responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 961

اصول قرائت ابن قعقاع

اصول قرائت ابن قعقاع

(ضوابط و روش‌هاي عامِ قرائت ابوجعفر يزيد بن قعقاع؛ يکي از قاريان ده گانه)

امام ابو جعفر يزيد بن القعقاع المخزومي المدني (م 128 هـ ق) قاريِ اول مدينه منوره است. راويان از او عبارتند از: 1. ابو الحارث عيسي بن وردان المدني (م 260 هـ ق) ؛ 2. ابو الربيع سليمان بن مسلم بن جمَّار الزهري المدني (م 170 هـ ق) که هر دو بدون واسطه از او روايت کرده‌اند. اصول قرائت ابن قعقاع به شرح ذيل است:

بسمله:

ابوجعفر در ابتداي به قرائت از اول سوره‌ها (غير از توبه) بسم الله را خوانده و همچنين در وصل بين سوره‌ها هم بسم الله را (مانند عاصم) قرائت کرده؛ به استناد گزارش سعيد بن جبير: اِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) کانَ لا يعلم انقِضاءَ السورَةِ حَتّي تُنزَلَ عَليهِ بسم الله الرّحمن الرَّحيمِ.

مدّ:

مدّ منفضل را به قصر، و مدّ متصل را به توسط کشيده است.

ميم جمعي:

در وصل، ميم جمعي را وقتي بعد آن ساکن نباشد با صله واوي در تمام قرآن خوانده (مثل ابن کثير) ، ولي در وقف، مثل همه قرّاء، به سکون ميم خوانده است.

هاءِ کنايه:

هاء کنايه را در کلمات: يؤَدِّهْ (آل عمران/74) ، نُؤتِهْ (آل عمران/145، شوري/1) ، نُوَلِّهْ (نساء/114) نُصْلِهْ (نساء/114) به سکون خوانده است و به قصر هاء در: فيه مُهاناً (فرقان/69) ، و کسر هاء در: وَ مااَنسانيهِ (کهف/63) ، عَلَيهِ اللهَ (فتح/10) .

اَرجِه وَاَخاهُ (اعراف/111، شعراء/31) به روايت ابن جَمّاز به کسر هاء و قصر حرکت آن: اَرجِهِ، و به روايت ابن وردان، به کسر هاء و صله يائي: أرجِهي خوانده است.

به روايت ابن وردان تُرزَقانِهِ (يوسف/37) را به قصر هاء: تُرزَقانهِ، و يَتَّقهِ (نور/52) را به اسکان‌ هاء و کسر قاف: يتَّقِه، ولي به روايت ابن جَمّار به اشباع حرکت آن دو: تُرزَقانِهي، يتَّقهي خوانده است.

همزه مفرده:

تمام همزه‌هاي ساکنِ ماقبل مضموم، مثل يؤمنونَ، و ماقبل مکسور، مثل: بِئسَ و جِئتَ، و ماقبل مفتوح، مثل: فَأتوهُنَّ و مَأوي، به ابدال آن به حرف مدي به حسب حرکت ماقبل آن خوانده است. و استثناء در مورد دو کلمه نَبِّئهُم (قمر/28) و اَنبِئهُم (بقره/33) مي‌باشد. و در نَبِّئنا (يوسف/36) به اختلاف از او روايت شده است. و همزه رِِئْيا، و همزه رُؤيا هر جا باشد، به حرف مدي از جنس حرکت ماقبل ابدال کرده و در ياء بعدي ادغام نموده است، ولي در تؤوي (احزاب/51) و تؤويه (معارج/13) واو حاصله از ابدال را در واو بعدي ادغام ننموده است.

ابوجعفر، همزه فاء الفعل مفتوح بعد از ضمه را ابدال به واو نموده است، مثل: مُوَجَّلاً و مُوَذِّنٌ، و در کلمه: يؤَيدُ روايت ابن جَمّاز به ابدال، و روايت ابن وردان به تحقيق همزه است.

دو همزه قطع در يک کلمه:

در اجتماع دو همزه قطع در يک کلمه، همزه اول حتماً مفتوح خواهد بود، و همزه دوم را ابوجعفر به هر حرکتي که باشد به تسهيل با ادخال الف فصل بين دو همزه خوانده است. مثل: ءَاَنْذَرْتَهُم، أئِنَّکُم، اَءُنْزِِلَ، و در لفظ اَئَمَّهِ که در 5 موضع قرآن کريم آمده (توبه/12، انبياء/73، قصص/5و41، سجده/24) دو وجه دارد، يکي بر طبق روش اصلي خود به تسهيل همزه دوم با ادخال الف فصل، و ديگر ابدال همزه دوم به ياء خالص بدون ادخال الف فصل.

و در تکرار استفهام، در 9 موضع، مثل: ءَاِذاکُنّا تُراباً اَءِنّا، به اِخبار در اول و استفهام در ثاني: اِذا کُنّا تُراباً اَءِنّا، قرائت کرده، ولي در سوره واقعه (آيه 47) و همچنين موضع اول صافات (آيه 16) به عکس، يعني استفهام در اول و اِخبار ثاني: اَءِذا... اِنّا تلاوت کرده است.

و در سوره يوسف (آيه90) : ءَاِنَّکَ لَاَنتَ يوسُفُ را به اخبار، قالوا اِنَکَّ لَاَنت يوسف (مثل ابن کثير) خوانده است. در: ءَامَنتُم (اعراف/123، طه/71، شعراء/49) ، ءَاَن کان ذامالٍ (قلم/9) ، ءَاَذهَبتُم (احقاف/20) با همزه استفهام و تسهيل همزه دوم بدون ادخال، و در کلمه: ءالسّحِرُ (يونس/81) با دو همزه و مثل ءَالذَّکَرَينِ عمل کرده است. در: اَشَهِدُوا خَلقَهُم (زخرف/ 19) با همزه مضمومه بعد از همزه استفهام و سکون شين: ءَاُشهِدُوا، و بعد تسهيل همزه دوم با ادخال بنابر روش خود قرائت کرده است.

دو همزه قطع در دو کلمه:

اگر دو همزه در حرکت متفق باشند، مثل: جاءَ اَمْرُنا، مِنَ السّماءِ اِنْ، اولياءُ اُولئِکَ، قرلئت ابوجعفر در هر سه قسم به تسهيل همزه دوّم مي‌باشد.

و اگر در حرکت مختلف باشند، به اين شرح: اگر اولي مفتوح ودوّمي مضموم يا مکسور باشد، مثل، جاءَ اُمَّةً و شُهَداءَ اِذ، به تسهيل بين بين همزه دوم. و اگر اولي مکسور و دومي مفتوح باشد، مثل: مِنَ السَّماءِ ايةً، همزه دوم ابدال به ياء خالص. و اگر اولي مضموم و دومي مفتوح باشد، مثل: السُّفَهاءُ اَلا، همزه دوم ابدال به واو خالص. و اگر اولي مضموم و دوّمي مکسور باشد. مثل: يشاءُ اِلي، به دو وجه: تسهيل بين بين، يا ابدال به واو خالص خوانده است. و اين تغييرات فقط در حالت وصلي است، و در ابتداي به آنها همزه به تحقيق خوانده مي‌شود.

به قرائت ابوجعفر، همزه در کلمات: لَيبَطِّئَنَّ، لَنُبَوئَنَّهُم، قُرئَ، مُلِئَتْ، اسْتَهزِِئَ، ناشِئَةَ، رِِئاءَ، خاسئاً، شانِئَک، بِالخاطِئَةِ، مأَةَ، فِئَةَ (و تثنيه دو مثال اخير) ابدال به ياء خالص مي‌شود. و در مَؤطِئاً به اختلاف از او روايت شده است.

و سَألَ (معارج) را به ابدال همزه به الف، و به حذف همزه در کلمات: مُتَّکَأً، مُتَّکئينَ، خاطئينَ، اَلصّابِئينَ، اَلْمُسْتَهْزِئينَ، يطَؤُونَ، تَطَؤُوها، تَطَؤُهُمْ، و در کلماتي چون: مُسْتَهزِؤنَ، مُتَّکِؤُنَ، اَنْبِؤني، فَمالؤُونَ و مانند آن که همزه مضموم بعد از کسره و بعد آن واو باشد، به حذف همزه و ضم ماقبل آن بدون خلاف قرائت ابوجعفر است، مگر در اَلْمُنْشِؤونَ که ابن وردان به حذف همزه با ضم ماقبل آن، يا به صورت اوليه کلمه قرائت کرده است.

همزه جُزْءاً، جُزءٌ، کَهَيئَتهِ و النَّسيئُ را ابدال به حرف مجانس ماقبل و به ادغام در آن: جُزّاً، جُزٌّ، کَهيةِ و النَّسِي خوانده است.

همزه اَرَءَيتَ را هر جا آمده به تسهيل بين بين همزه خوانده اگر بعد از همزه استفهام واقع شده باشد.

کلمه: کَاَين را کائِن خوانده، و اِسرائيلَ و هاأنتُم را به تسهيل همزه قرائت کرده است.

تبصره: در حرف مد قبل از همزه مسهله اگر در کلمه واحده باشد، جايز است مد و قصر، و مد ارجح است. و به حذف ي اَللّائي در وصل يا وقف اَلّلاءِ، و در وصل به تسهيل همزه و در وقف تسهيل به رَوم يا ابدال به ياي ساکن با رعايت مد شش حرکتي آن براي رفع التقاء ساکنين.

و هُزُءاً و کُفُؤاً را در هر حال با همزه خوانده، و به کلمه رَبَتْ (حج/ 5، فصلت/ 39) همزه مفتوحه اضافه کرده و رَبَأَتْ خوانده است.

مِن اَجلِ ذلِکَ (مائده/32) را به کسر همزه و نقل حرکت آن به نون و حذف همزه خوانده. کلمه رِدءاً (قصص/ 34) را به نقل حرکت همزه به دال و با ابدال تنوين الف، در وصل و در وقف، رِِدا خوانده، و عادَنِ الأولي (نجم/ 50) را به نقل حرکت همزه به ماقبل، و در وقف و ادغام تنوين در لام در وصل عادَ الوُّلي، و در وقف بر عاداً و ابتدا به الاولي جايز است رجوع به اصل و همچنين نقل با اثبات همزه وصل و ديگر ترک همزه وصل (اَلاوُلي، اَلُولي، لُولي) ، و اوّلي ارجح است.

و به روايت ابن وردان به نقل و حذف در مِلءُ (آل عمران) مِلءُ، و در اَلْاءن که بعد از همزه استفهام واقع شده (يونس/ 51 و 91) ، و در اين کلمه جايز است اشباع مد، با نظر به اصل، و قصر، با نظر به حرکت عارض حالت نقل، وهمچنين آنجا که اين کلمه بدون همزه استفهام آمده، مثل: العزيز الْئنَ (يوسف/ 51) نقل و حذف، روايت ابن وردان است.

ابوجعفر بر تمامي حروف هجاء اوائل سور (حروف مقطعه) سکت آورده، مثلاً الم را الف، لام، ميم و بعد از اداء هر حرف با سکت خوانده، ولي در چهار موردي که به روايت حفص با سکت قرائت شده، ابوجعفر سکت نياورده و به ادغام خوانده است.

ادغامات:

ابوجعفر ثاء و ذال را در تاء ادغام کرده است، مثل: لَبِثتُّم و اَخَذتُّم و ساير صيغ آن، و ذال را در ت عُذتُّ ادغام نموده و در يلهَث ذلک (اعراف/176) ث را به اظهار خوانده و همچنين باء را نزد ميمِ اِرْکَبْ مَعَنا (هود/42) اظهار کرده است.

نون ساکنه و تنوين را در نزد خ و غ (از حروف حلقي) اخفاء نموده است، فقط در سه کلمه آن را به اظهار خوانده: اِنْ يکُنْ غَنياًّ، فَسَينْغِضُونَ، وَالْمُنْخَنِقَةُ.

و در کلمه تَأمَنّا (يوسف/11) نون اول را در ثاني ادغام تام نموده بدون رَوم و اشمام، و کلمه مَجْرها (هود/41) را به فتح راء بدون اماله، و در وقف بر کلمه اَبتِ به هاء وقف نموده است.

ياءات ضمير متکلم (ياءات اضافه) :

ابوجعفر ياء متکلم را در نزد همزه قطع به فتح خوانده، مثل: اِنّي اَعَلمُ، اِنّي اخافُ، سَتَجِدنُنَي اِنْ، بَناتي اِنْ، عَذابي اُصيبُ، اَنّي اُوفِي.

استثناءات: در مضموم: بِعَهدي اوفِ (بقره/40) ، ءاتُوني افرغَ (کهف/96) ، و در مکسور آن: اَخَّرتَني اِلي (منافقين/10) ، ذرِّيتي اِنّي (احقاف/15) ، يدعُونَني اِليهِ (يوسف/33) ، تَدعُونَني اِلي النّار (غافر/41) ، تَدعُونَني اَلِيهِ (غافر/43) ، اَنظرني اِلي (اعراف/14) ، يصدِّقني اِنّي (قصص/10) و در مفتوح آن: اَرِني اَنظُر (اعراف/143) ، تَرحَمني اَکُن (هود/47) ، اِتَّبِعني اَهدِکَ (مريم/43) ، فَاذکُرُوني اَذکُرکُم (بقره/152) ، تَفتِنّي الا (توبه/49) ، اُدعُوني اَستَجِب (غافر/60) ، ذَرُوني اَقتُل (غافر/26) ، اَوزِعني اَن اَشکُرَ (نمل/19، احقاف/15) در تمامي هجده موضع ذکر شده به سکون ياء خوانده است. و به فتح ياء خوانده در عَهدِي الظّالمين (بقره/124) ، لِنَفسي اذهَب (طه/41-42) ، ذِکرِي اذهَبا (طه/42-43) ، قَومي اتَّخَذِوا (فرقان/30) ، مِنْ بَعدِي اسمُهُ (صف/6) ، مَماتِي لِلّه (انعام/162) . و مَعي را فقط هر جا قبل از غير همزه باشد به سکون ياء خوانده است. لي را در: مالي لا اَري (نمل/20) ، ما کانَ لي (ابراهيم/24) ، وَلي فيها مآربُ (طه/18) ، وَلي نَعجَةٌ (ص/6) ، وَلي دينِ (کافرون/6) به سکون ي خوانده، و مالِي لااَعبُدُ (يس/2

2) را به فتح ياء قرائت کرده است.

وَجهي (آل عمران/20، انعام/79) را (مثل حفص) به فتح ياء خوانده، بَيتي را در سوره نوح به سکون ياء: بَيتي مؤمناً، و در دو موضع ديگر (بقره و حج) بَيتي لِلطّائِفينَ به فتح ياء تلاوت کرده است.

کلمه مَحْياي (انعام/162) را ابوجعفر در وصل و وقف به سکون ياء با مد اشباع خوانده است.

ياءات زوائد:

اِنْ يرِِدْنِ الرَّحمنُ (يس/ 23) ، اَنْ لاتَتَّبِعَنِ اَفَعَصَيتَ (طه/93) را ابوجعفر به اثبات ياي مفتوحه در حال وصل و به سکون آن در وقف، و در فما ءاتينِ (نمل/36) به اثبات ياي مفتوحه در وصل، و حذف آن در وقف، و يا عِبادِ لا خَوفٌ (زخرف/ 68) را به اثبات ياء ساکن در وصل و وقف خوانده است.

ابوجعفر در وصل کلمات زير به اثبات ياء خوانده است: دَعوَةَ الدّاع، اِذا دَعانِ، وَاتَّقِونِ يا اولي الالباب (بقره/ 186 و 197) ، و مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ (آل عمران/20) ، و خافِونِ اِنْ کُنتُم (آل عمران/ 175) ، وَاخشَونِ وَلاتَشتَرِوا (مائده/ 3) ، وَقد هَدانِ وَلا اَخافُ (انعام/ 80) ، ثُمَّ کيدُونِ فَلا (اعراف/195) ، فَلا تَسئَلنِ، وَلا تُخزُونِ، يومَ يأتِ لاتَکَلَّمُِ (هود/ 46 و 78 و 105) ، حَتّي تؤتُونِ مَوْثقاً (يوسف /66) ، بِما اَشرَکتُمونِ، تَقَبَّل دُعاءِ (ابراهيم/ 22 و 40) ، وَلَئِن أَخَّرتَنِ، فَهُوَ المُهتَدِ (اسراء 62 و 97) ، فَهُوَ المُهتَدِ، اَن يهدِينِ، اِنْ تَرَنِ، اَنْ يؤتِينِ، ماکنا نَبغِ، اَن تُعَلّمِنِ (کهف/ 17، 24، 40، 40، 64، 66) ، وَالبادِ (حج، 25) ، اَتُمِدُّونَنِ (نمل، 36) ، وَاتَّبعنِ اَهدِکُم (غافر/ 38) ، الجَوارِ (شوري/ 32) ، وَاتَّبِعونِ هذا (زخرف/ 61) ، وَالمُنادِ (ق / 41) ، يدعُ الدّاعِ، اِلَي الدّاعِ (قمر/ 8) ، اِذا َيسرِِ، اکرَمَنِ، اَهانَنِ (فجر/ 4، 15، 16) .

و روايت ابن وردان به اثبات ياء در وصل يومَ التّلاقِ و يوم التَّنادِ (غافر/ 15، 32) از ابوجعفر است.

انتخاب حرکت براي رهايي از التقاء ساکنين:

وقتي آخر کلمه‌اي ساکن و اول کلمه بعدي هم ساکن است، و در اوّل کلمه دوم همزه وصلي باشد که در ابتداء به آن مضموم خوانده مي‌شده، ابوجعفر (مثل نافع، کسائي، ابن کثير، ابن عامر و خلف) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل مي‌کند، مثل: قُلُ ادْعُوا، اَوُ انْقُص، قالَتُ اخْرُج، قُلُ انْظُروا، اَنُ اعبُدُواللهَ، مَحظُورَنُ انْظُر، لَقَدُ استُهزِئ.

ابوجعفر هاء ضمير منفصل هو و هِي را وقتي قبل آن واو، فاء و لام باشد، به سکون خوانده است مانند: وَ هْوَ بِکُلّ، وَ هْيَ تَجري، فَهْوَ وَليهَم، فَهْيَ کَالحجارةِ، لَهْوَ الغَنِي، لَهي الحَيوانُ، و همچنين ثُمَّ هُوَ يومَ القِيمَةِ (قصص/61) را نيز به سکون هاء خوانده است (مثل قالون و کسائي) .

اگر بعد از ضمير اَنَا همزه قطع مضموم يا مفتوح آيد ابوجعفر (مثل نافع) آن را در وصل به الف با مد مي‌خواند، مثل: اَناَ اُحْيي، اَناَ اَوَّلُ المسلمين، و مد آن منفصل است. و اگر بعد از اَناَ همزه مکسور آيد ابوجعفر (مثل حفص) در وصل به حذف الف: اِنْ اَنَا اِلّا خوانده است.

و در اشمام حرکت به حرکت: ابوجعفر فقط کلمه سيئَ و سيئَت را به اشمام خوانده است.


[1]ابن جزري ، محمد بن محمد ، 751 - 833ق.;النشرفى القراءات العشر;
[2]مكي بن حموش ،355 - 437ق.;الكشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها;
[3]ابو زرعه ، عبد الرحمان بن محمد ، - 410ق;حجة القراءات;
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 961
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست