responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه عقايد اسلامي نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 9  صفحه : 201

فصل يكم : معيار شناخت خير و شر

قرآن

«بر شما كارزار ، واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى داند و شما نمى دانيد» .

«و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود عطايشان كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن ( بخل ) براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است. به زودى ، آنچه به آن بخل ورزيده اند، روز قيامت ، طوق گردنشان مى شود. ميراث آسمان ها و زمين ، از آنِ خداست و خدا به آنچه مى كنيد ، آگاه است» .

«و انسان، همان گونه كه خير را فرا مى خواند، [ پيشامد ] بد را مى خواند و انسان ، همواره شتاب زده است» .

«پس ، بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم . موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم ، به شرط اين كه از بينشى كه آموخته شده اى ، به من يابد بدهى؟» . گفت: تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى ، و چگونه مى توانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى ، صبر كنى؟ گفت: «إن شاء اللّه ، مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى ، تو را نافرمانى نخواهم كرد» . گفت: اگر مرا پيروى مى كنى، از چيزى سؤال مكن، تا [ خود ] از آن با تو سخن آغاز كنم. پس ره سپار گرديدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند . [ وى ] آن را سوراخ كرد. [ موسى ] گفت: «آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ واقعاً به كار ناروايى مبادرت ورزيدى!» . گفت: آيا نگفتم كه تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى؟ [ موسى ]گفت: «به سبب آنچه فراموش كردم، مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير» . پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند. [ بنده ما ]او را كُشت. [ موسى به او ]گفت: «آيا شخص بى گناهى را ، بدون اين كه كسى را به قتل رسانده باشد ، كُشتى؟ واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى!» . گفت: آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى؟ [ موسى ] گفت: «اگر از اين پس ، چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن [ و ] در نزد من قطعاً معذور خواهى بود» . پس رفتند تا به اهل قريه اى رسيدند. از مردم آن جا ، خوراكى خواستند و [آنها ] از مهمان نمودن آن دو ، خوددارى كردند. پس در آن جا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو بريزد و [ بنده ما ]آن را استوار كرد. [ موسى ]گفت: «اگر مى خواستى ، [ مى توانستى ] براى آن مزدى بگيرى» . گفت: اين [ بار، وقت ] جدايى ميان من و توست. به زودى ، تو را از تأويل آنچه نتوانستى بر آن صبر كنى ، آگاه خواهم ساخت : امّا كِشتى، از آنِ بينوايانى بود كه در دريا كار مى كردند . خواستم آن را معيوب كنم، كه پيش روى آنان ، پادشاهى بود كه هر كشتى [ درستى ] را به زور مى گرفت. امّا نوجوان، پدر و مادرش [ هر دو ] مؤمن بودند . پس ترسيديم كه [ مبادا ]آن دو را به طغيان و كفر ، بكُشد. پس خواستيم كه پروردگار آن دو ، آن دو را به پاك تر و مهربان تر از او عوض دهد. و امّا ديوار، از آنِ دو پسر [ بچّه ] يتيم در آن شهر بود و زيرِ آن، گنجى متعلّق به آن دو بود، و پدر آن دو ، [ مردى ]نيكوكار بود . پس ، پروردگار تو خواست كه آن دو ، به حدّ رشد برسند و گنجينه خود را ـ كه رحمتى از جانب پروردگارت بود ـ بيرون آورند. و من ، اين [ كارها ]را خودسرانه انجام ندادم. اين بود تأويل آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى» .

نام کتاب : دانشنامه عقايد اسلامي نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 9  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست