responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 4  صفحه : 209

1144.الفتوح : عبيد اللّه بن زياد ، از قصر بيرون آمد و وارد مسجد جامع شد . حمد و ثناى خدا را به جاى آورد و آن گاه نظر كرد و يارانش را در سمت راست و چپ منبر ديد كه در دستانشان شمشيرهاى برهنه و نيزه است. سپس گفت: اى كوفيان ! به اطاعت خداوند و پيامبرش محمّد و پيشوايانتان ، چنگ زنيد و اختلاف و تفرقه نكنيد كه نابود و پشيمان مى شويد و خوار و مقهور مى گرديد . هيچ يك از شما كارى نكند كه راه مؤاخذه شدن را بر خود، هموار سازد و به راستى، آن كه ترسانْد، معذور است. هنوز عبيد اللّه بن زياد ، سخنرانى اش را تمام نكرده بود كه صداى فريادى شنيد . پرسيد : چيست؟ گفتند: اى امير! فرار كن، فرار كن . مسلم بن عقيل به همراه كسانى كه با او بيعت كرده اند، مى آيند. عبيد اللّه بن زياد به سرعت از منبر ، پايين آمد و با شتاب ، وارد قصر شد و درها را بست

4 / 17

دعوت مسلم از نيروهايش و حركت به سوى قصر

1145.تاريخ الطبرى ـ به نقل از عبد اللّه بن خازم [1] ـ: به خدا سوگند ، من فرستاده پسر عقيل به قصر (دار الحُكومه) بودم تا ببينم كار هانى به كجا انجاميد. وقتى هانى كتك خورد و زندانى شد ، بر اسبم سوار شدم و اوّلين كسى بودم كه خبر را به مسلم دادم. در اين هنگام ، زنان قبيله هانى ، جمع شده بودند و فرياد مى زدند : واىْ گرفتارى ! واىْ مصيبت ! من نزد مسلم رفتم و خبر را به وى دادم. مسلم به من دستور داد يارانش را فرا بخوانم . خانه هاى اطراف ، از آنان پُر شد ؛ چرا كه هجده هزار نفر با او بيعت كرده بودند و در خانه ها[ى اطراف] ، چهار هزار مرد، حضور يافتند. مسلم به من دستور داد : فرياد كن : «يا منصورُ ! أَمِتْ». [2] من هم فرياد زدم: «يا منصورُ! أَمِتْ» . مردمان هم فرياد مى كردند و جمعيت بسيارى ، گرد مسلم اجتماع كردند. مسلم، عبيد اللّه بن عمرو بن عُزَير كِندى: [3] را فرمانده قبيله كِنده و ربيعه قرار داد و [به او] گفت: جلوى من به همراه سواره ها حركت كن . سپس مسلم بن عوسجه اسدى را فرمانده مَحلّه [قبايل] مَذحِج و اسد قرار داد و [به او ]گفت: به همراه پياده ها حركت كن . نيز ابو ثُمامه صائدى را فرمانده محلّه [قبايل] تميم و همْدان قرار داد و عبّاس بن جُعده جدلى را فرمانده محلّه مَدَنيان قرار داد. آن گاه به سمت قصر حركت كرد . وقتى خبر به ابن زياد رسيد ، در قصر پناه گرفت و درها را بست.


[1] اين جمله ، شعار مسلم و يارانش بود كه به همديگر مى گفتند و به معناى «اى يارى شده ! بميران» است . آنان با اين سخن ، تفأّل به پيروزى و يارى شدن مى زدند .

[2] در باره نام او و نام جدّش ، اختلاف كرده اند . كنيه او ابو محمّد است و ظاهرا نام «عبد اللّه » درست است، نه «عبيد اللّه » و احتمال دارد كه همان عبيدة بن عمرو بَدّى كِندى باشد كه بلاذرى و طبرى در كتاب هايشان آورده اند. آن دو گفته اند : عبيده ، از شيعيان راستين و دوستدار امام على عليه السلام و شجاع ترين و شاعرترينِ مردمان بود. سيّد محسن امين هم در كتاب أعيان الشيعة، او را با عنوان «عبيدة بن عمرو بدائى (از طايفه بنى بداء)» آورده است. بَدائى يا منسوب به بنى بداء است كه طايفه اى از قبيله كِنده اند و يا لقبى است براى كسانى كه بَدا را براى خداوند عز و جل جايز مى شمرند. اين عبيد اللّه ، از توّابين است و در سال 65 ق ، به شهادت رسيد.

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 4  صفحه : 209
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست