responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 10  صفحه : 155

ر . ك : ص 31 (داستان هايى از عبادتش) .

د ـ شب جمعه

4411.الإقبال : از جمله دعاها در اين شب ، دعايى است كه به سند خود ، از جدّم ابو جعفر طوسى روايت كرده ام كه گفت : روايت شده كُميل بن زياد نَخَعى ، امير مؤمنان را در نيمه شعبان ، در حال سجده ديد كه اين دعا را مى خواند. در روايت ديگرى اين عبارت را ديدم كه كُميل بن زياد گفت : با مولاى خود ، امير مؤمنان ، به همراه گروهى از يارانش در مسجد بصره نشسته بوديم كه يكى از آنان ، از معناى سخن خداوند عز و جل پرسيد كه : «در آن [ شب ] هر [ گونه ] كارى [ به نحوى ] استوار ، فيصله مى يابد» . [ على عليه السلام ] فرمود : «مقصود ، نيمه شعبان است . سوگند به آن كه جان على به دست اوست ، هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه هر آنچه خوبى و بدى تا آخر سال بر وى مى گذرد ، در نيمه شعبان بر او تقسيم مى گردد ، و هيچ بنده اى اين شب را زنده نمى دارد و دعاى خضر عليه السلام را نمى خواند ، مگر آن كه پاسخ گفته مى شود». هنگامى كه از مسجد رفت ، شبْ هنگام ، درِ خانه اش را زدم . فرمود : «چه كار دارى كميل؟» . گفتم : دعاى خضر را مى خواهم. فرمود : «بنشين اى كميل! هرگاه اين دعا را حفظ كردى ، هر شبِ جمعه آن را بخوان ، و يا ماهى يك بار بخوان ، و يا سالى يك بار بخوان ، و يا دستِ كم در عمرت يك بار بخوان كه [ در اين صورت] ، كفايت مى شوى، يارى مى گردى، روزى داده مى شوى و بخشايش را از دست نمى دهى. اى كميل! هم صحبتى طولانى ما ، بر ما واجب كرده كه خواست تو را برآورده كنيم». آن گاه فرمود : «بنويس: بار خدايا! من به [ حقّ ] رحمتت كه همه چيز را در بر مى گيرد ، از تو درخواست مى كنم ، و به قدرتت كه به وسيله آن بر همه چيزها چيره اى و همه چيزها در برابر آن فروتن اند و همه چيزْ در برابر آن خوار است، و به جبروتت كه به وسيله آن ، بر همه چيزها غلبه پيدا كرده اى ، و به عزّتت كه هيچ چيز در برابر آن ، تاب مقاومت ندارد ، و به عظمتت كه اركان همه چيزها را پُركرده است ، و به سلطنتت كه بر همه چيزها برترى دارد ، و به ذات خود كه پس از فانى شدن همه چيزها باقى است ، و به نام هايت كه به وسيله آنها بر اركان همه چيزها غلبه پيدا كرده اى ، و به دانشت كه به همه چيزْ احاطه دارد ، و به نور وجهت كه همه چيز برايش روشن است ، اى نور! اى قدّوس! اى اوّلِ اوّلين ها و اى آخرِ آخرين ها! بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه پيوندها را مى دَرَند . بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه سبب فرود آمدن كيفر مى شوند . بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون مى كنند . بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه دعا را باز مى دارند . بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه بلا را فرود مى آورند . بار خدايا! بر من ببخش گناهانى را كه اميد را قطع مى كنند . بار خدايا! بر من ببخش هر گناهى را كه انجام داده ام و هر خطايى را كه مرتكب شده ام. بار خدايا! من به ياد تو به تو تقرّب مى جويم، و به سوى تو از تو شفاعت مى طلبم ، و به [ حقّ ]بخششت از تو مى خواهم كه مرا به خود نزديك سازى ، و شكرت را روزى ام گردانى ، و يادت را به من الهام نمايى. بار خدايا! از تو به سانِ انسانى فروتن، بى ارج و افتاده ، درخواست مى كنم كه بر من آسان گيرى و رحم كنى ، و مرا به نصيب خود ، خشنود و قانع سازى ، و در همه احوال ، فروتنم گردانى. بار خدايا! به سان كسى از تو درخواست مى كنم كه بينوايى اش شدّت يافته ، و به هنگام سختىِ نياز به درگاهت آمده ، و اشتياقش به آنچه كه نزد توست ، بسيار است. بار خدايا! پادشاهى ات عظيم، و مكانت والا ، و مكرت پوشيده، و فرمانت آشكار، و سپاهت چيره ، و قدرتت نافذ است و از قلمرو حكومت تو توانِ گريز نيست. بار خدايا! براى گناهانم بخشاينده اى ، و براى زشتى هايم سرپوش گذارنده اى ، و براى هيچ يك از كارهاى زشتم ، تغيير دهنده اى به كار نيك ، جز تو نمى يابم . خدايى جز تو كه منزّهى و به سپاست مشغولم ، نيست . به خويش ستم كردم و بر پايه نادانى ام دليرى نمودم ، و به يادكردِ قديم تو از من ، و لطفت به من ، دل خوش گردانيدم. بار خدايا! مولاى من! چه بسيار زشتى كه بر آنها سرپوش گذاشتى ، و چه بسيار بلاهاى سنگين كه از من بازگرداندى ، و چه قدر لغزش كه از آنها بازم داشتى ، و چه قدر ناخوشى كه از من دفع كردى ، و چه بسيار ثناهاى زيبا كه شايسته آن نبودم و تو برايم نشر دادى. بار خدايا! گرفتارى ام بزرگ، بدحالى ام گذشته از حد ، و عملم اندك است ، و دلبستگى هايم زمينگيرم ساخته اند ، و آرزوهاى دراز ، از بهره گيرى بازم داشته اند ، و دنيا با غرور خود ، و نَفْسم با خيانت ها و سهل انگارى هايش مرا فريفته است . اى سرور من! به عزّتت از تو مى خواهم كه كارها و رفتارهاى بدم ، دعايم را از رسيدن به تو باز ندارد و به خاطر آگاهى ات بر رفتارهاى پوشيده ام ، رسوايم نسازى ، و بر آنچه كه در تنهايى هايم از كارهاى زشت و بى ادبى انجام داده ام و يا به خاطر ادامه كوتاه كارى و نادانى و فراوانى شهوت و غفلتم ، به مجازاتم شتاب مورزى . بار خدايا! به عزّت خودت ، در همه حال بر من مهربان باش و در هر كارى مرا مورد مهر و توجّه قرار ده. خداى من و پروردگار من! من جز تو چه كسى را دارم كه از او رفع گرفتارى ها و توجّه به كارهايم را درخواست كنم؟ خداى من و مولاى من! بر من فرمانى جارى ساختى كه در آن ، از خواهش هاى نفسم پيروى كردم و از ظاهرسازى هاى دشمنم پرهيز ننمودم ، كه بدين ترتيب ، با آنچه هوس كردم ، مرا فريب داد و تقدير هم در اين كار ، او را يارى كرد . من در آنچه بر من گذشت ، با زير پا گذاشتن قوانين تو و مخالفت با بعضى فرمان هايت ، تجاوزكارى كردم . در همه اين امور ، تو بر من حجّت دارى ، و من در آنچه كه قضاى تو بر من رانده شده ، حجّتى ندارم و حكم و آزمايشت بر من الزامى است. خداى من! اينك ، پس از كوتاهى هايم و زياده روى هايم در حقّ خويش ، عذرخواهانه، پشيمان، شكسته، پوزش جو، آمرزش خواه، برگشته، اقرار كننده، قبول كننده و معترف ، به درگاهت آمده ام ، و از آنچه در آن هستم ، راه گريزى نمى يابم ، و در كارهايم پناهگاهى نيست كه بدان روكنم ، جز آن كه تو عذرم را بپذيرى و مرا در گستره رحمت خويش وارد سازى. خداى من! عذرم را بپذير، و بر سختى گرفتارى ام رحم نما، و از بند محكم ، رهايم كن. پروردگارا! بر ضعيفى بدنم و نرمى پوستم و نازكى استخوانم رحم كن . اى آن كه خلقتم، يادكردم، تربيتم، احسانم، و تغذيه ام را آغاز كردى! به خاطر كرَم نخستين و خوبى هاى پيشينت در حقّ من، مرا ببخش. خداى من و سرور من و پروردگار من! آيا ممكن است پس از اقرارم به توحيدت مرا عذاب كنى ؟ و پس از آن كه قلبم معرفت تو را در بر دارد و زبانم به ياد تو مى چرخد و درونم به مِهر تو گِره خورده است ؟ و پس از اعتراف صادقانه و دعاى فروتنانه ام براى پروردگارى ات؟ هيهات! تو كريم تر از آنى كه آن را كه پروريدى ، تباه كنى و آن را كه نزديك ساختى ، دور گردانى و آن را كه پناه دادى ، رها كنى و آن را كه كفايت كردى و بر او رحم آوردى ، به گرفتارى ها تسليم سازى. اى سرور من و خداى من و مولاى من! اى كاش مى دانستم كه آيا آتش بر چهره هايى كه براى عظمت تو به سجده افتاده اند ، و بر زبان هايى كه صادقانه به توحيد تو گشوده شده و مدح شكرت را گفته اند ، و بر دل هايى كه به راستى بر خداوندى ات اعتراف كرده اند ، و بر ضميرهايى كه به تو آگاهى پيدا كرده و فروتن گشته اند ، و بر اعضاى پيكرى كه به سوى جايگاه هاى عبوديّت تو مطيعانه مى شتابند و با اقرار [به گناه] ، طلب آمرزش مى كنند ، تسلّط خواهد يافت؟! چنين گمانى بر تو نيست و درباره فضل تو چنين به ما خبر داده نشده است . اى كريم! اى پروردگار! تو از ناتوانى من در برابر گرفتارى هاى ناچيز دنيا و كيفرهاى آن و ناخشنودى هايى كه در دنيا بر اهل آن وارد مى شود ، آگاهى ، با آن كه اين بلاها و ناخشنودى ها ، زودگذر ، ناپايدار و كوتاه مدّت اند . پس چگونه بلاى آخرت و بزرگى ناخشنودى هاى آن را تحمّل كنم ، در حالى كه بلاى آن ، طولانى و هميشگى است و از اهل آن، كاسته نمى شود؛ چون آن بلا جز بر پايه خشم و انتقام و ناخشنودى تو نيست و اين ، چيزى است كه آسمان ها و زمين ، تاب تحمّل آن را ندارند. اى سرور من! چگونه تحمّل كنم ، در حالى كه من ، بنده ناتوان، خوار ، كوچك، بينوا و افتاده توام؟ اى خداى من و پروردگار من و سرور من و مولاى من! از كدام كارها به تو شكايت آورم و از كدام يك ناله سر دهم و گريه كنم؟ از درد كيفر و شدّت آن يا از طول بلا و مدّت آن؟ اگر مرا با دشمنانت در كيفرها قرار دهى و بين من و اهل گرفتارى جمع كنى و بين من و دوستان و يارانت جدايى افكنى ، چنان گير ـ اى خداى من و سرور من و مولاى من و پروردگار من ـ كه بر عذابت شكيبايى كنم ، بر جدايى ات چگونه تاب آورم؟ چنان گير كه بر سوز دوزخت شكيبا باشم ، چگونه از نظر كردن به كرامتت خوددارى كنم؟ و يا چگونه در آتشْ منزل گزينم و اميدم بخشش تو باشد؟ پس به عزّت تو ـ اى سرورم و مولايم ـ صادقانه سوگند مى خورم كه اگر مرا گويا در بين اهل دوزخ رها كنى ، چون ناليدن اميدواران ، ناله خواهم كرد و چون فرياد فريادزنان ، فرياد خواهم زد ، و چون گريه كس از دست دادگان ، گريه خواهم كرد و تو را فرياد خواهم زد كه : كجايى ، اى ولى مؤمنان ، اى نهايت آرزوى عارفان ، اى كمكِ كمك جويان، اى دوست دل راستگويان و اى خداى عالميان؟! آيا ممكن است ـ تو كه منزّهى و ستودنى ، اى خداى من ـ كه در دوزخ ، صداى بنده مسلمانى را كه به خاطر مخالفت هايش در آن جا زندانى شده و به خاطر گناهكارى اش طعم عذاب تو را مى چشد و به علّت جرم و جنايتش در بين طبقه هاى دوزخْ حبس شده، بشنوى و او چون اميدواران به رحمت تو ، به درگاهت ناله مى كند و به زبان اهل توحيدت ، صدايت مى كند و به [ حقّ ] ربوبيّتت به تو متوسل مى شود؟ اى مولاى من! چگونه چنين شخصى در كيفر بماند ، در حالى كه اميد بردبارى گذشته تو را دارد؟ و چگونه آتشْ او را رنج دهد ، در حالى كه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد؟ و يا چگونه شعله هاى آن وى را بسوزاند ، حال آن كه تو صداى او را مى شنوى و جايگاهش را مى بينى؟ و يا چگونه شعله هاى آن او را فرا گيرد ، حال آن كه ناتوانى او را مى دانى؟ و يا چگونه در بين طبقه هاى آن ، بالا و پايين برود ، حال آن كه راستگويى او را مى دانى؟ و چگونه زبانه هاى آن او را زجر دهد ، حال آن كه او با خطاب : اى پروردگار! ، تو را فرياد مى زند؟ و چگونه اميد به تو براى رهايى از آن دارد و تو او را در آن جا رها مى كنى؟ هرگز چنين گمانى به تو نمى رود و در كَرَم تو ، چنين چيزى ناشناخته است و اين ، با خوبى و احسانى كه درباره موحّدانت روا داشتى ، شبيه نيست! به يقين ، قطع دارم كه اگر حكم به شكنجه منكرانت نكرده بودى و به جاودانه بودنِ گرفتارى دشمنانت فرمان نرانده بودى ، همه دوزخ را سرد و آرامْ قرار مى دادى و هيچ كس را در آن جا جايگزين و مقيم نمى ساختى؛ امّا تو ـ نام هايت مقدّس باد ـ سوگند خوردى كه دوزخ را از كافرانِ جِن و اِنس پُر سازى و خيره سران را در آن ، گرفتار جاودان گردانى و تو ـ ثنايت شكوهمند باد ـ در آغاز گفتى و با نعمت هاى كريمانه ات منّت نهادى كه : «آيا كسى كه مؤمن است ، چون كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند » . خداى من و سرور من! به [ حقّ ] قدرتى كه مقدَّر كردى و به سرنوشتى كه آن را حتمى ساختى و استوار گردانيدى و با اجراى آن بر هر كس غلبه يافتى ، از تو درخواست مى كنم كه در اين شب و در اين ساعت ، هر جرمى را كه مرتكب شده ام و هر گناهى را كه انجام داده ام و هر زشتى اى را كه مخفى داشته ام و هر كار جاهلانه اى را كه انجام داده ام ـ چه نهان كرده ام و چه آشكار ، و چه مخفى داشته ام و چه نمايان ـ ، و هر بدى اى را كه به فرشتگان نويسنده ـ كه آنان را بر صورت بردارى كارهايم موكّل كرده اى ـ فرمان به ثبت دادى و خود بر آنچه از آنان مخفى مانده ، گواهى و از روى رحمتتْ آنها را مخفى كرده اى و به كرمت پوشانيده اى ، بر من ببخش ، و نصيب مرا از هر خيرى كه فرو مى فرستى، نعمتى كه مى بخشى، خوبى اى كه مى گسترانى، روزى اى كه فراخ مى كنى، گناهى كه مى بخشى و خطايى كه مى پوشانى، افزون فرما. اى پروردگار من! اى پروردگار من! اى پروردگار من! اى خداى من و آقاى من و مولاى من و مالك من! اى آن كه پيشانى ام (اختيارم) به دست اوست! اى دانا به بدحالى و درماندگى ام و آگاه از نيازمندى و حاجتم! اى پروردگارم! اى پروردگارم! اى پروردگارم! به حقّ تو و پاكى تو و بزرگ ترين صفت ها و نام هايت ، از تو درخواست مى كنم كه در شب و روز ، وقت هاى مرا به ياد خودت پُر بار ، و به خدمتت پيوسته و اعمالم را در پيشگاهت پذيرفته قرار دهى ، تا همه اعمال و وِردهايم (دعاهايم) يك وِرد باشند و حالم در خدمت تو جاودانه گردد. اى سرور من! اى آن كه بر او تكيه دارم! اى آن كه احوالم را به او شكايت مى برم! اى پروردگارم! اى پروردگارم! اى پروردگارم! اعضايم را بر خدمتت نيرو ده ، و دلم را به همّت و تصميمْ استوار كن ، و در راه بيمناكى از خودت و تداوم پيوستگى به خدمتت ، توفيق تلاش به من عنايت فرما تا در ميدان هاى پيشتازان ، به سوى تو پيشتازى كنم و در بين مسابقه دهندگان ، به سوى تو سرعت گيرم و در بين مشتاقان ، به جوار تو مشتاق شوم و چون مخلصان ، به تو نزديك گردم و به سان يقين كنندگان ، از تو بترسم و با مؤمنان ، در كنارت قرار گيرم . بار خدايا! هر كس اراده بد درباره من دارد ، درباره اش اراده [ ى بد] كن ، و هر كس به من نيرنگ مى زند ، به او نيرنگ زن ، و در پيشگاه خود ، مرا از نيك بهره ترين بندگانت و مقرب ترين آنان به خود ، و خاص تر آنها در نزد خويش قرار ده؛ چون جز به فضل تو نمى توان به آن [ جايگاه ] دست يافت. با بخشندگى خود بر من ببخش ، و با بزرگوارى خويش به من توجّه فرما ، و با رحمتت مرا حفظ كن و زبانم را به ذكرت گويا ، و دلم را به محبّتت شيدا كن ، و با پذيرش نيكويت بر من منّت نِه ، گرفتارى ام را كم كن ، و لغزشم را ببخش ؛ چرا كه تو بر بندگانت فرمان عبادت داده اى و به آنان دستور دعا داده اى و پذيرش را برايشان ضمانت نموده اى. پروردگارا! رويم را به سوى تو كرده ام . پروردگارا! دستم را به سوى تو دراز كرده ام . به [ حقّ ] عزّتت دعايم را مستجاب كن و مرا به آرزويم برسان ، و اميدم را از خود نبُر ، و شرّ دشمنان جِنّى و اِنسى ام را بسنده باش . اى زود خشنود شونده! بر آن كه جز دعا چيزى ندارد ، ببخش ؛ چرا كه تو هر آنچه خواهى ، انجام خواهى داد. اى آن كه نامش دوا، و يادش شفا، و پيروى اش ثروت است! بر آن كه سرمايه اش اميد و ابزارش گريه است ، رحم كن . اى گسترنده نعمت و اى دفع كننده بدبختى! اى نور وحشت كنندگان در تاريكى ها! اى داناى آموزش نديده! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و با من آن گونه كه تو شايسته آنى، رفتار فرما ، و بر محمّد و امامان خجسته از خاندان او درود فرست و سلام نثار كن».

نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 10  صفحه : 155
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست