responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 277

فصل چهاردهم : زيارتى كه سيّدِ مرتضى با آن ، امام عليه السلام را زيارت كرد

3332.مصباح الزائر : زيارت دوم ، با واژه هاى شفابخش كه برخى مصيبت هاى واقعه كربلا در آن ، ياد مى شود و حسين ـ كه درودها و سلام خدا بر او باد ـ ، با آن ، زيارت مى شود . سيّدِ مرتضى عَلَم الهدى رحمه الله با آن ، امام حسين عليه السلام را زيارت كرده است و من ، آن را همان گونه كه او خوانده ، مى آورم . سيّد مرتضى مى گويد : هنگامى كه خواستى از خانه ات بيرون بيايى ، بگو : خدايا ! به سوى تو ، رو آورده ام و بر تو ، توكّل كرده ام و از تو ، يارى جسته ام و آهنگ روى تو را دارم و زيارت فرزند پيامبرت را قصد كرده ام و به رضايتت ، چنگ زده ام . خدايا ! مرا در سفر و حَضَر ، و از پيش رو و از پشت سر و راست و چپ و بالا و پايين من ، حفظ كن و از شرّ هر شَرورى به عظمتت پناه مى برم . خدايا! با آنچه كتاب فرو فرستاده ات بر پيامبر فرستاده ات را حفظ كردى ، مرا حفظ كن ، اى كسى كه گفت ـ و راستگوترينِ گويندگان است ـ كه : « بى ترديد ، ما ذكر را فرو فرستاديم ، و ما ، حافظ آن هستيم » . و هنگامى كه به منزل رسيدى ، مى گويى : « خداى من ! مرا در منزلى مبارك ، فرود آور كه تو بهترينِ فرود آورندگانى » . « خدايا ! مرا [ در اين محل ] با صداقت ، داخل كن و با صداقت ، خارج ساز و برايم از جانب خودت ، حجّتى يارى كننده قرار ده » . خداوند ، بزرگ تر است . خداوند ، بزرگ تر است . خداوند بزرگ تر است . خدايا! خير اين بُقعه مبارك و خير اهل آن را از تو مى خواهم ، و از شرّ آن و شرّ اهلش ، به تو پناه مى برم . خدايا ! مرا محبوب خلقت بگردان و از روزىِ گسترده ات ، بر من سرازير كن و مرا بر قيام به اداى حقّت ، موفّق بدار ، به رحمت و رضوان و كَرَم و احسانت ، اى كريم ! و چون گنبد را ديدى ، بگو : « ستايش ، ويژه خداست ، و سلام ، بر بندگان برگزيده خدا ! آيا خدا بهتر است يا آنچه را شريكِ خدا مى گيرند ؟ » . « و سلام بر فرستادگان ! و ستايش ، ويژه خداى جهانيان است » . « و سلام بر اِلياسين (آل ياسين) ! ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى دهيم » . و سلام بر پاكيزگان پاك ، وصيّان راستين ، قيام كنندگان به فرمان خدا و حجّت هاى او ، فراخوانان به راه خدا ، مجاهدان در راه خدا ، آن گونه كه بايد ، خيرخواهانِ همه بندگانش ، جانشينان در سرزمين هايش ، و راهبران به راه هدايت و درست ، كه او ستوده و بزرگ است ! و هنگامى كه به مرقدْ نزديك شدى ، بگو : خدايا ! قصد كنندگان ، آهنگ تو كرده اند ، و راغبان ، به فضل تو طمع نموده اند ، و پناهجويان ، به تو چنگ زده اند ، و توكّل كنندگان ، به تو توكّل كرده اند ، و من ، به آهنگ [ زيارت ] تو به اين جا آمده ام و بر نواده پيامبرت ، وارد شده ام و به رحمتت ، طمع ورزيده ام و در برابر عزّتت ، خاضعم و سرپرستان كارت را مطيعم و فرمانشان را دنباله روم ، و به تو و فضلت ، پناه آورنده و به قبر وليّت ، چنگ زننده ، و به ريسمانت ، درآويزنده ام . خدايا ! مرا بر محبّت دوستانت ، ثابت بدار و ردّ پايم را از زيارتشان ، مگُسَل و مرا در زمره ايشان ، محشور بگردان و به شفاعتشان ، مرا به بهشت ، در آور . و هنگامى كه به قتلگاه رسيدى ، بگو : « به آنان كه جنگ برايشان تحميل مى شود ، اجازه جهاد داده شد ؛ زيرا به آنها ستم شده است ؛ و خدا بر يارى آنها ، كاملاً تواناست » . « و كشته شدگان در راه خدا را مُرده مپندار ؛ بلكه آنان ، زنده اند و نزد خدايشان ، روزى مى خورند . به آنچه خداوند ، از فضلش به ايشان داده ، شادمان اند و به كسانى كه در پى آنان ، هنوز به ايشان نپيوسته اند ، بشارت مى دهند ، كه ترسى ندارند و اندوهگين نمى شوند . به نعمت و فضل خدا ، بشارت مى دهند و اين كه خداوند ، پاداش مؤمنان را تباه نمى كند » . « بگو : خدايا ! آفريدگار آسمان ها و زمين ، داناى غيب و حضور ! تو ميان بندگانت در آنچه اختلاف مى كردند ، حكم مى رانى » . « و هرگز ، خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند ، غافل مشمار ! او به آنها مهلت مى دهد براى روزى كه چشم ها در آن ، خيره مى شوند . با گردن هاى كشيده ، سر به بالا نموده ، بى آن كه پلك بزنند ، دل هايشان [ از وحشت ] خالى شده است . و مردم را بيم ده از روزى كه عذاب ، به آنها مى رسد و ستمكاران مى گويند : خدايا ! [ عذاب ]ما را اندكى به تأخير بينداز تا دعوتت را پاسخ گوييم و از فرستادگانت ، پيروى كنيم . [ گفته مى شود : ] آيا شما نبوديد كه پيش تر سوگند مى خورديد كه ما را فنايى نيست ؟ و در خانه هاى ستمكاران بر خود ، جاى گرفتيد و برايتان روشن شد كه با آنان ، چه كرديم و مثال ها برايتان زديم [ ؛ امّا سودى نبخشيد ] . و بى ترديد ، آنها حيله هاى خود را به كار بستند و مكرشان ، نزد خدا هست و مكرشان ، كوه ها را از جا مى كَنْد [ ؛ امّا خداوند ، مانع شد ] . پس هيچ گاه خدا را تخلّف كننده از وعده اش به فرستادگانش مپندار كه خداوند ، هميشه پيروز و انتقام گيرنده است » . « و به زودى ، ظالمان مى دانند كه به كجا باز مى گردند » . « از ميان مؤمنان ، مردانى اند كه بر پيمان خود با خدا ، راست ماندند . پس برخى از آنها ، پيمان خويش را به پايان آوردند [ و شهيد شدند ] و برخى از آنان ، انتظار مى كشند ، بى آن كه تغييرى در [ پيمان ]خود بدهند » . ما مصيبت خود را به پاى خدا مى گذاريم ؛ مصيبت درگذشت نواده پيامبرمان ، س��رورمان و پيشوايمان را . چه قدر بر ما گران است ـ اى ابا عبد اللّه ـ كه در اين جا ، تنها و بى كس ، غريبانه و دور از وطن ، كشته شده و فتاده باشى ، دور از خاندان و برادران ، برهنه ، بر خاك غلتيده و با گلوى بُريده ، و با سينه اى چاكْ چاك و حريمى مباح گشته ! شيرخواره ات را ذبح كردند ، و خانواده ات را به اسيرى بردند ، و كاروانت را غارت كردند . به راست و چپ مى رفتى و جرعه هاى هراس را مى نوشيدى . دريغ و صد دريغ بر تو كه تشنه ، بر زمين سوزان [ كربلا ] افتادى ، بى آن كه بتوانى سخنى بگويى و يا پاسخى بدهى و زنان و فرزندانت ، به دردِ از دست دادنت ، گرفتار شدند و سرت از پيكرت ، جدا گشت . با به خاك افتادن تو ، اسلام ، به خاك افتاد و حدود و احكام [ الهى ] ، تعطيل گشت و روزگار سياهى ، فرا رسيد و خورشيد ، گرفت و ماه ، تيره شد و ابر و باران ، محبوس گشتند و عرش و آسمان ، به لرزه در آمد و زمين و صحرا ، بر خود لرزيدند و بلا ، فراگير شد و هوس ها ، گونه گون شد و پيامبر ، به فقدانت ، دردمند شد و [ زهراى ]بتول ، ناآرام گشت و خِردها ، سرگردان شدند . لعنت خدا بر كسى كه بر تو ظلم و بيداد كرد و آب را از تو ، باز داشت و تو را خُرد نمود و به تو ، خيانت كرد و تو را وا نهاد و بر تو شورانْد و تو را كُشت و عهد و پيمان با تو را شكست و وعده اش را زير پا نهاد و به ميثاقش عمل نكرد و دشمنِ تو را يارى داد و با كردارش ، جدّت را به خشم آورد ! سلام و رضوان و بركات و درودهاى خدا ، بر تو و بر پاكان از نسلت ، و نجيبان از خاندانت باد كه همانا او ستوده و بزرگ است ! سپس ، به زير گنبد شريف مى آيى و بر سرِ قبر شريف [ ـِ امام عليه السلام ] مى ايستى و مى گويى : سلام بر آدم ، برگزيده خدا ميان مردمانش ! سلام بر شَيث ، ولىّ و برگرفته خدا ! سلام بر ادريس ، قيام كننده براى خدا به همراه حجّتش ! سلام بر نوح مستجاب الدعوه ! سلام بر هود تأييد شده با يارى خدا ! سلام بر صالح ، كه خدا با كرامت خويش به او آبرو بخشيد ! سلام بر ابراهيم كه خدا دوستى اش را نثارش كرد ! سلام بر اسماعيل كه خداوند ، ذبحى بزرگ از بهشت را جانْ فدايش كرد ! سلام بر اسحاق كه خداوند ، نبوّت را در نسل او قرار داد ! سلام بر يعقوب كه خداوند ، ديده اش را با رحمتش به او باز گردانْد ! سلام بر يوسف كه خداوند با بزرگى اش او را از چاه ، رهايى بخشيد ! سلام بر موسى كه خداوند ، دريا را برايش با قدرتش شكافت ! سلام بر هارون كه خدا ، او را به پيامبرى مخصوص كرد ! سلام بر شعيب كه خداوند ، در برابر امّتش يارى اش داد ! سلام بر داوود كه پس از خطايش ، خداوند به سوى او باز گشت ! سلام بر سليمان كه جن به عزّت خداوند ، در برابرش رام شد ! سلام بر ايّوب كه خداوند ، بيمارى اش را شفا داد ! سلام بر يونس كه خداوند ، به وعده تضمينى اش به او وفا كرد ! سلام بر زكريّا ، شكيبا بر گرفتارى اش ! سلام بر عُزَير كه پس از مرگش ، خداوند ، زنده اش كرد ! سلام بر يحيى كه خدا با شهادتش ، به خود ، نزديك اش كرد ! سلام بر عيسى كه روح و كلمه خداست ! سلام بر محمّد ، حبيب خدا و برگزيده او ! سلام بر امير مؤمنان ، على بن ابى طالب ؛ آن ويژه شده به كرامت محمّد صلى الله عليه و آله و برادرى اش ! سلام بر فاطمه زهرا ، دخترش ! سلام بر ابو محمّد ، حسن ، وصىّ پدرش و جانشين او ! سلام بر حسين كه از خون و جان خويش گذشت ! سلام بر آن كه خدا را در نهان و آشكار ، اطاعت كرد ! سلام بر آن كه خداوند ، شفا را در تربت او قرار داد ! سلام بر كسى كه اجابت دعا ، زير گنبد اوست ! سلام بر امامان از نسل او ! سلام بر فرزند خاتم پيامبران ! سلام بر فرزند سَرور اوصيا ! سلام بر فرزند فاطمه زهرا ! سلام بر فرزند خديجه كبرا ! سلام بر فرزند سِدرَةُ المُنتهى ! سلام بر فرزند جَنّة المَأوى ! سلام بر فرزند زمزم و صفا ! سلام بر آن كه در خون خود غلتيده و خيمه اش دريده ! سلام بر پنجمين تن از اصحاب كَساء ! سلام بر غريبِ غريبان ! سلام بر شهيدِ شهيدان ! سلام بر كشته شده به دست حرام زادگان ! سلام بر ساكن كربلا ! سلام بر كسى كه فرشتگان آسمان ، بر او مى گِريند ! و سلام بر آن كه فرزندانش ، پاكان اند ! سلام بر بزرگ دين ! سلام بر جايگاه برهان ها ! سلام بر امامان بزرگ ! سلام بر گريبان هاى خون آلود ! سلام بر لب هاى خشكيده ! سلام بر نَفَس هاى بُريده ! سلام بر جان هاى تَرك تن گفته ! سلام بر پيكرهاى برهنه ! سلام بر بدن هاى خونين ! سلام بر خون هاى جارى ! سلام بر عضوهاى قطع شده ! سلام بر سرهاى بالا رفته [ بر نيزه ] ! سلام بر زنانِ بيرون دويده [ از خيمه ] ! سلام بر حجّتِ خداى عالميان ! سلام بر تو و بر پدران پاك شهيدت ! سلام بر تو و بر فرزندان يارى دهنده ات ! سلام بر تو و بر فرشتگان همراهت ! سلام بر كشته مظلوم ! سلام بر برادر مسموم او ! سلام بر على اكبر ! سلام بر شيرخوار خُرد ! سلام بر پيكرهاى برهنه ! سلام بر خاندان غريب ! سلام بر افتادگان در صحراها ! سلام بر جدا افتادگان از وطن ها ! سلام بر دفن شدگان بى كفن ! سلام بر سرهاى جدا از بدن ! سلام بر شكيبا به پاى خدا ! سلام بر ستم ديده بدون ياور ! سلام بر ساكن تربت پاك ! سلام بر صاحب گنبد بلند ! سلام بر آن كه [ خداى ] جليل ، پاكيزه اش كرد ! سلام بر كسى كه جبرئيل به او بشارت داد ( / افتخار كرد) ! سلام بر آن كه ميكائيل برايش در گهواره ، لالايى مى خوانْد ! سلام بر آن كه بيعتش و احترام حرمش را شكستند ! سلام بر كسى كه با ريخته شدن خونش ، حرمت اسلام ، شكسته شد ! سلام بر غسل كرده با خونِ زخم ! سلام بر جرعه نوش كاسه هاى تلخى سرنيزه ها ! سلام بر ستم ديده [ خونْ ]مباح گشته ! سلام بر مهجور ميان مردم ! سلام بر تن هاى در دشت ! سلام ��ر كسى كه دفنش را روستانشينان ، عهده دار شدند ! سلام بر آن كه رگ قلبش بُريده شده ! سلام بر حمايتگر بدون ياور ! سلام بر موى سپيدِ رنگين شده [ به خون ] ! سلام بر گونه بر خاك ساييده ! سلام بر بدن برهنه شده ! سلام بر دندانِ با چوبْ نواخته شده ! سلام بر رگ بُريده ! سلام بر سرِ بالا رفته [ بر نيزه ] ! سلام بر بدن تكّه تكّه شده ! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد ! آن گاه ، به نزد سر بگرد و بگو : سلام بر تو ، اى ابا عبد اللّه ! سلام بر تو ، اى فرزند پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند سَرور وصيّان ! سلام بر تو ، اى فرزند برگزيده خداى جهانيان ! سلام بر تو ، اى فرزند فاطمه زهرا ، سَرور زنان جهانيان ! سلام بر تو ، اى فرزند خديجه كبرا ! سلام بر تو ، اى كه آسمان هاى بَرين در مصيبتش گريستند ! سلام بر تو ، اى كه زمين هاى زيرين بر فقدانش گريستند ! سلام بر تو ، اى حجّت خدا بر اهل دنيا ! سلام بر تو ، اى فتاده اشك هاى جانسوز و ريزان ! سلام بر تو ، اى ذوب كننده جگرِ سوزان ! سلام بر تو ، اى فرزند بزرگ دين ! سلام بر تو ، اى عصمت پرهيزگاران ! سلام بر تو ، اى نشانِ ره يافتگان ! سلام بر تو ، اى حجّت بزرگ خدا ! سلام بر امام بُريده از لغزش ها و پاكيزه از همه عيب ها ! سلام بر فرزند پيامبر و نور چشم بتول ! سلام بر آن كه جبرئيل ، هم سخنش و ميكائيل ، همبازى اش بود ! سلام بر انجير و زيتون ! سلام بر دو كفه ترازوى ياد شده در سوره «الرحمن» ، با تعبير «لؤلؤ و مرجان» ! سلام بر اُمناى خداى چيره منّان ! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد ! سلام بر كشته ستم ديده ! سلام بر منع شده از آب فرات ! سلام بر سَرور سَروران ! سلام بر رهبر رهبران ! سلام بر ريسمان استوار خدا ! سلام بر تو ، اى حجّت خدا و فرزند حجّتش و پدر حجّتش ! گواهى مى دهم كه خدا ، خاك را با تو پاكيزه (متبرّك) و كتاب را با تو روشن ساخت ، و مصيبت را با تو سنگين كرد و تو را و جدّت و پدرت و مادرت و برادرت را سرمشق خِردمندان گردانْد ! اى فرزند خجستگان پاك و تلاوت كنندگان كتاب ! سلامم را به روى تو ، روانه كرده و براى بر آورده شدن حاجت هايم ، پس از خدا ، بر تو اتّكا كرده ام . آن كه به تو تمسّك و پناه جُست ، ناكام نگشت . خداوند ، بر تو درود فرستد و دل هايى از مردمان را هوادارِ تو قرار دهد . سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد ! [1] سلام بر تو ، اى فرزند برگزيده برگزيدگان ! سلام بر تو ، اى فرزند جوهر نيكان ! سلام بر تو ، اى فرزند تقسيم كننده بهشت و دوزخ ! سلام بر تو ، اى فرزند بازمانده پيامبران ! سلام بر تو ، اى فرزند صالح مؤمنان ! سلام بر تو ، اى فرزند خبرِ بزرگ ! سلام بر تو ، اى فرزند راه راست ! گواهى مى دهم كه تو ، حجّت خدا در زمينش هستى . گواهى مى دهم كه مخالفان تو ، كُشندگان تو ، وا گذارندگان تو ، منكران حقّت و مانعان تو از اِرثت ، بر زبان پيامبر مَكّى ، لعنت شده اند و بى ترديد ، آن كه افترا مى بندد ، ناكام مى شود . خداوند ، ستمكاران به شما را از اوّلين و آخرين ، لعنت كند و عذاب دردناك را بر ايشان ، دوچندان گردانَد ؛ عذابى كه هيچ يك از جهانيان را آن گونه عذاب نكرده است ! سپس ، خود را بر ضريح بيفكن و تربت [ ـِ مزار ] را ببوس و بگو : سلام بر تو ، اى نخستين مظلومى كه حرمت مسلمانى و خونش ، زير پا نهاده شد ! خداوند ، گروهى را كه پايه هاى ظلم و بيداد بر شما اهل بيت را بنيان نهادند ، لعنت كند ! گواهى مى دهم كه من در برابر هر كس كه با او در آشتى هستى ، در آشتى ام و با هر كه در جنگى ، در جنگم ، آنچه را باطل مى دانى ، باطل مى شمرم و آنچه را حقيقت مى دانى ، حقيقت مى بينم . نزد خداى من و خداى خويش ، براى رهايى ام از آتش و بر آورده شدن حاجت هايم در دنيا و آخرت ، شفاعتم كن . درودهاى خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد! آن گاه ، به كنار قبر مى روى و رو به قبله ، دستانت را بالا مى برى و مى گويى : خدايا ! آمرزش خواهى ام با وجود پافشارى بر آنچه از آن نهى كردى ، كم حيايى است و آمرزش خواهى نكردن با وجود آگاهى ام به گستره بردبارى ات ، تباه كردنِ حقّ اميدوارى است . خدايا ! گناهانم ، مرا از اميدوارى به تو ، مأيوس كرده ، و آگاهى ام به گستردگى رحمتت ، مرا از ترس تو ، ايمن كرده است . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و اميدم را به تو ، تصديق كن و هراسم را از تو ، تكذيب بنما و همان جا [ و همان گونه ] باش كه بهترين گمانم مى گويد ـ اى مهربان ترينِ مهربانان ـ و مرا با عصمت ، تأييد فرما و زبانم را به حكمت ، بگشاى و مرا از كسانى قرار ده كه بر آنچه در ديروز خود تباه كرده اند ، پشيمان مى شوند . خدايا ! توانگر ، كسى است كه با تو از خَلقت ، بى نيازى جويد . بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا از خَلقت ، بى نياز گردان و مرا از كسانى قرار ده كه دست طلب ، جز به سوى تو نمى گشايند . خدايا ! شور بخت ، آن نااميدى است كه پيش رويش ، توبه و پشت سرش ، رحمت است [ و آنها را نمى بيند ] ؛ امّا من اگر در عمل ، ضعيفم ، در اميد به رحمتت ، نيرومندم . پس ضعف عملم را به نيرومندى اميدم ، ببخش . خدايا ! به ما فرمان دادى و نافرمانى ات كرديم ، و ما را باز داشتى و دست نكشيديم ، و به يادمان آوردى و از ياد برديم ، و بينايمان نمودى و ناديده گرفتيم ، و برايمان مرز نهادى و آن را زير پا گذاشتيم ، و اين ، جزاى احسان تو به ما نبود و تو به آنچه آشكار و نهان كرديم ، داناترى و به آنچه مى آوريم و آورديم ، آگاه ترى . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما را به آنچه در آن خطا و فراموش كرديم ، بازخواست مكن و حقوق خود را بر ما ببخش و احسانت را بر ما كامل كن و رحمتت را بر ما سرازير نما . خدايا ! با اين امام راستين ، به تو توسّل مى جوييم و به حقّى كه براى او و براى جدّش ، فرستاده ات ، و براى پدر و مادرش على و فاطمه ، خاندان رحمت ، قرار داده اى ، فراوانىِ روزى اى را كه قوام زندگى ما و سامان حال خانواده مان به آن است ، از تو مى خواهيم ، كه تو بزرگوارى هستى كه از سرِ گستردگى مى بخشى و از سرِ قدرت ، باز مى دارى و ما از خير ، آن چيزى را مى خواهيم كه سامان دهنده دنيايمان و رساننده به آخرتمان باشد . در دنيا و آخرت ، به ما نيكى بده و از عذاب دوزخ نگاهمان دار . سپس به سمت پاها بگرد و بگو : سلام بر تو ، اى ابا عبد اللّه ، و بر فرشتگان صف كشيده پيرامون گنبدت و گِرد آمده بر تربتت و طواف كننده در صحن و سرايت و درآينده براى زيارتت ! سلام بر تو ! من ، آهنگ تو كرده ام و به رستگارى نزد تو اميد بسته ام . سلام بر تو ؛ سلامِ عارف به حرمتت ، خالص در ولايتت ، تقرّب جوينده به خدا با محبّتت ، بيزار از دشمنانت ؛ سلام كسى كه دلش در مصيبت تو ، زخم دار و اشكش به گاه ياد تو ، اشكبار است ؛ سلامِ فاجعه ديده اندوهگين ، سرگردان و در هم شكسته ؛ سلامِ كسى كه اگر با تو در طَف (كربلا) بود ، تو را با جانش از تيزىِ شمشيرها ، نگاه مى داشت و جانش را سپر تو مى نمود و پيشِ رويت مى جنگيد و بر سركشان بر تو ، يارى ات مى داد و تن و جان و مال و فرزندش را فدايت مى كرد . جانش ، فداى جان تو و خاندانش ، سپر حفظ خاندان تو باد ! اكنون كه روزگار ، مرا عقب آورده و تقدير ، مرا از يارى تو ، باز داشته است و نبوده ام تا با جنگجويان با تو بجنگم و در برابر برافرازندگان پرچم دشمنى با تو ، بِايستم ، پس هر صبح و شام ، بر تو مى نالم و به جاى اشك ، از ديده ، خون مى افشانم ، از سرِ حسرت و تأسّف بر تو ، و دريغ و افسوس بر گرفتارى هايى كه به تو رسيده ، تا آن گاه كه از سوزِ مصيبتت و غم فقدانت بميرم . گواهى مى دهم كه تو، نماز را به پا داشتى ، و زكات را پرداختى ، و امر به معروف و نهى از تجاوز و منكر كردى ، و از خدا پيروى كردى و او را سرپيچى ننمودى ، و به ريسمان او چنگ زدى ، و او را خشنود ساختى ، و از او ترسيدى ، و او را در نظر داشتى ، و از او شرم كردى ، و سنّت ها را پايه گذارى كردى ، و فتنه ها را خاموش نمودى ، و به هدايت ، فرا خواندى و راه هاى استوارى را روشن ساختى ، و آن گونه كه بايد ، براى خدا جنگيدى ، و مطيع خدا بودى ، و پيرو جدّت محمّد صلى الله عليه و آله ، و گوش به فرمان پدرت ، و به وصيّت برادرت ، شتابان بودى . ستون دين را برافرازنده ، و طغيان را كوبنده ، و طاغيان را در هم شكننده ، و امّت را خيرخواه ، و در مرگْ غوطه ور ، و با فاسقانْ رو در رو ، و حجّت هاى خدا را برپا دارنده ، و اسلام را نگاه دارنده ، و مسلمانان را دلسوز ، و حق را ياور ، و به گاه بلا ، شكيبا ، و دين را نگهبان ، و قلمروَش را مرزدار ، و آيينش را حمايتگر بودى . هدايت را مراقبت و يارى مى كردى ، و عدالت را بسط و نشر مى دادى ، و دين را يارى و آشكار مى نمودى ، و بيهوده كار را باز مى داشتى و نهى مى كردى . حقّ فرودست را از بالادست مى ستاندى ، و ميان نيرومند و ناتوان ، يكسان حكم مى راندى . تو ، بهار يتيمان ، و دستاويز مردمان ، و عزّت اسلام ، و معدن احكام ، و هماره نعمت بخش بودى . پوينده راه جدّت و پدرت ، مانند برادرت در وصيّت [ به امامت ] ، و وفادار به پيمان ها ، با خوى هاى پسنديده ، و برخاسته به عبادت در دل تاريكى ها ، و استوار در راه ها با سابقه هايى سِترگ بودى . از تبارى شريف و خاندانى والا ، بلندمرتبه ، پُرفضيلت ، با بخشش هايى فراوان ، بردبار ، محكم ، عالم ، ره يافته ، امامى شهيد با گريه و زارى و توبه و بازگردنده [ به خدا ] ، بخشنده ، و محبوب و باهيبت بودى . تو فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله ، و تكيه گاه قرآن ، و بازوى مردمان ، و كوشنده در اطاعت فرمان ، و حافظ عهد و پيمان ، كناره گير از راه هاى فاسقان ، غمخوارى كننده با تمام توان و طول دهنده ركوع و سجود بودى . به دنيا ، بى رغبت بودى ، همچون بى رغبتىِ كوچ كننده از آن و درنگرنده به دنيا با چشم بيمناكان از آن . آرزوهايت از آن ، برچيده بود و همّتت ، از زيور آنْ چرخنده ، و نگاه هايت از شادى آنْ كنار كشيده ، و رغبتت به آخرت ، شناخته شده بود . تا ستم ، دست خود را دراز كرد و بيداد ، نقاب خود را باز نمود و گم راهى ، پيروانش را فرا خوانْد ، در حالى كه تو در حرم جدّت مدينه ساكن ، و از ستمكاران ، جدا، و با خانه و محراب ، همنشين ، و از لذّت ها و شهوت ها ، به كنار بودى . منكَر را با دل و زبانت ، به اندازه تاب و توانت ، انكار مى كردى و سپس علمت ، مقتضى انكار گشت . جهاد با كافران را اراده كردى و با فرزندان ، خاندان ، پيروان و وابستگانت ، حركت كردى و حقيقت و برهان روشن را فراز آوردى . با حكمت و اندرز نيكو ، به سوى خدا فرا خواندى و به اجراى حدود شرعى و اطاعت از معبودِ هستى ، فرمان دادى و از پليدى ها و طغيان ، باز داشتى و آنان ، با ستم و تجاوز ، با تو رويارو شدند و تو پس از اندرز دادن و تأكيد بر حجّت هايى بر ايشان ، با آنان ، جهاد كردى و آنان ، پيمان و بيعت با تو را شكستند و پروردگار و جدّت را خشمگين كردند و با جنگ ، تو را ترساندند و تو در برابر ضرب نيزه و شمشير ، پايدارى كردى و لشكر فاجران را در هم كوبيدى و پراكنده ساختى و در غبار جنگ ، فرو رفتى و با شمشير ذو الفقار ، قهرمانانه جنگيدى ، گويى كه علىِ برگزيده ، تويى . و هنگامى كه تو را استواردل و بدون ترس و واهمه ديدند ، نيرنگ هاى نابود كننده شان را بر تو برافراشتند و با مكر و شرارت ، با تو جنگيدند و [ عمر بن سعد ]��عين ، سربازانش را فرا خواند تا تو را از آب و ورود به آن ، باز دارند و به كارزار با تو ، شتاب كردند و به جنگ با تو ، اقدام نمودند و تو را هدف تير و سنگ خود ، قرار دادند و دست نابودى به سوى تو گشودند و پيمان تو را رعايت ننمودند ، و در كشتن دوستان تو و غارت كاروان تو مردم را نيز ناديده گرفتند . تو در غبار [ جنگ ] ، پيش آمدى و آزارها را به جان خريدى و فرشتگان آسمان را از شكيبت به شگفت آوردى . دشمنانت ، از همه سو ، گِردت را فرا گرفتند و با زخم هاى كارى ، تو را زمينگير كردند و ميان تو و آب فرات ، جدايى انداختند و ياورى براى تو نمانْد و تو براى رضاى خدا ، شكيبا بودى . از زنان و فرزندانت ، دفاع مى كردى تا آن كه تشنه و زخمى ، از اسبت به زير افتادى و اسب ها ، تو را زير سُم هايشان گرفتند و طاغيان ، با شمشيرهاى بُرّان ، بر سرت ريختند و عَرَق مرگ ، بر پيشانى ات نشست و چپ و راست پيكرت ، منقبض و منبسط مى شد و نيم نگاهى از زير چشم ، به چادرها و سَرايت داشتى و [ دردهايت ]تو را به خود و نه فرزندان و خانواده ات مشغول كرد و اسبت ، به شتاب گريخت و با شيهه و زارى ، آهنگ خيمه هاى تو كرد . هنگامى كه زنان ، اسبت را خوار و پريشان و زين تو را بر آن ، واژگون ديدند ، از پرده بيرون آمدند ، موهايشان را پريشان كردند و بر گونه هاى خود زدند ، صورت هاى خود را گشودند و ناله سر دادند و پس از عزّت ، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند ، در حالى كه شمر ، بر سينه ات نشسته و شمشيرش را در گودىِ گلويت فرو برده و محاسن سپيدت را به دستش گرفته بود و با شمشير هندى خود ، تو را ذبح مى كرد . حواسّ تو ، آرام گرفت و نفس هايت ، آهسته گشت و سرت ، به بالاى نيزه رفت و خاندانت را مانند بندگان به اسارت گرفته ، غل و زنجير كردند و بر پشت شتران نشاندند و آفتاب سوزان نيم روز ، چهره هايشان را سوزانْد و در صحراها و دشت ها رانده شدند ، در حالى كه دست هايشان را به گردن بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند . پس واى بر عاصيان فاسق ! با كشتن تو ، اسلام را كُشتند ، و نماز و روزه را تعطيل كردند ، و سنّت ها و احكام را زير پا گذاشتند ، و پايه هاى ايمان را منهدم كردند ، و آيه هاى قرآن را تحريف كردند ، و در تجاوز و سركشى ، فرو رفتند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، داغدار خون تاوان نگرفته تو شد و كتاب خداى عزوجل ، مهجور گشت و به حق ، خيانت شد ، هنگامى كه تو را مقهور سلطه خود كردند . با از دست رفتن تو ، تكبير و تهليل و حرام و حلال و تنزيل و تأويل [ قرآن ] ، از دست رفت و پس از تو ، تغيير و دگرگونى و كفر و معطّل گذاردن [ احكام الهى ] و هوس و گم راهى و فتنه و باطل ، آشكار شد . خبررسان شهادتت ، با چشم اشكبار ، نزد قبر جدّت پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد و گفت : اى پيامبر خدا ! نوه و جوانت را كُشتند و حرمت خاندانت را شكستند و پس از تو ، فرزندانت را به اسارت بردند و آنچه مى ترسيدى ، بر خاندان و خويشانت فرود آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله ، ردايش را كَنْد و فرشتگان و پيامبران ، او را به شهادت تو ، تسليت دادند و مادرت زهرا ، داغدار تو گشت . و فرشتگان مقرّب ، دسته دسته مى آمدند و مى رفتند و به پدرت ، امير مؤمنان ، تسليت مى گفتند و مجلس سوگوارى تو ، بر پا شد و حوريان بهشتى ، در مصيبت تو ، بر صورت زدند و آسمان و ساكنانش ، بهشت و خزانه دارانش ، و كوه هاى گسترده و دامنه هايش ، و زمين و كرانه هايش ، و درياها و ماهيانش ، و مكّه و پايه هاى آن (كعبه) ، و بهشت و كودكانش ، و كعبه و مقام [ ـِ ابراهيم ] ، مشعر الحرام و غير حرم و حرم ، و حَطيم و زمزم و منبرِ بزرگ داشته شده ، و ستارگانِ برآمده و برق هاى درخشنده و رعدهاى پُرصداى پى در پى آمده و بادهاى تند و از جا بركَنَنده و فلك هاى برافراشته ، بر تو گريستند . خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را كُشت و لباست را بُرد و تو را خُرد كرد و حقّت را غصب نمود و با تو ، دست بيعت داد و از يارى ات ، دست كشيد و با تو جنگيد و تو را رانْد و لشكرها بر ضدّ تو تجهيز كرد و ستمكاران را بر تو جهانْد ! از فرمان دهنده و انجام دهنده و آزار دهنده و وا گذارنده ، به خداى سبحان ، بيزارى مى جويم . خدايا ! مرا بر اخلاص و دوستى و چنگ زدن به ريسمان آل عبا ، ثابت بدار و مرا از مودّت ايشان ، بهره مند بگردان و در زمره ايشان ، محشور كن و با شفاعت ايشان ، به بهشت در آور كه تو صاحب اختيار اين كارى ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! سپس به سوى پاهاى امام حسين عليه السلام بگرد و بر [ سر قبر ] على اكبر عليه السلام بِايست و بگو : سلام بر تو ، اى صدّيق پاك و پاكيزه ، محبوب مقرّب پاك و فرزند ريحانه پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى شهيد شده به خاطر رضاى خدا ، و نيز رحمت و بركات خدا بر تو ! چه جايگاه بزرگى و چه بازگشتگاه شريفى دارى ! گواهى مى دهم كه خداوند ، تلاشت را ارج نهاد و پاداشت را فراوان داد و تو را به قلّه هاى افتخار و شرف رساند ، در غرفه هايى رفيع ، بالاتر از همه غرفه ها در بهشت ، همان گونه كه پيش تر ، بر تو منّت نهاد و تو را از خاندانى قرار داد كه آلودگى را از ايشان زُدوده و پاك و پاكيزه شان ساخته است . به خدا سوگند ، آن قوم (دشمن) با آنچه بر سرِ تو و پدر پاكت ـ كه درودهاى خدا بر شما دو تن باد ـ آوردند ، زيانى به تو [ و به پدرت ] نرساندند و به جايگاه هر دو نفَرتان در بيت المقدّس ، ضربه اى نزد و هر مصيبتى كه در راه خدا به شما رسيد ، شما را سُست نكرد و به زندگى دنيا نكشانْد و شما را به در آمدن به مرگ ، بى رغبت ننمود ؛ زيرا جايگاهتان را در بهشت ، پيش از رفتن به آن جا ديده بوديد و پيش از ان��قال به آن ، برگزيده و شاد گشتيد و شاد شديد . پس ، اى فرزندان عبد المطّلب! خوشا به حالتان كه با اِقتدا به سَرور پيش گام ، حمزة بن عبد المطّلب ، به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيوستيد و در حالى بر او وارد شديد كه به استوارترين ريسمان و نيرومندترين رشته ، چنگ زده بوديد . خدا بر تو درود فرستد ، اى صدّيق شهيدِ بزرگْ داشته شده و اى سَرور پيشروى كه سعادتمندانه ، زيست و با شهادت ، در گذشت و از دست رفت و از دنيا ، جز عمل صالح ، بهره اى نگرفت و به چيزى ، جز تجارت سودمند [ آخرت ] ، سرگرم نشد . گواهى مى دهم كه تو ، از كسانى هستى كه شادمان اند « به آنچه خدا از فضلش به ايشان داده است ، و به كسانى كه هنوز از پى آنان به ايشان نپيوسته اند ، مژده مى دهند كه نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى دارند » ، و اين ، منزلت هر شهيد است ؛ منزلت هر محبوب خدا و مقرّب به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله . خداوند ، از فضلش در هر سخن و نگاه و سكون و حركتت ، چنان بيفزايد كه اهل عِلّيّين (والاترين مرتبه بهشت) به آن ، غبطه و رشك برند و بِدان ، خوش بخت شوند ، اى كه روحت بزرگوار است ، پدرت بزرگوار است ، جدّت بزرگوار است تا به انتهاى تبارت ! خداوند ، شما را برتر از آن نشانده كه برايتان رحمت خدا را بطلبيم ؛ بلكه اين نياز براى غير شما از همه خلق خداست . سپس مى گويى : درودهاى خدا و خشنودى و رحمت و بركات او بر شما باد ! اى سَرور پاك ! در بر داشتن بار سنگين گناهان از دوشم و سبُك كردن آن برايم نزد خدا ، شفاعت كن و بر خوارى و فروتنى ام نزد تو و سَرور حقيقى ، پدرت ـ كه خدا بر هر دوىِ شما درود فرستد ـ ، رحم كن . آن گاه ، خود را روى قبر بينداز و بگو : خدا بر شرف شما در آخرت بيفزايد ، همان گونه كه در دنيا ، شريفتان ساخت و خوش بختتان كرد ، همان گونه كه با شما ، ديگران را خوش بخت كرد ! گواهى مى دهم كه شما ، نشانه هاى دين و ستارگان جهانيان هستيد . سپس به اتاقى كه نزد پاهاى على اكبر عليه السلام است [و قبر شهيدان ديگر ، آن جاست] ، رو مى كنى و مى گويى : سلام بر تو ، اى ابا عبد اللّه الحسين ! سلامى پايان ناپذير و ناگسستنى ! سلامى كه به سبب كوششت ، سزاوار آنى و به دليل جهادت ، حقّ آن را دارى ! ستوده زيستى و از دست رفتى . خواهش هاى نفسانى ، تو را به سوى خود نكشيدند و طمع زرق و برق فريباى دنيا ، تو را آلوده نساخت تا آن كه دنيا ، زشتى هايش را برايت گشود و بدفرجامى و زشتىِ مقصدش را ديدى و آن را به سراى آخرت فروختى و خود را از آن خريدى و بيشترين سود را بردى و با آن به كسانى پيوستى كه « خداوند به ايشان ، نعمت داده : پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان ؛ و چه همراهان خوبى ! آن ، فضلى از جانب خداست و خدا را در آگاهى ، بس » . سلام بر قاسم بن حسن بن على ، و رحمت و بركات خدا بر او ! سلام بر تو ، اى فرزند حبيب خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند ريحانه پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى دوستى كه ناكام از دنيا رفت و دلش با انتقام از دشمنان خدا ، خُنَك نشد و اَجَل ، شتابان به او رسيد و آرزويش از دست رفت ! گوارايت باد ، اى محبوبِ محبوبِ خدا ! چه نيكوست بخت تو ، و چه پُر افتخار است شُكوهت ، و چه نيكوست بازگشتگاهت! سلام بر تو ، اى عَون بن عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ! سلام بر تو ، اى فرزند پرورش يافته در دامان پيامبر خدا ، اقتدا كننده به اخلاق پيامبر خدا ، مدافع حريم پيامبر خدا در كودكى ، دور كننده دشمنان از حرم پيامبر خدا ، درآينده بر مرگ ، و جهاد كننده با شمشير ، پيش از آن كه تنش نيرومند و استخوانش محكم شود و به كمال خود برسد ! تو از همان زمان كه بالغ نشده و نورس بودى ، از والايان بودى . از همان زمان نوجوانى ات ، به دنبال بلندترين آرمان در راه نيكى بودى تا آن كه نظرت چنين شد كه نصيب والاى آخرت را در جهاد و فداكارى و جنگ با دشمنان خدا بجويى . پس پيش رفتى ، در حالى كه مرگ ، نزديك بود و به پيكار در آمدى ، در حالى كه جانت ، آرام و پاك بود . با صورتت ، به استقبال تيرها مى رفتى و با خونت ، تيزىِ شمشيرها را مى سودى تا آن كه با نيكوترين عمل و درست ترين تلاش ، به گرامى ترين بازگشتگاه نزد خداى متعال ، ميهمان شدى و آنچه خدا از نعمت ماندگارِ روزافزون و از ميان نارفتنى و خير تجديد شونده و تمام ناشدنى ، برايت آماده كرده بود ، ديدى . درودهاى پى در پى و پياپى خدا بر تو باد ! سلام بر تو ، اى عبد الرحمان فرزند عقيل بن ابى طالب ، برادر تنى وصى ، امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش و بر تو و بر پدرت باد تا آن گاه كه شب ، تاريك و روز ، نورافشان است و هلال ماه ، بر مى آيد و آخر ماه ، پنهان مى شود ـ ! خداوند ، از جانب پسر عمويت و نيز اسلام ، بهترين پاداشى را كه به نيكانِ برگزيده مى دهد ، به تو بدهد ؛ [ پاداش ]آنان كه فاجران را كنار زدند و با كافران جنگيدند . درودهاى خدا بر تو باد ، اى بهترين پسرعمو براى بهترين پسرعمو ! خداوند ، بر آنچه به تو داده ، بيفزايد تا راضى شوى ، همان گونه كه به نهايتِ رضايت او رسيدى و از برتر از آنچه آرزو مى كردى نيز گذشت ! سلام بر تو ، اى جعفر بن عقيل بن ابى طالب ؛ سلامى كه حقّ تو را ادا كند ، حقّ نسب و خويشاوندى ات ، ارج و منزلتت ، كردارت در از خود گذشتگى و از جان ، مايه گذاشتن براى پسرعمويت و مبالغه ات در از خود گذشتن با او ، تا آن جا كه از جام[ـِ شهادتِ ] او نوشيدى و در جايگاه دفن او ، جاى گرفتى و سزامند پاداش كسى شدى كه با جان خود، با خدا معامله مى كند و از اين معامله ، شادمان مى گردد . اين ، همان رستگارى بزرگ است كه خداوند ، آنچه را از نعمت جاودان در برابر سعىِ بليغ تو وعده داده بود ، و آنچه در برابر حقّ خويشاوندى و شركت جُستن ، برايت واجب ساخته بود ، برايت گِرد هم آورد و تو به دو رستگارى رسيدى كه جز كسى مانند تو ، به آن دو نمى رسد : مانند تو در قرابت و مكانت و بذل مال و جان براى يارى امام و پسرعمويش . خداوند بر محبوبيت و كرامتت بيفزايد تا در اَعلى علّيّين (والاترين جايگاه بهشت) ، در جوار خداى جهانيان باشى ! سلام بر تو ، اى عبد اللّه بن مسلم بن عقيل ! چه مقام والايى در يارى پسرعمويت دارى و چه قدر رستگارى ات نزد خدايت ، نيكوست! بى گمان ، كار تو ، كريمانه و امر تو ، بزرگ و سهم تو در اسلام ، سِتُرگ است . انتقال به سوى خداى جهانيان را بهتر از همسايگىِ كافران ديدى و براى انتقال ، چيزى از جهاد و قتال ، نيكوتر نديدى . پس با جان خود ، بى ترس و واهمه از مردمان و با دستى استوار در كارزار ، با فاسقانْ رويارو شدى تا آن كه دشمنان ، پس از سيراب كردن شمشير و نيزه ات از خون فرزندان احزاب (نبرد خندق) و آزاد شدگان (فتح مكّه) ، تو را كُشتند ، در حالى كه گزند سلاح ، به تو رسيده بود و زخم ها ، تو را بى حركت كرده بودند و با غلبه بر حبّ نفس ، نه تسليم گشتى و نه اسارت را پذيرفتى . به آنچه آرزو داشتى ، رسيدى و از آنچه مى خواستى و دوست داشتى نيز در گذشتى . خداوند ، آنچه را به سوى آن رفتى ، برايت گوارا كند و بر آنچه مى خواستى ، بيفزايد . سلام بر تو ، اى عبد اللّه بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! تو ، خالِ سپيد آشكار ميان سياهى و نور درخشانى . خداوند ، رضايتش را از تو ، دوچندان كند و پاداشِ آنچه را بذل كرده اى ، نيكو گردانَد كه تو به همراه برادرت ، از خود گذشتگى نمودى و خونت را در راه رضايت پروردگارت دادى . سلام بر تو ، اى عبد الرحمان بن عقيل بن ابى طالب ، [2] و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! سلام بر خانه اى كه تو در آن ، جلوه كردى ، و [ بر ] نورى كه از پرتو آن ، نور گرفتى ، و [ بر ]شرفى كه به آن ، اقتدا كردى . خداوند ، بر رستگارى اى كه به آن رسيدى و به پاداشى كه براى خود اندوختى ، تهنيتت داد . از خود گذشتگىِ تو با جانت ، بزرگ بود . خونت را به خاطر رضايت خدايت ، پيامبرت ، پدرت و برادرت دادى و بازى را بردى و سودت ، افزون شد تا به شهادت ، رسيدى و به سعادت ، خدا را ديدى . درودهاى خدا بر تو و بر برادرت و برادرانت كه خداوند ، آلودگى را از آنها زُدوده است و پاك و پاكيزه شان كرده است ! سلام بر تو ، اى ابو بكر بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! چه نيكو بود امتحان دادن تو ، و چه بالنده بود تلاشت ، و چه خوش بخت شدى از نيل به شرافت و رستگارى با شهادت! با برادرت و امامت ، از خود گذشتگى كردى و با يقينت ، در گذشتى تا خدايت را ـ كه درودهايش بر تو باد ـ ، ملاقات كردى و آنچه را به تو احسان كرده بود ، دوچندان نمود . سلام بر تو ، اى عثمان بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! چه جليل است منزلت تو ، و چه خوش است ياد تو ، و چه پيداست اثر تو ، و چه مشهور است خبر تو ، و چه والاست مدح تو ، و چه بزرگ است مجد تو ! گوارايتان باد ، اى اهل بيت رحمت ، و جايگاه آمد و شدِ فرشتگان ، و كليدهاى خير ! درودها و سلام هاى خدا ، در هر صبح و شام و در هر لحظه و با هر نگاه ، بر شما باد ، اى ياوران دين خدا و ياران اهل بيت از وابستگان تا شيعيان آنان ! بى ترديد ، به رستگارى رسيديد و شرف دنيا و آخرت را كسب كرديد . اى سَروران من ، اى اهل بيت ! دوستدار شما ، زائرتان است ؛ ثناگوى شما با آنچه خداوند [ از فضائل ] به شما بخشيده است و اهل او گشته ايد ؛ زائرى كه [ افزون بر زبان ثنا ] با ديگر اندام هايش ، به شما پاسخ مى دهد و شما را نزد خداى شما و خودش ، شفيع مى گردانَد تا دلش را زنده كند و عملش را پاكيزه نمايد و دعايش را مستجاب گردانَد و آنچه را كه با آن تقرّب جسته ، قبول كند و بر كار دنيا و آخرتش يارى اش دهد . اينها را بى ترديد ، از خداى متعال خواسته و با شما به او توسّل جسته ، كه او بهترين كسى است كه از وى ، درخواست مى شود ، و بهترين سرپرست و بهترين ياور است . سپس بر شهيدان از اصحاب امام حسين ـ كه بر او و بر ايشان درود باد ـ ، سلام مى دهى و رو به قبله مى گويى : سلام بر شما ، اى ياوران خدا ، و ياوران پيامبرش ، و ياوران على بن ابى طالب ، و ياوران فاطمه زهرا ، و ياوران حسن و حسين ، و ياوران اسلام ! گواهى مى دهم كه شما ، براى خدا خيرخواهى كرديد و در راهش جنگيديد . خداوند ، از جانب اسلام و مسلمانان ، به شما بهترين جزا را بدهد ! به خدا سوگند ، به رستگارى بزرگى رسيديد ! گواهى مى دهم كه شما ، زنده ايد و نزد خدايتان ، روزى مى خوريد . گواهى مى دهم كه شما شهيدان ، خوش بخت و در درجات والا هستيد . سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد ! آن گاه به جايگاه سر حسين عليه السلام باز گرد و رو به قبله ، دو ركعت نماز زيارت بگزار و در ركعت اوّل ، حمد و سوره «انبيا» و در ركعت دوم ، حمد و سوره «حشر» را يا آنچه را از قرآنْ آماده داشتى ، بخوان و پس از نماز بگو : منزّه است خداى داراى قدرت و جبروت ! منزّه است خداى صاحب عزّت و ملكوت ! منزّه است خدايى كه با هر زبان ، تسبيحش مى گويند ! منزّه است خداى پرستيده شده در همه دوران ، آغاز و فرجام ، آشكار و نهان ، و دانا به همه چيز ! اين است خداوند ، صاحب شما . مبارك است خداوند ، پروردگار جهانيان . خدايى جز او نيست . «و خدا از آنچه [براى او] شريك مى گيرند ، برتر است» . خدايا ! مرا بر اقرار به تو ، ثابت قدم بدار و بر همان [ عقيده ] محشور گردان ، و مرا به گروه معتقدان به آن بپيوند ؛ كسانى كه ترديد در تو ، به آنان راه نيافت و شك ، با آنان در نياميخت ؛ كسانى كه پيامبرت را اطاعت و او را تقويت كردند ، بازو به بازويش گذاشتند و يارى اش دادند و از نور فرود آمده با او ، پيروى كردند و پيروى شان ، در طلب دنياى فانى و يا انحراف از آخرتِ باقى و يا حبّ جاه و مقام و رياست و تقديم ثروت [ بر زهد و آخرت ] نبود ؛ بلكه با دارايى ها و جان هايشان ، به تجارتى سودآور پرداختند ، هنگامى كه بخل ورزان ، زيان مى كردند ، و كامياب شدند ، هنگامى كه باطل گرايان ، ناكام گشتند ، و مرز فرمانت را با دوستى با خويشان پيامبر ـ كه آن را اجر رسالتش را در هدايت ما به سويت و راه نمايى مان به بندگى ، قرار داده بودى ـ ، بر پا داشتند و به اطاعت از ايشان ، چنگ زدند و به غير ايشان ، تمايل نيافتند . خدايا ! من ، تو را گواه مى گيرم كه با ايشان و ميان ايشان و همراه ايشان هستم و از آنان ، منحرف نشده ، به ديگران ، ميل نمى كنم و به مخالفان ايشان نمى گروم . آنان ، از كسانى كه ايمان آوردند ، ره يافته ترند . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد و خانواده اش ، درود فرست ؛ درودى كه تو مى پسندى و بهره مندش مى كنى و به نهايت رضايت و آرزويش مى رسانى ، و نيز بر پسرعمو و برادر ره يافته به راه نمايى اش ، بينا با چراغش و قائم مقام او در امّتش ، و نيز بر امامان از نسل او : حسن ، حسين ، على بن الحسين ، محمّد بن على ، جعفر بن محمّد ، موسى بن جعفر ، على بن موسى ، محمّد بن على ، على بن محمّد ، حسن بن على و حجّة بن الحسن . خدايا ! اين ، جايگاهى است كه اگر قائم به اهل آن ، در آن سود بَرد ، از رستگاران خواهد بود ، و اگر زيان برَد ، از هلاك شدگان است . خدايا ! من در اين جايگاه ، چيزى كه مرا به رضايتت نزديك كند ، نمى شناسم ، جز توبه از معصيت تو ، و آمرزش خواهى از گناهانم ، و توسّل به امام راستين ، فرزند پيامبر خدا . من در جايى ام كه رحمت ، نازل مى شود و فرشتگان ، به صف مى ايستند و پيامبران ، به نزدش مى آيند و اوصيا ، آن را در ميان مى گيرند . پس اگر با وجود كَرَم تو و با اين وسيله اى كه به سوى تو آورده ام ، باز بترسم كه مرا عذاب كنى ، تلاشم گم شده و به عملم زيان رسيده است و واى بر من! و اگر مرا بيامرزى و بر من رحم آورى ، تو مهربان ترينِ مهربانانى ! آن گاه ، ضريح را ببوس و بگو : [ سلام بر تو ] اى امام بزرگوار و فرزند پيامبر بزرگوار ! همچون زيارت برده از مولاى خود ، به زيارتت آمده ام ، به اميد فضل و بخشش ، و آرزومند اداى حقّى كه خداوند ، برايت آشكار كرده است . و چگونه با ناتوانى و كمى جدّيت و بزرگى امر و سِتُرگى منزلتت ، از عهده اداى حقّت بر آيم ؟! آيا جز اين ، مى توانم كه تو را همواره به ياد داشته باشم و بر تو و پدر و جدّت ، درود فرستم ، و از تو پيروى كنم ، و از دشمنان تو و منحرفان از تو ، بيزارى بجويم ؟ خداوند ، لعنت كند هر كس را كه در نهان و آشكار ، با تو مخالفت كرد و سواره و پياده را بر تو شورانْد ، و آن را كه با جان و مال خويش ، دشمنانت را افزون كرد ، و كسى را كه بدحالى تو ، او را شاد ، و خشم تو ، او را خشنود نمود ، و آن را كه شمشيرش را براى جنگ با تو [ از غلاف بيرون كشيد و ] برهنه كرد ، و كسى را كه خود را به دشمنى با تو ، مشهور ساخت ، و آن را كه در مجلس ها ، تو را نكوهيد و در سخنرانى هايش ، در نهان و آشكار ، به سرزنش تو پرداخت . خدايا ! لعنت را بر ايشان ، مكرّر ساز ، همان گونه كه درود بر او را تجديد مى كنى . خدايا ! هيچ پايه اى از آنها را مگذار ، جز آن كه آن را در هم بكوبى ، و اتّحاد كلمه اى [ از آنها ] را ، جز آن كه پراكنده كنى . خدايا ! دست حقّى را روانه كن تا ايشان را درو كند ، ايستاده شان را بيندازد و تنه شان را خُرد كند و بينى شان را بر خاك بمالد . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد و خانواده پاكش ، آنان كه با ذكرشان ، تاريكى مى رود و باران ، فرود مى آيد ، درود فرست ، و نيز بر پيروان ، وابستگان و يارانشان ، و مرا با آنان و زير پرچم ايشان ، محشور بگردان . اى امام بزرگوار ! به احترام جدّت ، مرا نزد خدايت چنان ياد كن كه مرا در برابر كسى كه به من ستم مى كند و به خاطر تو با من لجاجت و دشمنى مى كند ، يارى دهد و نزد خدايت ، مرا شفاعت كن تا نعمت هايش را بر من ، كامل كند و عافيت را بر من ، فرو ريزد و روزى را به سوى من برانَد و بگسترانَد تا زيادى اش را به خواهان آن ، باز گردانم و با كفاف خرجم چيزى نخواهم ، جز آنچه با آن ، ثواب به دست آورم ، كه كسى كه تو را در مالش شريك نگردانَد ، ثوابى ندارد . من ، به آنچه در زمين ، اندوخته مى شود و در كارهاى واجب و مستحب هزينه نمى شود ، نيازى ندارم . خدايا ! من از تو مى خواهم و از نزد تو ، روزىِ حلال و پاك مى طلبم . مرا بر آن ، يارى ده و توانا بگردان ، و نيازمند مساز تا در پى روزى ، به سويى روان شوم كه كارش زشت باشد و گناهش بر گردنم بماند . خدايا ! تا آن گاه كه زندگى ام به طاعت تو مى گذرد و به عبادت تو مشغولم ، آن را طولانى كن ، و چون چراگاه شيطان شد ، مرا به سوى خود ببر ، پيش از آن كه دشمنى ات به من برسد و خشمت بر من ، مستحكم شود . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و بازگشت به اين مرقد ـ كه حرمتش را بزرگ داشته اى ـ ، در هر سال ، بلكه در هر ماه و يا حتّى هر هفته ، برايم آسان بگردان كه زيارت هر ساله آن ، به شرط قبول تو ، بركتى فراگير است ، تا چه رسد به آن كه بتوان زودتر و با فاصله كمتر به انجام رسانْد . خدايا ! مرا در به عقب افكندن و فاصله انداختن در زيارت او با وجود كمىِ مسافت ، عذرى نيست ، جز هراس هاي�� كه ميان من و او جدايى انداخته است كه اگر اينها نبودند ، از حسرت جدايى و تأسّف بر آنچه از دستم رفته است ، جان مى دادم . خدايا ! به پايان بردن [ زيارت ] را برايم آسان بگردان ، و مرا به اداى آن و آنچه در درون ، نيّت كرده ام و شايسته مى بينم ، يارى ده ، كه تو با نعمتت ، به سوى او ره نموده اى و بر آن ، ياور بوده اى . خدايا ! اعمال واجب و مستحب و زيارتم را بپذير و آن را زيارتى مستمر و عادتى پا بر جا و پى در پى ، نه گسسته ، قرار بده ، اى كريم! و هنگام وداع ، دو ركعت نماز بخوان و بگو : سلام بر تو ، اى بهترينِ مردمان براى بهترين امام و بهترين پيامبر ! دوستدارت ، تو را وداع مى گويد ، نه از سرِ دشمنى يا از روى ملالت از ماندن نزد تو و يا مقدّم كردن غير تو بر تو و يا روى گرداندن از تو و توجّه به كس ديگرى كه برايش از تو سودمندتر باشد ؛ وداعى سوگمندانه بر جدايى ات و با اشتياق به ديدار دوباره ات ؛ وداع كسى كه براى زيارت [ دوباره ] تو ، روزشمارى مى كند و روزها را كنار مى نهد تا به صبحگاهِ حركت به سوى تو برسد و براى نزديك شدن به تو و ديدن نجواى تو ـ كه خدا بر تو درود فرستد ـ ، دريغ مى خورد تا آن گاه كه روز و شب ، مى آيند و مى روند ، و صبح و شام ، در برابر هم و روزها در پى هم هستند . آن گاه ، خود را روى قبر بينداز و بگو : اى مولاى من ! جانم از مناجات با تو ، سير نمى شود و دل ، جز به همسايگى با تو ، قانع نمى گردد . اگر وضعيت پشتِ سرم اجازه مى داد ، آن را رها مى كردم و با هم جوارى تو ، عوض نمى كردم . چه خوش بخت است كسى كه صبح و شام ، نزد تو باشد ! و چه زندگى خوشى دارد آن كه شب و روز ، با توست! خدايا ! اين آثار را از فرسودگى ، نگاه دار و اُنس و بركت ها و خوشى كنونى آن را و تكريم پيوسته اش با زيارت پيامبران و فرشتگان و ميهمانان آن را در هر روز و ساعت ، استمرار ببخش و راه زيارتش را با زائران او ، آباد كن و راه هاى رسيدن به او را ايمن كن . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و اين را آخرين زيارت ايشان و آخرين بارِ آمدن من به مرقدهاى آنان ، قرار مده ، كه تو مستجاب كننده اى ، اى كريم!


[1] مطالب اين بند ، از بحار الأنوار ، افزوده شده است .

[2] علامه مجلسى ، در تعليقه اى بر اين سلام ، نوشته است : «در مصدر اصلى چنين است ؛امّا ظاهر عبارت هاى بعدى و نيز قرار گرفتن اين نام ، ميان نام دو فرزند ديگر على بن ابى طالب عليه السلام (يعنى عبد اللّه بن على و ابو بكر بن على) ، نشان مى دهد كه او بايد عبد الرحمان بن على بن ابى طالب باشد و نه عبد الرحمان بن عقيل بن ابى طالب كه پيش از اين ، به او سلام داده شد» (ر . ك : بحار الأنوار : ج 101 ص 251) .

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 277
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست