responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 6  صفحه : 537

فصل دوم : هشدار امام به يارانش درباره فرجام نافرمانى

2 / 1

ترساندن از چيرگى شاميان

2753.امام على عليه السلام ـ در سخنى كه درباره ياران خويش فرمود ـ: «هلا ! سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اين گروه بر شما چيره خواهند شد؛ نه بدان جهت كه آنان نسبت به حق، از شما شايسته ترند ؛ بلكه به خاطر شتابشان به سوى باطلِ پيشوايشان و كُندى شما از حقّ من. به يقين، همه امّت ها از ستم حاكمانشان مى ترسند، و من از ستم زير دستان خود بيمناكم! شما را به جهاد برانگيختم، نكوچيديد. پيام به گوشتان رساندم، نشنيديد. آشكار و نهانْ شما را فرا خواندم، پاسخ نداديد. نصيحتتان كردم، نپذيرفتيد. آيا شما شاهدانى همچون غايبان و بردگانى همچون خواجگانيد؟ حكمت ها را بر شما بازمى خوانم، از آنها مى گريزيد ، با موعظه اى رسا ، پندتان مى دهم، از آن مى پراكنيد. به پيكار با تجاوزگران فرا مى خوانمتان، هنوز سخنم به پايان نرسيده، مى بينم كه همچون مردم سبا [1] پراكنده شده، به مجالس خود بازمى گرديد و يكديگر را با پندهايتان فريب مى دهيد. بامدادان ، شما را راست مى گردانم، شب مانندِ كمان خميده به سويم برمى گرديد. هم راست كننده [و پند دهنده] ناتوان گشته است، هم راست شونده به ستوه آمده است. اى گروهى كه جسم هايتان حاضر، ولى خِردهايتان پنهان و خواسته هايتان ناهمگون است و اميرانتان گرفتار شمايند! پيشواى شما فرمانبر خداست، امّا شما نافرمانيد. در عوض ، حاكم شاميان ، خدا را نافرمانى مى كند، امّا فرمانش مى برند. به خدا سوگند ، دوست دارم معاويه با من بر سرِ شما داد و ستد كند، مثل صرّافىِ درهم و دينار . ده نفر از شما را از من بگيرد و يك نفر از آنان را بدهد! اى كوفيان! به سه چيز و دو چيز از شما گرفتار شده ام. [ آن سه چيز كه در شماست، اين كه: ]كَرانى هستيد گوش دار، گُنگ هايى هستيد زبان دار و كورانى هستيد چشم دار! [ آن دو خصلت كه در شما نيست، اين كه:] نه هنگام كارزار، آزادگان صادقيد و نه هنگام بلا، برادرانى مورد اعتماد! دستانتان خاك آلود و پريشان باد! [2] اى همسانان شترانى كه ساربانشان را گم كرده اند، كه از هر سوى جمعشان كنند، از سوى ديگر پراكنده مى شوند! به خدا سوگند ، گويا شما را چنين مى بينم و مى پندارم كه اگر آتش جنگ برافروزد و درگيرى گرم شود، از دور پسر ابو طالب چنان جدا و پراكنده شويد كه زن [هنگام زايمان] از فرزندش جدا مى شود! همانا من از پروردگارم گواه روشن دارم و بر راه راست پيامبر خويشم . همانا من بر راه استوار و روشنم و آن را مى پويم».


[1] مردم سبا ، مثلى است كه براى پراكنده شدگان به كار مى برند . اساس اين مثل ، برگرفته از آيه « وَ مَزَّقْنَـهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ » است كه شرح پراكندگىِ مردم سبا را بيان مى كند (ر . ك : شرح نهج البلاغة : ج 7 ص 74) .

[2] نفرين است ، كنايه از گرفتار شدن به خاك مذلّت و فقر . (م)

نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 6  صفحه : 537
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست