responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 567

6320.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از عمر بن عبد العزيز ـ: نوجوان بودم كه قرآن را پيش يكى از فرزندان عتبة بن مسعود مى خواندم . روزى ، او به من برخورد ، در حالى كه من با بچّه ها بازى مى كردم و على را لعن مى كرديم . وى اين كار را ناپسند دانست و وارد مسجد شد . من از بچّه ها جدا شدم و پيش او آمدم تا درس روزانه ام را نزدش بخوانم . وقتى مرا ديد ، برخاست و به نماز ايستاد و نمازش را طولانى كرد ، گويى كه از من قهر كرده بود ، به طورى كه آن را احساس كردم . وقتى نمازش تمام شد ، با چهره اى گرفته به من نگاه كرد . به او گفتم : شيخ را چه شده است؟ به من گفت : پسرم! از گذشته تاكنون ، على را لعن مى كردى؟ گفتم : آرى . گفت : كِى فهميدى كه خداوند ، پس از خشنودى از اهل بدر ، بر آنان خشم گرفته است؟ گفتم : اى پدر! آيا على از اهل بدر بود؟ گفت : واى بر تو! آيا همه بدر ، جز براى او بود؟ گفتم : ديگر تكرار نخواهم كرد . گفت : به خدا سوگند مى خورى كه تكرار نكنى؟ گفتم : آرى . و پس از آن ، ديگر او را لعن نكردم . افزون بر آن ، من در پاى منبر مدينه حاضر مى شدم و پدرم ـ كه در آن زمان ، امير مدينه بود ـ در روز جمعه خطبه مى خواند و مى شنيدم كه در خطبه خواندن ، توانا بود و زبانى گويا داشت ؛ ولى آن هنگام كه به لعن على مى رسيد ، ناگهان به لُكنت مى افتاد و چنان ناتوانى بر او چيره مى گشت و عرصه بر او تنگ مى شد كه خدا مى داند . من از اين كار ، در شگفت مى شدم . روزى به وى گفتم : اى پدر! تو فصيح ترين و سخنورترينِ مردم هستى . چه طور است كه مى بينم در مَجالس خويش فصيح ترين سخنورى ؛ ولى آن گاه كه به لعن اين مرد (على عليه السلام ) مى رسى ، به لُكنت مى افتى؟ گفت : پسرم! شاميان و غير شاميانى را كه پاى منبر ما مى بينى ، اگر آنچه را پدرت از فضايل اين مرد مى داند ، مى دانستند ، هيچ يك از آنان از ما پيروى نمى كردند . سخن پدرم در دلم جاى گرفت ، و نيز آنچه معلّمم در روزگار كودكى ام گفته بود . پس با خدا عهد بستم كه اگر از حكومت ، بهره اى به من برسد ، اين روش را عوض كنم . هنگامى كه خداوند ، خلافت را به من داد ، اين روش را برانداختم و به جاى آن ، اين آيه را قرار دادم : «به درستى كه خداوند به دادگرى و نيكوكارى و بخششِ به خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم ، باز مى دارد . او به شما اندرز مى دهد ، باشد كه پند گيريد» . او اين فرمان را به همه جا نوشت و تبديل به سنّت شد .

نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 12  صفحه : 567
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست