responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 966

اصول قرائت خَلَف

اصول قرائت خَلَف

(ضوابط و روش‌هاي عامِ قرائت خَلَف بن هشام بزاز؛ يکي از قاريان ده گانه)

امام ابومحمد خلف بن هشام البزاز البغدادى (150 ـ 229 هـ ق) در سيزده سالگى حافظ قرآن بوده است. گويند او از قرائت حمزه جز در 120 مورد پيروى مى‌کرد، مهمترين خصيصه او اين است که با حمزه در برخى وجوه قرائت به مخالفت برخاست، بنابراين خود عامل به قرائت و فردى صاحب نظر بوده.

راويان او: 1. ابويعقوب اسحق بن ابراهيم الوراق المروزى (م 286 هـ ق) ؛ 2. ابوالحسن ادريس بن عبدالکريم حداد البغدادى (م 292 هـ ق) که هر دو از خلف بدون واسطه قرائت را اخذ کرده‌اند. اصول قرائت خلف به اين شرح است:

بسمله:

در ابتداى به قراءت از اول سوره‌ها (جز توبه) بسم الله را خوانده، و همچنين مانند همه قراء در وصل آخر سوره ناس به اول فاتحه بسم الله را گفته، ولى در بين دو سوره، آخر سوره را به اول سوره بعدى فقط بدون بسم الله وصل نموده است، و در سوره‌هاى چهارگانه الزهر (بين مدثر و قيامة، انفطار و مطففين، فجر و بلد، عصر و همزه) با سکت دو سوره را بدون بسم الله بهم وصل نموده است.

مد:

خلف مد منفصل و متصل را به توسط، و مد لازم را به اشباع قرائت کرده است.

هاء ضمير:

اَرْجِهْ (اعراف/، شعراء/) ، فَاَلْقِهْ (نمل/) بکسر هاء و صله در آنها: اَرجِهِى، فَاَلِقِهى، و در يتَّقهِ (نور/) و يرضهُ لکم (زمر/) به صله هاء در آنها: يتَّقهى و يرضَهُو خوانده است. و هاء در: فِيه مُهاناً (فرقان/) را به قصر هاء، و در ما اَنسانِيهُ (کهف/) و عَلَيهُ الله (فتح/10) به کسر هاء در هر دو.

و در وصل کلماتى مثل يوَفّيهم اللهُ، قُلُوبِهُمُ العِجْلَ، قَتْلِهُمُ الاَنبياءَ که قبل از ضمير (هم) مکسور، يا ياء ساکنه باشد، هاء ضمير را مضموم خوانده است، البته در حالت وصلى. ولى در وقف بر آن به کسر هاء و سکون ميم قرائت اوست.

همزه‌ها:

کلمه ءَامَنتُم (اعراف/، طه/، شعراء/) ، و ءَاِنَّکُم لَتَأتُِونَ (اعراف/، عنکبوت/) ، ءَاِنَّ لَنالَاَجْراً (اعراف/) با همزه استفهام و تحقيق هر دو همزه، و کلمه هُزءاً و کُفؤاً را خلف به همزه با سکون قبل آن، و کلمه رَؤوف را رَؤُف خوانده است.

در کلمه ءَاَعجَمِى (فصلت/) با تحقيق دو همزه، و يضاهُون (توبه/) را به ضم هاء و حذف همزه، و کلمه اَلذّيب (يوسف/) را به ابدال همزه به ياء، و ياجُوج و ماجُوج (کهف/، انبياء/) را به ابدال همزه به الف. فعل امر مشتق از سؤال، مانند: سَلْ، فَسَلْ، وَسَلُوا، فَسَلُو، فَسَلُوهُنَّ در هر حال با حذف همزه عين الفعل و نقل حرکت آن به سين (مثل کسائي) خوانده است.

سکت:

به روايت ادريس، سکت بر ساکن غير حروف مدى وقتى قبل از همزه، در يک کلمه يا دو کلمه باشد از خلف است، مثل: اَلْاَنْهارَ، اَلاخِرَةُ، يسْئَمُونَ، مَنْ امَنَ، قَداَفلَحَ، شيئ.

و در عِوَجا قَيماً (کهف/) ، مرقدنا هذا (يس/) ، من راق (قيامة/) ، بل ران (مطففين/) به ترک سکت، و ادغام نون مَن و لام بَل در راء بعد قرائت خلف است.

انتخاب حرکت براى رفع التقاء ساکنين:

اگر ماقبل افعالى که همزه وصل در ابتداى آنها به ضم خوانده مى‌شود، حرف ساکن باشد، مثل: مَنْ اُضطرَّ، خلف براى رفع التقاء ساکنين ساکن ماقبل را به ضم خوانده مثل: اَنْ اعْبُدُ اللهَ، فَمَنُ اضْطُرَّ، اَوُ اخْرُجُوا، فَتِيلانُ انظُر، اَوُ انْقُص.

ادغامات:

خلف ذال اذ را فقط در تاء و دال ادغام کرده، مثل: اِذْ تَّخْلُقُ، اذ دَّخَلُوا، و ذال ساکنه را در تاء عُذتُّ (غافر/، دخان/) ، فَنَبَذتُّها (طه/) ، وَاتَّخَذتَ، اَخَذّتُم و ساير صيغ آن ادغام کرده.

خلف دال قد را در حروف هشتگانه (ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ) مانند: قَد جّاءَکُم، لقَد ذَّرأنا، لَقَد زَّينَّا، قَد سَّمِعَ، قَد شَّفَعَها، لَقَدْ صَّرَّفنا، لَقدْ ضَّرَبْنا، فَقَدْ ظلَمَ، و همچنين دال ملفوظ از کهيعص را در ذال ذکر (مريم) ، و دال را در ثاء مَن يرد ثّوابَ (آل عمران/ دو موضع) ادغام نموده است.

خلف تاء تَانيث را نزد ثِاء اظهار، در پنج حرف (ج، ز، س، ص، ظ) ادغام کرده است مانند: نَضِجَتْ جُّلُودُهم، خَبَتْ زِّدناهُم، اَنْبَتَتْ سَّبْعَ، حَصِرَتْ صّدورِهِم، کانَتْ ظّالِمَةً.

و باء در ميم يعذِّب مَّن يشاءُ (آخر بقره) ، و نون را در واو يس و القرآن و ن و القلم ادغام کرده. و در اِرکَب مَعَنَا (هود/) به اظهار خوانده است. وَ يلهَث ذلِکَ (اعراف/) را ادغام کرده است. لامِ هل و بل را در هيچيک از حروف هشتگانه ادغام نکرده است. و ثاء را در تاء اُورِِثْتُمُوها (اعراف/، زخرف/) ، لَبِثْتَ، لَبِثْتُم و صيغه‌هاى ديگر آن ادغام نکرده است. در الم نَخْلُقْکُّم (مرسلات/) مثل همه قراء به دو وجه (ناقص و کامل) ادغام کرده است.

خلف هاء سکت را در دو مورد لَمْ يتَسَنَّه (بقره/258) ، فَبِهديهُمُ اقْتَدِه (انعام/89) در وصل به حذف، و در وقف به اثبات خوانده، ولى در 7 مورد ديگر (6 موضع در حاقه و يک موضع قارعه) به اثبات هاء سکت، در وقف و وصل قرائت کرده است.

اشمام خلط حرف به حرف:

خلف مانند حمزه و کسائى (به روايت رويس) تمام صادهائى که ساکن بوده و قبل از دال واقع شده‌اند، اشمام کرده است، مثل: مَنْ اَصْدَقُ، يصْدِفونَ، تَصْدِيةً، تَصديقَ، فَاصْدَعْ، قَصْدُ السّبيل، يصْدِرَ الرِِعاءُ.

خلف (مانند کسائى، نافع، ابن عامر، ابوعمرو و يعقوب) مضارع فعل حَسِبَ را هم به کسر سين: يحْسَِبُهُمْ، وَ لاتَحسِبَنَّ، و کلمه بُيوت را (مانند شعبه، قالون، حمزه، کسائى، ابن کثير و ابن عامر) به کسر باء: بِيوت خوانده است.

فتح و اماله:

خلف هر الفِ منقلب از ياء را- در اسم يا فعل- مثل: الهُدى، سَعى و اَتى، در وصل يا وقف، اماله کبرى نموده است.

کلمات منقلب از ياء در اسماء به تثنيه آن شناخته مى‌شود: (فَتى- فَتيانِ) ، (مَولى- مَوليانِ) ، (صَفا- صَفوانِ) ، (عَصا- عَصَوانِ) .

و در افعال وقتى اسناد به متکلم يا مخاطب داده شود اگر ياء ظاهر شد يائى است. مثل: رَمى- رَمَيتُ، اِشتَرى -اِشتَرَيتُ که در اين صورت اماله لازم مى‌آيد. واگر واو ظاهر شد، مثل، دَعا- دَعَوتُ، عَلا- عَلَوتَ واوى بوده و اماله آن جايز نيست.

ولى خلف القُوى، الرّبا، اَلضُّحى هر جا بيايند، و اَوْکِلاهُما را اماله کرده است.

وهر گاه کلمات واوى از سه حرف اضافه تر شوند، مثل: يرضى، تَزَکّى، زَکَّيها، اَنجاهُ، يدْعى، تُتْلى، تَجْلى، اِعتَدى، اِسْتَعلى به سبب اين زيادت مثل يائى شده و اماله مى‌شوند.

تبصره: موسى، عيسى و يحيى اگر چه اعجمى هستند ولى به علت کثرت استعمال و ديگر اينکه در مصاحف به ياء نوشته شده‌اند اماله مى‌شوند.

کليه الف هايى که در تأنيث بر پنج وزن فُعلى، فِعلى، فَعلى، فُعالى و فَعالى است مانند: القُصوى، الدُّنيا، اِحدى، ضيزى، اَلمَوتى، التَّقوى، سُکارى، کُسالى، يتامى و نَصارى به قرائت خلف هم اماله مى‌شوند.

تمام الف هايى که در آخر کلمه به ياء نوشته شده باشد، اگر چه اصلى بودن آن مجهول باشد، در اسماء يا افعال، مثل: اَنّى (استفهاميه) ، مَتى، بَلى، عَسى، يا حَسرَتى و يا اَسَفى، يا اينکه منقلب از واو باشد، مثل اَلقُوى، الضُّحى و ضُحيها در اماله وارد هستند، مگر در پنج مورد آن که به اتفاق در آن اماله نيامده است و خلف هم آنها را به فتح خوانده: لَدى، اِلى، حَتّى، عَلى و مازَکى.

اماله الف‌ها در آخر کلمه از فواصل آيات سوره‌هاى يازده گانه (طه، نجم، معارج، قيامة، نازعات، عبس، اعلى، شمس، ليل، ضحى و علق) به هر تقدير- واوى يا يائى- باشند، اصلى يا زائده، در اسماء يا افعال، از خلف هم مى‌باشد.

استثناء: دَحيها (نازعات) ، تَلَيها، طَيحها (شمس) ، اِذا سَجى (ضحي) ، و ديگر اينکه الف کلمه آخر آيه مبدله از تنوين باشد، مثل: هَمْساً، اَمْتاً، ضَنکاً و نَسْفاً.

خلف کلمات: خَطايا، خَطاياکُم، خَطايانا (هر جا باشد) ، و قَد هدانِ (انعام/) ، و مَن عَصانى (ابراهيم/) ، انسانيهِ (کهف/) ، وَ اتينِى (مريم/، نمل/) ، اَوصانى (مريم/) و مَحياهُم (جاثيه/) را به فتح خوانده است.

کلمه اَحْيا (هر جا باشد) را فقط وقتى قرين به واو باشد مثل: اَماتَ وَ اَحيا (نجم/) ، نَمُوتُ و نَحيا (جاثيه/، مؤمنون/) اماله نموده است، ولى وقتى قرين به فاء (فَاَحيا) ، به يا، ، به ثُمَّ (ثُمَّ اَحياهم) ، يا مجرد باشد (اَحيا) به فتح خوانده است (مثل حمزه) .

و کلمات هُدى (بقره/، طه/) ، مَثواى (يوسف) ، مَحياى (انعام) ، رُؤيا وقتى بدون ال باشد (يوسف/) ، و کلمه کَمِشکاةٍ (نور/) ، مَرضاتى، مَرضات (هرجا باشد) و حُقَّ تُقاتِهِ (آل عمران/ 102) همه را به فتح خوانده است. ولى تَتَّقِوا مِنْهُم تُقيةً (آل عمران/ 28) را به اماله قرائت کرده است و همچنين کلمات: مَثْواهُم، مَثْواکُم و مَثواهُ را اماله کرده است.

و کلمه رَءا هر جا قبل از متحرک باشد (در هفت موضع) مثل: رَءاکَوکَباً (انعام/) ، رَءَاَيدِيهُم (هود/) ، رَءا برهانَ (يوسف/) ، و بقيه، همچنين رَءَاکَ (انبياء/) ، رَءَاها تَهتَزُّ (انعام/) ، رَءاهُ (نمل/) و غيره که قبل از ضمير واقع شده اماله راء و همزه با هم، قرائت خلف است. و در وصل به کلمه بعد، مثل: رَءَالقَمَرَ، رَءَالشَّمسَ (انعام/) ، رَءَالَّذِينَ (نمل/ دو موضع) و بقيه اماله راء فقط در آنها، از خلف است.

و اماله راء بدون اماله همزه در وصل و وقف، مثل: تَراءَ الجَمعانِ (شعراء/) از خلف مى‌باشد، و در کلمه نَئا (اسراء/، فصلت/) اماله نون و همزه با هم قرائت خلف است.

و ديگر اماله کلمه اَلتَّوريةَ، اتِيکَ و عين الفعل ماضى ثلاثى شاءَ، جاءَ و رانَ، از خلف مى‌باشد، و الف واقعه بين دو راء که اولي مفتوح و دومى مجرور باشد، مثل: الاَبرارِ، القَرارِ، الاَشرارِ را خلف به اماله آن که ملازمه با اماله راء هم دارد مبادرت کرده است.

تبصره: الفى که به لحاظ کسره راء بعدش اماله مى‌شود، در وقف آن که کسره به سکون بدل مى‌شود، اماله يا تقليل به قوت خود باقى مى‌ماند.

و در حروف مقطعه قرآنى اماله راء در: الر، المر، و اماله ياء فقط در: کهيعص، و اماله طاء و‌ هاء، در: طه، و اماله حاء در: حم و ياء در يس و طاء در طسم (شعرا و قصص) و طس (نمل) از خلف است.

وقف بر مرسوم الخط:

وقف بر اَيّا و ما در اَيّاً ما تَدعُوا (اسراء/) را صحيح مى‌داند.

در ياءات اضافه:

عَهْدِيَ الظّالمينَ (بقره/) را به فتح ياء خوانده و بَيتِى (بقره/، حج/، نوح/) ، وَجهِى (آل عمران/، انعام/) ، يدِى اِلَيکَ (/) ، اُمِّى اِلهَينِ (مائده/) ، و اَجْرى اِلّا (در مواضع نه گانه) ، يا عبادِيَ الَّذينَ (عنکبوت/، زمر/) را خلف به سکون ياء خوانده است.

کلمه لِى را در: لِى فيها (طه/) ، ما کان لِى (ابراهيم/، ص/) ، وَلِى نَعجَةٌ (ص/) ، وَلِى دِينِ (کافرون/6) ، مالِى لا (نمل/، يس/) همگي به سکون ياء خوانده است.

و کلمه مَعى در تمام مواضع يازده گانه اش به قرائت خلف به سکون ياء مى‌باشد.

ياءات زوائد:

فَما ءاتَينِ (نمل/) را به حذف ياء در هر حال خوانده است.


[1]ابن جزري ، محمد بن محمد ، 751 - 833ق.;النشرفى القراءات العشر;
[2]مكي بن حموش ،355 - 437ق.;الكشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها;
[3]ابو زرعه ، عبد الرحمان بن محمد ، - 410ق;حجة القراءات;
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 966
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست