responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 13  صفحه : 161

6410.الطبقات الكبرى ـ در يادكردِ احوال حُجْر بن عَدى ـ: برخى از راويان دانش [ تاريخ ]گفته اند كه حجر با برادرش هانى بن عدى بر پيامبر صلى الله عليه و آله درآمد و در [ نبرد ]قادِسيه حاضر بود و او فاتح مَرْجِ عَذراست و سهمش [ از بيت المال ،] دو هزار و پانصد[ درهم ]بود . [1] وى از ياران على بن ابى طالب عليه السلام بود و در جمل و صِفّين ، همراه او بود . چون زياد بن ابى سفيان [2] به عنوان فرماندار به كوفه وارد شد ، حجر بن عدى را فراخواند و گفت : مى دانى كه من تو را مى شناسم و من و تو با هم از دوستداران على بن ابى طالب بوديم و اكنون اوضاع ، دگرگون شده و ديگر دوستدار على نيستم و به خدا سوگندت مى دهم كه مرا به ريختن از خونت وادار مكنى كه با كوچكترين دستاويز ، خونت را مى ريزم.زبانت را نگه دار و در خانه ات بنشين... . شيعيان به خانه حجر ، رفت و آمد مى كردند و مى گفتند : تو بزرگ مايى و سزاوارترينِ مردم به انكار اين امر (دشنام دادن به على عليه السلام ) . و چون حجر به مسجد مى آمد ، شيعيان به همراهش مى آمدند . پس عمرو بن حريث كه هنگام اقامت زياد بن ابى سفيان در بصره ، جانشين وى در كوفه بود ، فرستاده اى به نام ابو عبد الرحمان را به سوى حجر فرستاد [ و او پرسيد ]كه : اين دسته و گروه [ همراهت] چيست ، در حالى كه خود مى دانى چه تعهّدى به امير داده اى؟ حجر به آورنده پيام گفت : آيا نمى دانيد كه چه مى كنيد؟ بازگرد كه برايت بهتر است . پس عمرو بن حريث ، ماجرا را به زياد نوشت و گفت : اگر نيازى به كوفه دارى ، بشتاب ... . پس زياد ، نيروهاى ويژه و [ تازه مسلمان ]بخارايى [3] خود را به سوى او روانه كرد و حجر هم با اطرافيان خود با آنان جنگيد تا آن كه مردمان از گردش پراكنده شدند . او و يارانش را [ دستگير كردند و] نزد زياد آوردند . زياد به او گفت : واى بر تو! چه كردى؟ گفت : من بر بيعتم با معاويه پا برجايم ، نه آن را پس مى گيرم و نه مى خواهم كه او پس بگيرد . زياد ، هفتاد نفر از سرشناسان كوفه را گرد آورد و گفت : گواهى خود را عليه حجر و يارانش بنويسيد . پس چنين كردند و زياد ، شاهدان را به نزد معاويه فرستاد و حجر و يارانش را نيز به سوى او اعزام كرد . ... معاوية بن ابى سفيان گفت : آنان را به «عَذرا» ببريد و در همان جا آنها را بكشيد . پس آنان را به آن جا بردند . حجر گفت : اين ، كدام روستاست ؟ گفتند : عذراء . گفت : خداى را سپاس . بدانيد كه به خدا سوگند ، من نخستين مسلمانى هستم كه در راه خدا ، سگان اين جا را به صدا در آوردم (يعنى نخستين مسلمانى كه [ در روزگار فتوحات] به اين جا قدم گذارد و آن را فتح كرد) . امروز ، مرا در غُل و زنجير به اين جا آورده اند . و هريك از اين افراد را به مردى از اهل شام دادند تا او را بكشد و حجر را به مردى از [ قبيله] حِمْيَر دادند . او حجر را پيش مى بُرد تا به قتلش برساند كه حجر گفت : اى مردم! مرا واگذاريد تا دو ركعت نماز بخوانم . او را رها كردند . او وضو ساخت و دو ركعت نماز گزارد . نمازش را طولانى كرد . به او گفته شد: آيا از سرِ ترس و ناشكيبايى ، طول مى دهى؟ نمازش را تمام كرد و گفت : هيچ گاه وضو نگرفتم ، مگر آن كه نماز خواندم و تاكنون نمازى به اين سبكى نخوانده بودم و اگر هم بى تابى كنم ، جا دارد ؛ چرا كه شمشير آخته و كفن گسترده و قبر كَنده شده اى را مى بينم . قبيله هاى شام ، براى حجر و يارانش كفن آورده و قبرهايشان را كَنده بودند و گفته مى شود كه معاويه ، فرمان به كَندن قبر داده و كفن برايشان فرستاده بود . و حجر گفت : خدايا! تو فريادرَس ما عليه امّتمان باش ، كه عراقيانْ عليه ما شهادت دادند و شاميان ما را كشتند . به حجر ، گفته شد : گردنت را پيش آر . گفت : اين ، ريختن خونى است كه من بر آن يارى نمى دهم . پس پيش انداخته شد و گردنش زده شد ... . چون حجر را آوردند و به كشتنش فرمان داده شد ، گفت : مرا در لباس هايم دفن كنيد ، كه [ در قيامت] به دادخواهى بر مى خيزم .


[1] در تاريخ مدينة دمشق (ج 12 ص 210) آمده است : «و آنان دو هزار و پانصد نفر بودند» . گفتنى است اصطلاح «كان فى الفين و خمس مائة من العقار» در متن الطبقات الكبرى نيز مى تواند چنين معنايى داشته باشد . (م)

[2] يعنى همان «زياد بن اَبيه» .

[3] يعنى تازه مسلمانانى كه از بخارا به كوفه نقل مكان كرده بودند .

نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 13  صفحه : 161
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست