responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 219

فصل سيزدهم : دو زيارت منسوب به ناحيه مقدّسه

13 / 1

زيارت نخست ، به روايت «المزار الكبير»

3330.المزار الكبير : زيارت ديگرى در روز عاشورا براى امام حسين ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ ، از ناحيه مقدّسه به دست يكى از باب ها [1] رسيده است كه در آن ، آمده است : «نزد سر او ـ كه درود خدا بر او باد ـ مى ايستى و مى گويى : سلام بر آدم ، برگزيده خدا از ميان آفريدگانش ! سلام بر شيث ، ولىّ و برگرفته خدا ! سلام بر ادريس ، قيام كننده با حجّت خدا براى او ! سلام بر نوح مستجاب الدعوه ! سلام بر هود ، كمك گرفته از خدا ! سلام بر صالح ، گرامى داشته شده از سوى خدا ! سلام بر ابراهيم كه خداوند ، او را دوست خود قرار داد ! سلام بر اسماعيل كه خداوند ، ذبحى بزرگ را از بهشتش ، جانْ فداى او كرد ! سلام بر اسحاق كه خدا نبوّت را در نسل او قرار داد ! سلام بر يعقوب كه خداوند ، بينايى اش را با رحمتش ، به او باز گردانْد ! سلام بر يوسف كه خداوند ، او را با بزرگى خود از چاه ، نجات بخشيد ! سلام بر موسى كه خداوند ، دريا را با قدرتش براى او شكافت ! سلام بر هارون كه خداوند ، به پيامبرى ، ويژه اش ساخت ! سلام بر شُعَيب كه خداوند ، او را بر امّتش غلبه داد ! سلام بر داوود كه خداوند ، از خطايش گذشت ! سلام بر سليمان كه خداوند ، جن را با عزّت خويش ، رام او كرد ! سلام بر ايّوب كه خداوند ، او را از درد ، شفا بخشيد ! سلام بر يونس كه خداوند ، وعده ضمانت شده اش را برايش محقّق ساخت ! سلام بر عُزَير كه خداوند ، او را پس از مرگش زنده كرد ! سلام بر زكريّاى شكيبا در گرفتارى اش ! سلام بر يحيى كه خداوند ، با شهادتش او را به خود ، نزديك كرد ! سلام بر عيسى ، روح خدا و كلمه او ! سلام بر محمّد ، حبيب خدا و برگزيده او ! سلام بر امير مؤمنان ، على بن ابى طالب ، تنها برادر او ! سلام بر فاطمه زهرا ، دختر او ! سلام بر ابو محمّد ، حسن ، وصىّ پدر و جانشينش ! سلام بر حسين كه بى دريغ و بزرگوارانه ، خون خود را نثار كرد ! سلام بر آن كه خداوند را در نهان و آشكار خويش ، اطاعت كرد ! سلام بر كسى كه شفا را در تربتش قرار دادند ! سلام بر كسى كه اجابت دعا ، زير گنبد اوست ! سلام بر امامان از نسل او ! سلام بر فرزند خاتم پيامبران ! سلام بر فرزند سَرور وصيّان ! سلام بر فرزند فاطمه زهرا ! سلام بر فرزند خديجه كبرا ! سلام بر فرزند سِدرَةُ المُنتَهى ! [2] سلام بر فرزند جَنّة المَأوى ! سلام بر فرزند زمزم و صفا ! سلام بر آن كه در خون خود غلتيده و خيمه اش دريده شده ! سلام بر پنجمين تن از اصحاب كَساء ! سلام بر غريب غريبان ! سلام بر شهيد شهيدان ! سلام بر كشته حراميان ! سلام بر ساكن كربلا ! سلام بر آن كه فرشتگان آسمان ، بر او مى گِريند ! سلام بر كسى كه نسلش پاكان اند ! سلام بر سالار دين ! سلام بر جايگاه بُرهان ها ! سلام بر امامان سَرور ! سلام بر گريبان هاى خون آلود ! سلام بر لب هاى خشكيده ! سلام بر نفس هاى بُريده ! سلام بر روح هاى از بدنْ برون رفته ! سلام بر پيكرهاى برهنه ! سلام بر بدن هاى رنگ پريده ! سلام بر خون هاى ريخته شده و روان ! سلام بر اندام هاى قطعه قطعه شده ! سلام بر سرهاى بالاى نيزه رفته ! سلام بر زنانِ از پرده بيرون دويده ! سلام بر حجّت خداى جهانيان ! سلام بر تو و بر پدران پاكت ! سلام بر تو و بر پسران شهيدت ! سلام بر تو و بر فرزندان ياريگرت ! سلام بر تو و بر فرشتگان هم بالينت ! سلام بر كُشته ستم ! سلام بر برادر كشته به سَمّت ! سلام بر على اكبر ! سلام بر شيرخوار خُرد ! سلام بر پيكرهاى برهنه شده ! سلام بر خاندان نزديك [ و خويشاوند ] ! سلام بر افتادگان در دشت ها ! سلام بر بيرون آورده شدگان از وطن ها ! سلام بر به خاك سپرده شدگان بدون كفن ! سلام بر سرهاى بُريده از بدن ! سلام بر شكيبا در راه خدا و به حساب او ! سلام بر مظلوم بى ياور ! سلام بر ساكن خاك پاك ! سلام بر داراى گنبد والا ! سلام بر آن كه [ خداى ]جليل ، او را پاك كرده ! سلام بر مايه افتخار جبرئيل ! سلام بر همبازى ميكائيل در گاهواره ! سلام بر كسى كه پيمانش را شكستند ! سلام بر كسى كه حُرمتش را هتك كردند ! سلام بر كسى كه خونش را ستمكارانه ريختند ! سلام بر شسته شده به خونِ زخم ! سلام بر نوشيده از كاسه نيزه ها ! سلام بر ستم ديده حق بُرده شده اى كه حقّش را حلال شمردند ! سلام بر مهجور شده ميان مردم ! سلام بر آن كه روستانشينان ، عهده دار به خاك سپردنش شدند ! سلام بر آن كه رگ قلبش بُريده شده ! سلام بر حمايتگر بدون ياور ! سلام بر موى سپيدِ خضاب شده [ با خون ] ! سلام بر گونه خاك آلوده ! سلام بر بدن برهنه شده ! سلام بر دندانِ با چوبْ نواخته شده ! سلام بر رگِ گردنِ بُريده ! سلام بر سرِ بالا رفته [ بر نيزه ] ! سلام بر پيكرهاى برهنه و خوراك گرگ هاى درنده بيابان شده و جايگاه آمد و شدِ ديگر حيوانات درنده گشته ! سلام بر تو ـ اى مولاى من ـ و بر فرشتگان صف كشيده در پيرامون قُبّه ات كه گرداگرد تربتت را گرفته اند ، در حياط تو طواف مى كنند و به زيارتت آمده اند ! سلام بر تو كه من ، آهنگ تو كرده ام و رستگارى نزد تو را اميد مى برم ! سلام بر تو ؛ سلام عارف به حُرمتت ، خالص در ولايتت ، تقرّبْ جوينده به خدا با محبّتت ، و بيزار از دشمنانت ! سلام كسى كه دلش به مصيبت تو ، زخم دار ، و اشكش به گاه ياد تو ، جارى است ! سلام فاجعه ديده اندوهگين ، سرگردان و در هم شكسته ! سلام كسى كه اگر با تو در طَف (كربلا) بود ، تو را با جانش از تيزىِ شمشيرها ، نگاه مى داشت و جانش را سپر تو مى نمود و پيش رويت مى جنگيد و بر سركشان بر تو ، يارى ات مى داد و تن و جان و مال و فرزندش را فدايت مى كرد ! جانش فداى جان تو و خاندانش سپرِ حفظ خاندان تو باد ! اكنون كه روزگار ، مرا عقب آورده و تقدير ، مرا از يارى تو باز داشته است و نبوده ام تا با جنگجويان با تو بجنگم و در برابر برافرازندگان پرچم دشمنى با تو ، بِايستم ، پس هر صبح و شام ، بر تو مى نالم و به جاى اشك ، از ديده ، خون مى افشانم ، از سرِ حسرت و تأسّف بر تو ، و دريغ و افسوس بر گرفتارى هايى كه به تو رسيده ، تا آن گاه كه از سوز مصيبتت و غم فقدانت بميرم . گواهى مى دهم كه تو ، نماز را به جاى آوردى و زكات پرداختى ، و امر به معروف و نهى از تجاوز و زشتكارى كردى ، و خدا را پيروى كردى و سرپيچى ننمودى ، و به او و به ريسمانش چنگ زدى ، و او را خشنود ساختى ؛ و از او ترسيدى ، و او را در نظر داشتى ، و [ دعوت ] او را اجابت كردى ، سنّت ها را پايه نهادى ، و فتنه ها را خاموش كردى ، و به رشد ، فرا خواندى ، و راه هاى استوار را روشن نمودى و در راه خدا ، آن گونه كه بايد ، جهاد كردى . خدا را مطيع ، و جدّت محمّد صلى الله عليه و آله را پيرو ، و پدرت را گوش به فرمان ، و به وصيّت برادرت ، شتابان بودى . پايه دين را برافرازنده ، و طغيان را براندازنده ، و طاغوت ها را كوبنده ، و امّت را نصيحت كننده بودى ، و در درياى مرگ ، شنا كننده ، با فاسقان ، رو در رو شونده ، حجّت هاى خدا را بر پا دارنده ، و اسلام و مسلمانان را مهربان ، و حق را ياور بودى . هنگام بلا ، شكيبا ، و دين را پاسدار ، و قلمرو آن را مرزبان ، و آيينش را پشتيبان بودى . گِرد هدايت را گرفته و يارى اش مى كردى ، عدالت را گسترش داده ، منتشر مى كردى ، و دين را يارى و آشكار مى نمودى ، بيهوده كار را باز مى داشتى و نهى مى كردى ، و حقّ فرودست را از فرادست ، مى ستاندى ، و ميان نيرومند و ناتوان ، يكسان حكم مى راندى . تو ، بهار يتيمان ، و دستاويز مردمان ، و عزّت اسلام ، و معدن احكام ، و هماره نعمت بخش ، و پوينده راه هاى جدّت و پدرت بودى ، و مانند برادرت در وصيّت [ به امامت ] ، به پيمان ها وفادار بودى ، و با خوى هاى پسنديده و كرامت آشكار ، شب زنده دار در دل تاريكى ها بودى . با روش هاى استوار و طبعى كريمانه و سابقه هايى سِتُرگ ، از تبارى شريف و خاندانى والا ، بلندمرتبه ، پُرفضيلت ، نيكوسرشت ، با بخشش هايى فراوان ، بردبار ، ره يافته ، بخشنده ، دانا ، باصلابت ، امام شهيد ، گريان و بازگردنده [ به خدا ] ، محبوب و باهيبت بودى . تو فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، و رهايى دهنده قرآن ، و بازوى مردمان ، و كوشنده در اطاعت فرمان ، و حافظ عهد و پيمان ، و كناره گير از راه هاى فاسقان ، و بذل كننده همه توان ، و طول دهنده ركوع و سجود بودى . به دنيا ، بى رغبت بودى ، همچون بى رغبتى كوچ كننده از آن و در نگرنده به دنيا ، با چشم بيمناكان از آن . آرزوهايت از آن ، برچيده ، و همّتت از زيور آن ، چرخيده ، و نگاه هايت از زيبايى آن ، كنار كشيده ، و رغبتت به آخرت ، شناخته شده بود . تا ستم ، دست خود را دراز كرد و ظلم ، نقاب خود را باز كرد و گم راهى ، پيروانش را فرا خواند ، در حالى كه تو در حرم جدّت [ مدينه ] ساكن بودى ، از ستمكاران ، جدا شدى و با خانه و محراب ، همنشين گشتى ، و از لذّت ها و شهوت ها ، بر كنار بودى . منكَر را با دل و زبانت ، به اندازه تاب و توانت ، انكار مى كردى و سپس ، علمت ، مقتضىِ انكار گشت و جهاد با كافران ، بر تو لازم شد و تو با فرزندان ، خاندان و پيروان و وابستگانت ، حركت كردى و حقيقت و برهان روشن را فراز آوردى و با حكمت و اندرز نيكو ، به سوى خدا ، فرا خواندى و به اجراى حدود شرعى و اطاعت از معبودِ هستى ، فرمان دادى و از پليدى ها و طغيان ، باز داشتى و آنان ، با ستم و تجاوز ، با تو رويارو شدند و تو ، پس از اندرز دادن و تأكيد حجّت هابراى ايشان ، با آنان جهاد كردى ، و آنان ، پيمان و بيعت با تو را شكستند و پروردگار و جدّت را خشمگين كردند و به جنگ ، آغازيدند ، و تو در برابر ضربِ نيزه و شمشير ، پايدارى كردى و لشكر فاجران را در هم شكستى و در غبار جنگ ، فرو رفتى و با شمشير ذو الفقار ، قهرمانانه جنگيدى ، گويى كه علىِ برگزيده ، تويى . و هنگامى كه تو را استوارْدل و بدون ترس و واهمه ديدند ، نيرنگ هاى نابود كننده شان را بر تو بر افراشتند و با مكر و شرارت ، با تو جنگيدند و [ عمر بن سعد ]لعين ، سربازانش را فرمان داد تا تو را از آب و ورود به آن ، باز دارند و به كارزار با تو ، شتاب كردند و به جنگ با تو ، اقدام نمودند و تو را هدف تير و سنگ خود ، قرار دادند و دستِ نابودى به سوى تو گشودند و پيمان تو را رعايت ننمودند و كيفر كُشتن دوستان تو و غارت كاروان تو را ناديده گرفتند . تو در غبار [ جنگ ] ، پيش آمدى و آزارها را به جان خريدى و با شكيبايى ات ، فرشتگان آسمان ها را به شگفت آوردى . دشمنانت ، از همه سو ، گِردت را فرا گرفتند و با زخم هاى كارى ، تو را زمين گير كردند و تو را از حركت كردن ، باز داشتند و ياورى براى تو نمانْد و تو براى رضاى خدا ، شكيبا بودى . از زنان و فرزندانت دفاع مى كردى تا آن كه تو را از اسبت ، به زير كشيدند و زخمى و خونين ، به زمين افتادى و اسب ها ، تو را زير سُم هايشان گرفتند و طاغيان ، با شمشيرهاى بُرّان ، بر سرت ريختند و عَرَق مرگ ، بر پيشانى ات نشست و چپ و راست پيكرت ، منقبض و منبسط مى شد و نيم نگاهى از زير چشم ، به چادرها و سَرايت داشتى و [ دردهايت ] تو را به خود ، نه فرزندان و خانواده ات ، مشغول كرد و اسبت به شتاب گريخت و با شيهه و زارى ، آهنگ خيمه هايت را كرد . هنگامى كه زنان ، اسبت را خوار و پريشان ، �� زين تو را بر آن ، واژگون ديدند ، از پرده بيرون آمدند ، موهايشان را پريشان كردند و بر گونه هاى خود زدند ، صورت هاى خود را گشودند و ناله ، سر دادند و پس از عزّت ، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند . و شمر ، بر سينه ات نشسته ، شمشيرش را در گودى گلويت فرو برد ، محاسن سپيدت را به دستش گرفت و با شمشير هندى خود ، تو را ذبح كرد . حواسّ تو ، آرام گرفت و نَفَس هايت ، آهسته گشت ، و سرت به بالاى نيزه رفت ، و خاندانت را مانند بندگان به اسارت گرفته ، غل و زنجير كرده اند و بر پشت شتران [ بدون جهاز ]نشاندند و آفتاب سوزان نيم روز ، چهره هايشان را سوزاند و در صحراها و دشت ها ، رانده شدند ، در حالى كه دست هايشان را به گردن ، بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند . پس واى بر عاصيان فاسق ! با كشتن تو ، اسلام را كُشتند و نماز و روزه را تعطيل كردند و سنّت ها و احكام را زير پا گذاشتند و پايه هاى ايمان را منهدم كردند و آيه هاى قرآن را تحريف كردند و در تجاوز و سركشى ، فرو رفتند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، داغدار خونِ تاوانْ نگرفته تو شد و كتاب خداى عزوجل ، مهجور گشت و به حق ، خيانت شد ، هنگامى كه تو را مقهور سلطه خود كردند . با از دست رفتن تو ، تكبير و تهليل و حرام و حلال و تنزيل و تأويل [ قرآن ] ، از دست رفت و پس از تو ، تغيير و دگرگونى و كفر و معطّل گذاردن [ احكام الهى ]و هوس و گم راهى و فتنه و باطل ، آشكار شد . خبررسان شهادتت ، با چشم اشكبار ، نزد قبر جدّت پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد و گفت : «اى پيامبر خدا ! نوه و جوانت را كُشتند و حُرمت خاندانت را شكستند و پس از تو ، فرزندانت را به اسارت بردند و آنچه مى ترسيدى ، بر خاندان و خويشانت فرود آمد» ، و پيامبر صلى الله عليه و آله ، دلش پريشان و ترسان و گريان شد و فرشتگان و پيامبران ، او را به شهادت تو ، تسليت دادند و مادرت زهرا ، به تو داغدار گشت . فرشتگان مقرّب ، دسته دسته مى آمدند و مى رفتند و پدرت امير مؤمنان را تسليت مى دادند و در اعلى عِلّيّين (بالاترين جايگاه قُرب بهشت) ، مجلس سوگوارىِ تو بر پا شد و حوريان بهشتى ، بر مصيبت تو ، به صورت خود زدند و آسمان و ساكنانش ، بهشت و خزانه دارانش ، كوه هاى گسترده و دامنه هايش ، زمين و كرانه هايش ، درياها و ماهيانش ، مكّه و پايه هاى آن (كعبه) ، بهشت و جوانانش ، كعبه و مقام [ ابراهيم ] ، و مشعر الحرام و حرم و غير حرم ، بر تو گريستند . خدايا ! به احترام اين مكان والا ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا در زمره آنان ، محشور كن و با شفاعت ايشان ، به بهشت در آور . خدايا ! اى سريع ترينِ حسابرسان ، و نيز اى كريم ترينِ كريمان ، و حاكم ترينِ حاكمان ! به وسيله محمّد ، خاتم پيامبران و فرستاده ات به سوى همه جهانيان ، و همچنين به وسيله برادر و پسرعمويش كه مو از جبينش آويخته و علم به درونش ريخته ، دانشمند والامقام ، على امير مؤمنان ، و فاطمه ، سَرور زنان جهانيان ، و حسنِ پاك ، دستاويز پرهيزگاران ، و ابا عبد اللّه الحسين ، بزرگوارترينِ شهيدان و فرزندان كشته شده و خاندان ستم ديده اش ، و على بن الحسين ، زيورِ پرستشگران ، و محمّد بن على ، قبله توبه كنندگان ، و جعفر بن محمّد ، راستگوترينِ راستگويان ، و موسى بن جعفر ، آشكار كننده برهان ها ، و على بن موسى ، ياور دين ، و محمّد بن على ، الگوى ره يافتگان ، و على بن محمّد ، زاهدترينِ زاهدان ، و حسن بن على ، وارث جانشينان ، و نيز به وسيله حجّت بر همه خلق ، به تو توسّل مى جويم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، راستانِ نيكوكار و خاندان طاها و ياسين ، درود فرستى و مرا در قيامت ، از دل آرامان در امان و رستگاران شادان و خندان ، قرار دهى . خدايا ! مرا جزو مسلمانان بنويس و به صالحان ، بپيوند ، و مرا ميان پسينيان ، نيك نام گردان ، و در برابر ستمكاران ، يارى ام ده ، و از نيرنگ حسودان ، كفايتم كن ، و مكر مكرورزان را از من بچرخان ، و دست هاى ظالمان را از من ، برگير و مرا با سَروران خجسته و با پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان ـ كه به آنها نعمت بخشيدى ـ ، در اَعلى عِلّيّين (بالاترين جايگاه قرب بهشت) گِرد هم آور ، به رحمتت ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! خدايا ! تو را به پيامبر معصومت ، و به حكم حتمى ات ، و نهى پنهانت ، و به اين قبرى كه بر آن در آمده ام و در زير آن ، امام معصومِ مقتول و مظلوم ، آرميده است ، سوگند مى دهم كه غم هاى مرا بگشايى و شرّ قَدَر حتمى ات را از من بچرخانى و از آتش مسموم ، پناهم دهى . خدايا ! مرا با نعمتت ، بزرگ گردان ، و به قسمتت ، خشنود بدار ، و به جود و كَرَمت ، فرا گير ، و از مكر و عقوبتت ، دور ساز . خدايا ! مرا از لغزش ها ، نگاه و در گفتار و كردار ، استوار بدار . مهلت رسيدن اَجَلم را بيشتر بگردان و از دردها و بيمارى ها ، عافيتم ده و به وسيله دوستانم و به فضلت ، مرا به بهترين آرزوهايم برسان . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و توبه ام را قبول كن ، و بر اشكم رحم آور ، و عذر لغزشم را بپذير ، و گرفتارى ام را گشايش ده ، و خطايم را بپوشان ، و نسلم را صالح بگردان . خدايا ! در اين مرقد شريف و بزرگ و جايگاه گرامى ، گناهى از من مگذار ، جز آن كه آن را بيامرزى ، و نه عيبى ، جز آن كه بپوشانى ، و نه غمى ، جز آن كه بگشايى ، و نه روزى اى ، جز آن كه گسترده سازى ، و نه منزلتى ، جز آن كه آبادش بدارى ، و نه تباهى اى ، جز آن كه اصلاحش كنى ، و نه آرزويى ، جز آن كه مرا به آن برسانى ، و نه دعايى ، جز آن كه مستجابش كنى ، و نه تنگنايى ، جز آن كه گشايشش دهى ، و نه پريشانى اى ، جز آن كه سامانش دهى ، و نه كارى ، جز آن كه به پايانش برى ، و نه آمالى ، جز آن كه فراوانش كنى ، و نه خويى ، جز آن كه نيكويش كنى ، و نه انفاقى ، جز آن كه جايش را پُر كنى ، و نه حالتى ، جز آن كه آبادش كنى ، و نه حسودى ، جز آن كه قلع و قمعش كنى ، و نه دشمنى ، جز آن كه خوارش كنى ، و نه شرّى ، جز آن كه كفايتش كنى ، و نه بيمارى اى ، جز آن كه شفايش دهى ، و نه دورى اى ، جز آن كه نزديكش كنى ، و نه پراكندگى اى ، جز آن كه جمعش كنى ، و نه درخواستى ، جز آن كه عطايش كنى . خدايا ! از تو خير اكنون و پاداش آينده را مى خواهم . خدايا ! مرا به حلالت از حرامت ، و به فضلت از همه مردمان ، بى نياز كن . خدايا ! از تو علمى سودمند ، دلى خاشع ، يقينى شفابخش ، عملى پاك ، صبرى زيبا و اجرى فراوان مى خواهم . خدايا ! سپاس گزارى نعمتى را كه به من داده اى ، روزى ام كن ، و بر احسان و كَرَمت به من بيفزاى ، و گفته ام را ميان مردم ، شنيده شده و مورد قبول ، و كردارم را نزد تو بالا برده شده ، و كار خيرم را دنباله دار ، و دشمنم را خوار بگردان . خدايا ! بر محمّد و خاندان برگزيده محمّد ، در نيمه هاى شب و دو سوى روز ، درود فرست ، و شرّ اشرار را از من ، كفايت كن و مرا از گناهان و بار سنگين آن ، پاك بگردان و از آتش ، پناهم ده و به سراى ماندن ، واردم كن . من و همه مردان و زنان با ايمان را كه به خاطر تو با آنان دوستى مى كنم ، بيامرز ، به رحمتت ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! سپس ، رو به قبله مى كنى و دو ركعت نماز مى گزارى كه در ركعت اوّل ، سوره انبيا و در ركعت دوم ، سوره حشر را مى خوانى و در قنوتش مى گويى : خدايى جز خداى بردبارِ بزرگوار نيست . خدايى جز خداى والاى بزرگ نيست . خدايى جز خداوندِ مالك آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه و آنچه در آنها و ميان آنهاست ، نيست ، بر خلاف دشمنانش و با انكار شريك گيرندگانش ، با اقرار به ربوبيّتش و خشوع در برابر عزّتش . اوّل است ، بدون آن كه اوّلى باشد ، و آخِر است ، بدون اين كه آخِرى باشد . با قدرتش بر همه آشكار است و نهان تر از هر چيز است ، با دانش و لطافتش . خِردها بر ژرفاى بزرگى اش آگاه نمى شوند و وهم ها ، حقيقتِ چيستى اش را در نمى يابند و جان ها ، چگونگى معانى او را تصوّر نمى نمايند . بر درون ها ، آگاه است و به باطن ها ، شناسا . چشم هاى خيانتكار را مى شناسد و پنهانكارى هاى سينه ها را مى داند . خدايا ! تو را بر تصديقم نسبت به فرستاده ات و ايمانم به او و آگاهى ام به منزلتش ، گواه مى گيرم . گواهى مى دهم كه او ، پيامبرى است كه حكمت ، به فضلش زبان گشوده است و پيامبران ، به او بشارت داده اند و به اقرار به آنچه آورده ، فرا خوانده اند و به تصديق او ، ترغيب كرده اند ؛ و [ دليل اين همه ، ] سخن خداى متعال است كه : « او را كه نزد خود ، در تورات و انجيل ، مكتوب مى يابند . ايشان را امر به معروف و نهى از منكر مى كند و پاكى ها را بر ايشان ، حلال ، و خبيث ها را بر ايشان ، حرام مى نمايد و سنگينى و بندهايى را كه بر ايشان بود ، از آنان بر مى دارد » . پس بر محمّد ، فرستاده ات به سوى اِنس و جن و سَرور پيامبران برگزيده ، و بر برادر و پسر عمويش ـ كه هيچ گاه و چشم بر هم زدنى ، به تو شرك نورزيدند ـ ، درود فرست ، و نيز بر فاطمه زهرا ، سَرور زنان جهانيان ، و بر دو سَرور جوانان بهشتى ، حسن و حسين ؛ درودى ماندگار و جاودان ، به عدد قطره هاى ريز باران و به وزن كوه ها و درّه ها تا هر زمان كه بر درختان ، برگ مى رويد و شب و روز مى آيند و مى روند ؛ و همچنين بر خاندان پاكش ، امامان ره يافته ، مدافعان دين : على ، محمّد ، جعفر ، موسى ، على ، محمّد ، على ، حسن و حجّت ؛ بر پا دارندگان عدالت و فرزند نواده پيامبر ! خدايا ! به حقّ اين امام ، از تو ، گشايش زودهنگام ، و شكيبايى زيبا و يارى پيروزمندانه ، و بى نيازى از مردم ، و استوارْگامى در راه هدايت ، و توفيق به آنچه دوست مى دارى و مى پسندى ، روزىِ گسترده ، حلال ، پاك ، گوارا ، روان ، فراوان ، افزون و زياده ، ريزان و پُر جريان ، بدون رنج و كاستى ، و بى منّت كسى ، و نيز عافيت از هر گرفتارى و بيمارى و مرضى ، و سپاس نهادن بر عافيت و نعمت را مى خواهم و هنگامى كه مرگ مى آيد ، ما را بر بهترين حالت طاعتت و نگاهدار فرمانت به ما ، قبض روح كن تا ما را به بهشت نعمت هاى جاودانت برسانى ، به رحمتت ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا از دنيا ، بيگانه و با آخرت ، مأنوس بگردان ، كه جز بيم تو داشتن ، از دنيا بيگانه نمى كند و جز اميد به تو ، اُنس به آخرت نمى دهد . خدايا ! حجّت ، از آنِ توست ، نه عليه تو ، و به سوى تو شِكوه مى شود ، نه از تو . پس بر محمّد و خاندانش ، درود فرست و مرا در برابر نفس ستمكار و نافرمانم و شهوت چيره ام ، يارى ام ده و سرانجام مرا به عفو و عافيت ، ختم بفرما . خدايا ! آمرزش خواهى ام با وجود پافشارى بر آنچه از آن ، نهى كردى ، كم حيايى است و آمرزش خواهى نكردنم با وجود آگاهى ام به گستره بردبارى ات ، تباه كردن حقّ اميدوارى است . خدايا ! گناهانم ، مرا از اميدوارى به تو ، مأيوس كرده اند و آگاهى ام به گستردگى رحمتت ، مرا از ترسيدن از تو ، باز داشته است . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و اميدم را به تو ، تصديق كن و هراسم را از تو ، بى پايه گردان و همان جا [ و همان گونه ] باش كه بهترين گمانم مى گويد ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و مرا با عصمت ، تأييد فرما ، و زبانم را به حكمت بگشاى ، و مرا از كسانى قرار ده كه بر آنچه در ديروز خ��د تباه كرده اند ، پشيمان مى شوند و از نصيبِ امروز خود ، كم نمى گذارند و به روزى فردايشان نمى انديشند . خدايا ! توانگر ، كسى است كه به تو نياز برد و از ديگران ، بى نيازى جويد ، و فقير ، كسى است كه با خلق ، از تو بى نيازى جويد . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و مرا با خود ، از خلق خود ، بى نياز گردان ، و مرا از كسانى قرار ده كه دست طلب ، جز به سوى تو نمى گشايند . خدايا ! شور بخت ، آن نااميدى است كه پيش رويش ، توبه و پشت سرش ، رحمت است [ و آنها را نمى بيند ] ، و اگر من در عمل ضعيفم ، امّا در اميد به رحمتت ، نيرومندم ، پس ضعف عملم را به نيرومندىِ اميدم ، ببخش . خدايا ! اگر تو مى دانى كه ميان بندگانت ، سنگ دل تر از من و گنهكارتر از من هست ، من نيز مى دانم كه مولايى بخشنده تر و گسترده رحمت تر و باگذشت تر از تو نيست . اى كه در رحمتت ، يگانه اى ! آن را كه در خطايش تنها نيست ، بيامرز ! خدايا ! به ما فرمان دادى و نافرمانى ات كرديم . ما را باز داشتى و دستْ نكشيديم . به يادمان آوردى و از ياد برديم . بينايمان نمودى و ناديده گرفتيم . برايمان مرز نهادى و آن را زير پا گذاشتيم ، و اين ، جزاى احسان تو به ما نبود و تو به آنچه آشكار و نهان كرده ايم ، داناترى ، و به آنچه مى آوريم و آورده ايم ، آگاه ترى . بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما را به آنچه در آن خطا و فراموش كرديم ، سرزنش مكن ، و حقوق خود را بر ما ببخش و احسانت را بر ما كامل كن و رحمتت را بر ما سرازير كن . خدايا ! با اين امام راستين ، به تو توسّل مى جوييم و به حقّى كه براى او و براى جدّش ، فرستاده ات ، و براى پدر و مادرش على و فاطمه ، خاندان رحمت ، قرار داده اى ، فراوانىِ روزى اى كه قوام زندگى ما ، به آن است ، و سامانِ حال خانواده مان را از تو مى خواهيم كه تو بزرگوارى هستى كه از سرِ گستردگى ، مى بخشى و از سرِ قدرت ، باز مى دارى و ما از روزى ، آن چيزى را مى خواهيم كه سامان دهنده دنيايمان و رساننده به آخرتمان باشد . خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما ، والدين ما و همه مردان و زنان با ايمان و مسلمان ، زنده و مرده آنها را بيامرز و در دنيا و آخرت ، به ما نيكى بده و از عذاب دوزخ ، نگاهمان دار . سپس ، ركوع و سجود و نشستن و تشهّد و سلام را به انجام مى رسانى و چون تسبيحات را گفتى ، گونه هايت را بر خاك بگذار و چهل مرتبه بگو : منزّه است خدا ! ستايش ، ويژه خداست . خدايى ، جز اللّه نيست . خدا ، بزرگ تر است . و عصمت و نجات و آمرزش و توفيق عمل نيكو و قبولىِ آنچه را براى تقرّب به او و به قصد ديدار او مى كنى ، از خدا بخواه و نزد سر [ امام عليه السلام ] بِايست و دو ركعت نماز ، به همان گونه كه گذشت ، بخوان . سپس ، خود را بر روى قبر بينداز و آن را ببوس و بگو : خداوند ، بر شرفتان بيفزايد ، و سلام و رحمت و بركات خدا ، بر شما باد ! و براى خودت و پدر و مادرت و هر كسى كه خواستى ، دعا كن و به يارى خداوند ، باز گرد .


[1] مقصود ، وكلا و ياران خاص ائمه است .

[2] سدرة المنتهى : آخرين درخت سدر . مقصود ، درخت سدر خاصّى است كه دربالاترين جاى بهشت ، قرار دارد و منشأ همه علوم گذشتگان و آيندگان است .

نام کتاب : دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 219
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست