساكنان منزل هاى ميان راه كه به امام عليه السلام پيوسته بودند و مى پنداشتند امام عليه السلام پيش ياران و پيروان خود خواهد رفت، چون اين خبر را شنيدند، پراكنده شدند و كسى جز ياران خاصّ حسين عليه السلام ، باقى نماند.

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 5  صفحه : 195
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست