responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 960

اصول قرائت ابن عامر

اصول قرائت ابن عامر

(ضوابط و روش‌هاي عامِ قرائت ابن عامر؛ يکي از قاريان هفت گانه)

ابوعمران عبدالله بن عامر شامى يحصبى، معروف به ابن عامر (8 ـ 118ق) امام اهل شام، از تابعين و قاضي دمشق در دوره خلافت وليد بن عبدالملک بوده است. راويان او عبارتند از: هشام بن عمّار بن نصير بن ميسرة السُّلمى دمشقى (153 ـ 245ق) معروف به هشام، و عبدالله بن احمد بن بشر بن ذکوان دمشقى (73 ـ 242ق) ، معروف به ابن ذکوان.

اصول قرائت ابن عامر به شرح ذيل است:

بسمله:

ابن عامر مانند همه قراء در ابتداى قراءت از اول سوره‌ها غير از توبه- بر طبق نوشته مصاحف- بسم الله را خوانده است، و مانند همه قرّاء در وصل آخر «الناس» به اول سوره فاتحه نيز بسم الله را گفته، امّا در وصل دو سوره (مثل ورش و ابوعمرو) بر سه قسم خوانده: يا بسم الله را گفته، يا با سکت بدون بسم الله خوانده، يا بدون بسم الله آخر سوره را به اول سوره بعدى وصل نموده، و طريقه سکت مقدم بر وصل است.

مُدود (مَد‌ها) :

مدّ منفصل و متصل را فقط به «توسّط» قرائت کرده و در مدّ لازم مثل همه قرّاء به اشباع، و در مدّ عارض به سکون سه وجه (قصر، توسط، طول) خوانده است.

هاء ضمير:

به روايت هشام، ابن عامر هاء کنايه را در کلمات يُؤَدِّهِ (دو موضع در آيه 74 سوره آل عمران) ، نُوَلِّهِ، نُصلِهِ (نساء/ 114) ، نُؤتِهِ (دو موضع در آيه 145 سوره آل عمران و يک موضع در آيه اول سوره شورى) به دو وجه قراءت کرده: به قصر کسره هـ يا اشباع آن. همچنين فَاَلقِهِ اِلَيهِم (نحل/ 2) را به دو وجه: قصر کسره هاء يا اشباع آن خوانده (فَاَلقِهِ ـ فَاَلقهي) . ابن ذکوان هاء کنايه را در کلمات فوق به اشباع هاء از ابن عامر روايت کرده است.

ابن عامر، يتَّقْهِ (نور/52) را به روايت هشام به دو وجه: کسر هاء يا صله آن (يتَّقِهِ ـ يتَّقِهي) ، و به روايت ابن ذکوان به کسر قاف و صله هاء (يتَّقهى) خوانده است. هشام، يرضَهُ لکم (زمر/7) را به سکون هاء (يرضَه) و ابن ذکوان يرضَهُو (با صله واوي) روايت کرده‌اند.

هشام، هاء ضمير خيراً يرَه و شَرًّا يرَه (زلزله/7و8) را به اسکان به هر حال، و ابن ذکوان به ضم هاء و اشباع آن روايت دارد، ولى در: أنْ لَم يرَه اَحَدٌ (بلد/7) همه قراء به ضم هاء و اشباع آن خوانده‌اند.

هشام، اَرْجِهْ وَ اَخاهُ (اعراف/111، شعراء/31) را به زيادتى همزه ساکنه بين جيم و هاء، و ضم هاء با صله آن (اَرجِئْهوُ) خوانده و به روايت ابن ذکوان به همزه ساکنه و کسر هاء و قصر آن (اَرجِئْهِ) ذکر شده است.

ابن عامر، هاء در: ما اَنْسانيه (کهف/63) و عَلَيهِ اللهَ (فتح/10) را به کسر، و فيه مُهاناً (فرقان/69) را به قصر کسره‌ها خوانده است.

اجتماع دو همزه در يک کلمه:

در اجتماع دو همزه در يک کلمه، اولى حتما مفتوح بوده و دوّمى مفتوح يا مکسور يا مضموم خواهد بود، همزه اول را همه قراء به تحقيق خوانده‌اند. حال اگر همزه دوم مفتوح باشد، مثل: ءَاَنتِم، ءَاَلِدُ، ءَاَنتَ، روايت هشام از ابن عامر به دو وجه است: تسهيل (بين بين) يا تحقيق آن، و در هر دو صورت با ادخال الف فصل بين دو همزه.

و هر گاه همزه دوم مکسور باشد، مثل: ءَاِذا، اَئِنّا، اَئِنَّکَ، هشام به تحقيق با ادخال يا عدم ادخال الف فصل بين دو همزه روايت کرده است، مگر در هفت موضع که ادخال الف فصل بين همزه مفتوحه و مکسوره براى هشام بدون خلاف است، و آنها عبارتند از:

ءَاِذا ما مِتُّ (مريم/ 66) ، "اَئِنَّکُم لَتَأتُونَ (اعراف/81) ، اَئِنَّ لَنا لَاَجْراً (شعراء/ 41) ، اَئِنَّکَ لَمِنَ المُصَدِّقينَ (صافات/52) ، اَئِفکاً الِهَةً (صافات/86) ، اَئِنَّکُم لَتَکفُروُنَ (فصلت/9) .

البته نسبت به مورد اخير (اَئنَّکُم لَتَکفرُونَ) همزه دوّم را به تحقيق يا تسهيل خوانده، و براى هشام تسهيل در همزه مکسوره جز اين مورد نيست.

هشام، همزه دوم در لفظ اَئمَّه را- که در پنج موضع قران آمده- به روش اصلى خود، يعني به تحقيق- به ادخال و بدون ادخال- خوانده است، اما در مواردي که همزه دوم مضموم است، مثل: قُلْ اَؤُنَبِّئُکُم (آل عمران/ 15) به دو وجه: تحقيق با ادخال و بدون ادخال، و در: اَأُنْزِلَ عَلَيهِ الذّکرُ (ص/ 8) و: أ أُلْقِى الذِّکرُ عَلَيهِ (قمر/25) سه وجه دارد: تحقيق با ادخال و عدم آن، و تسهيل همزه دوم با ادخال.

اما روش ابن ذکوان در سه مورد فوق، اجتماع دو همزه در يک کلمه (مثل عاصم) به تحقيق بدون ادخال است.

کلمه ءَاَعجَمِيٌّ (فصلت/44) را هشام به حذف همزه اول و تحقيق همزه دوم خوانده است.

در کلمه: اَذهَبتُم طَيباتِکُم (احقاف/20) که ابن عامر به زيادتى همزه استفهام (ءَاَذهَبتُم) خوانده، به روايت هشام همزه دوم را به تحقيق يا تسهيل، و در هر دو وجه با ادخال الف بين آندو خوانده، و ابن ذکوان به تحقيق هر دو همزه بدون ادخال روايت کرده است.

اَنْ کانَ ذامالٍ (قلم/ 14) را ابن عامر به زيادتى همزه استفهام ءَاَنْ کانَ خوانده، هشام همزه دوم را به تسهيل با ادخال، و ابن ذکوان به تسهيل بدون ادخال روايت کرده است. و ابن ذکوان ءَاِذا مامِتٌّ (مريم/ 66) را بدون همزه استفهام، اِذا مامِتٌّ خوانده است.

در ءَامَنتُم (اعراف/123؛ طه/71؛ شعراء/49) ابن عامر با دو همزه و به تسهيل همزه دوم خوانده است بدون ادخال الف فصل.

نکته قابل توجه اينکه در اجتماع دو همزه در دو کلمه، ابن عامر قاعده خاصى- مثل بعض قراء- ندارد، و هر دو را مثل عاصم به تحقيق قراءت کرده است، و تغييراتى که گفته شد به روايت هشام در دو همزه واقع در يک کلمه است.

تکرار همزه استفهام:

در يازده موردي که در قرآن است ابن عامر به اِخبار در اول و استفهام در لفظ دوم خوانده، ولي در سه موضع خلاف اين روش عمل کرده: 1. در سوره نمل به استفهام در اول، و با افزودن ن بدون همزه استفهام (اِنَّنا) در دومى خوانده (مثل کسائي) ؛ 2. در سوره نازعات، به استفهام در اولى و اخبار در دومى؛ 3. در سوره واقعه به استفهام در هر دو خوانده است.

ابن عامر، هُزُءًا (بقره/67) و کُفُؤاً (اخلاص/4) را به همزه خوانده، يضاهُؤنَ (توبه/30) را مثل حفص بدون همزه و مُرجَئونَ (توبه/106) وَ تُرْجِئُ (احزاب/51) را به همزه مضمومه بعد از ج خوانده است، و به ابدال به واو قراءت کرده است، و در چهار مورد سکت مخصوص به روايت حفص را بدون سکت و با ادغام خوانده است.

ادغامات:

به روايت هشام، ذال «إذ» را در حروف شش گانه (ت، ج، د، ز، س، ص) (مثل ابو عمرو) ادغام کرده، مثل: اِذْ تَّمْشى، اِذ زَّينَ، اِذ صَّرَفْنا، اِذ دَّخَلِوا، اِذ سَّمِعتُموُهُ، اِذجّائَتهُم، ولى ابن ذکوان ذال إذ را فقط در دال ادغام کرده، مثل: اِذ دَّخَلُوا. به روايت هشام دال «قد» را در تمام حروف هشتگانه (ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ) ادغام کرده، فقط در لَقَد ظَلَمَکَ (ص/24) به اظهار خوانده است.

ابن ذکوان دال قد را در نزد 4 حرف (ذ، ز، ض، ظ) ادغام، و در نزد چهار حرف ديگر به اظهار روايت کرده است؛ وَلَقَد زَيّنَّا (ملک/ 5) را به دو وجه قرائت کرده است.

ابن عامر تاء تأنيث را در نزد سه حرف (ج، ز، س) اظهار کرده است، و در نزد سه حرف ديگر (ث، ص، ظ) ادغام نموده ولى هشام در لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ (حج/40) به اظهار روايت کرده، و ابن ذکوان در وَجَبَتْ جُنُوبُها (حج/36) به دو وجه اظهار و ادغام، ولى اظهار اصح است.

ابن ذکوان لام هل و بل را در نزد همه حروف هشتگانه اظهار کرده است، ولى هشام در نزد شش حرف آن (ت، ث، ز، س، ط، ظ) ادغام نموده: بَل تَأْتيهِمْ، هَل تَّعْلَمُ، هَلْ ثُّوِبَ، بَل زُّيِّنَ، بَل سَوَّلَتْ، بَل ظَّنَنْتُمْ. و در نزد نون و ضاد در همه جا، و در نزد تاء در اَمْ هَلْ تَسْتَويِ الظُّلُماتُ (رعد/ 17) اظهار نموده است.

ابن عامر نون يس را در «والقرآن»، و نون را در «والقلم» ادغام کرده است و در «طسم» (شعراء و قصص) نون سين را در ميم ادغام کرده و دال صاد ملفوظ کهيعص را نزد ذال ذکر و دال را در ثاء «يُرِد ثَّوابَ» (دو موضع آل عمران) و ثاء را در تاء «لَبِثْتُّ» و ساير صيغ آن، و ذال را در تاء «اِتَّخَذْتُّمْ» و ساير صيغه‌هاى آن ادغام کرده است. و باء را در نزد ميم «اِرکَبْ مَعَنا» (هود/42) به اظهار خوانده است.

هشام ثاء را در تاء «أُورِِثْتُّمُوها» (اعراف/ 43، زخرف/ 73) ادغام کرده، ولى ثاء را در «يلْهَثْ ذلِکَ» (اعراف/176) اظهار نموده و ابن ذکوان آنرا به ادغام روايت کرده است.

فتح و اماله:

1. الف جاءَ و شاءَ که زمان ماضى فعل ثلاثى باشد، ابن ذکوان (مثل حمزه) در همه قرآن اماله کرده است. و زادَ در موضع اول قرآن کريم، فَزادَهُم مَرَضاً (بقره/ 10) را اماله نموده است و در باقى مواضع اين کلمه را به دو وجه فتح يا اماله خوانده است.

2. ابن ذکوان، در الف «هارٍ» در: شَفاجُرفٍ هارٍ (توبه/ 109) دو وجه فتح و اماله دارد، و همچنين، ابن ذکوان، الف را در کلمات: وَ انْظُرْ اِلى حِمارِِکَ (بقره/259) ، کَمَثَلِ الحِمارِ (جمعه/5) ، زَکَرِيا المّحرابَ (ال عمران/ 3) ، اِذتَسَوَّرِو المِحرابَ (ص/ 20) ، مِن بَعدِ اِکراهِهِنَّ (نور/ 32) ، وَالأکرامِ (دو موضع الرحمن) ، عِمْرانَ (آل عمران/ 35) ، وَ امرَأتُ عِمرانَ (تحريم/ 12) به فتح يا اماله روايت کرده است. ولى در لفظ مِحْرابِ مکسور، در دو موضع يُصَلِّى فى المِحرابِ (آل عمران/ 39) ، فَخَرَجَ عَلى قَومِه مِنَ المحرابِ (مريم/ 11) فقط به اماله خوانده است.

کلمه التَّوراية را در همه جا به اماله راء والف بعد، و کلمه رَءَى را به اماله راء و همزه با هم، و اگر با ضميرى همراه باشد، مثل: رَءاه، رَءاها، رَءاکَ به اماله يا فتح هر دو با هم، و کلمه اَدريکَ را در همه قرآن به فتح يا اماله راء و الف بعدش قرائت کرده است.

امّا به روايت هشام: الف اِناهُ با نون آن در: غَيرَ ناظِرينَ اِنيهُ (احزاب/ 52) ، و الف در: مَشارِبُ (يس/ 73) و الف بعد از همزه با اماله همزه در: ءانِيَةٍ (غاشيه/5) را اماله کرده است ولى در: ءانِيَةٍ مِن فِضَّةٍ (دهر/ 5) را هيچيک از قرّاء اماله نداده‌اند.

و همچنين هشام، الف بعد از عين را با اماله عين در: وَلا اَنتُم عابِدُونَ (کافرون/3و5) ، وَلا اَنَا عابِدٌ (کافرون/4) به اماله روايت کرده است. ولى در: نَحنُ لَهُ عابِدُونَ (بقره/ 138) هيچيک از قرّاء اماله ندادند.

ابن عامر در حروف مقطعه به اماله راء در: الر، المر و اماله راء در الر، المر و اماله ى فقط در: کهيعص، و ابن ذکوان اماله حاء را در حم روايت کرده است. و ابن عامر کلمه: مِجريها (هود/41) را به ضم ميم و بدون اماله خوانده است.

وقف بر مرسوم الخط:

ابن عامر (مثل ابن کثير) کلمه يااَبَتَ (يوسف، مريم، صافات) را به فتح تاء، و در وقف به هاء خوانده است. و در سه موضع که اَيها بدون الف نوشته شده (زخرف، نور، رحمن) در وصل به ضم هاء اَيهُ، خوانده، و در وقف به هاء وقف کرده است.

ياءات اضافه (ضمير متکلم) :

1. در مواردى که بعد از ياي اضافه همزه قطع مفتوح آمده، ابن ذکوان اَرَهْطى اَعَزُّ عَلَيکُم (هود/ 92) را به فتح ياء خوانده و هشام، يا قوم مالى اَدعوکُم (غافر/ 41) را به فتح ياء خوانده است.

ابن عامر (مثل نافع، ابن کثير و ابو عمرو) ياء لَعَلّى را که در شش موضع آمده، به فتح خوانده است (يوسف/ 46، طه/ 9، قصص/29 و 38، مؤمنون/ 101، غافر/ 36) .

2. در مواردى که بعد از ياي اضافه همزه قطع مکسور آمده، ابن عامر ما اَنَا بِباسِطٍ يدِى اِلَيکَ (مائده/ 30) را به سکون ياء، و در فَلَمْ يزِِدْهُم دُعائى اِلّا فراراً (نوح/ 6) ، مِلَّةَ ءابائِي اِبراهيمَ (يوسف/ 82) ، حُزْنِى اِلى اللهِ (يوسف/ 86) ، ما تَوفيقى اِلّا بالله (هود/ 8) به فتح ى خوانده است.

3. در مواردى که بعد از ياء اضافه همزه قطع مضموم آمده، ابن عامر هر دوازده مورد را به سکون ياء خوانده است.

4. موقعى که بعد از ياء اضافه همزه وصل با لام تعريف آمده، ابن عامر در: قل لِعِباِدى الَّذينَ ءامَنُوا (ابراهيم/ 31) ، عَنْ آياتِى الَّذينَ يتَکَبَّرُونَ (اعراف/ 146) را به سکون ياء خوانده است.

5. در ياءات اضافه که بعد از آن يکى از حروف هجا غير از همزه باشد، هشام کلمه بيتِيَ (نوح/ 48، بقره/ 124، حج/ 24) را به فتح ياء، ولى ابن ذکوان به سکون ياء خوانده است. وَلِى دينِ (کافرون/6) را نيز هشام به فتح، و ابن ذکوان به سکون ياء خوانده است.

ابن عامر ياء را در اِنَّ اَرْضى واسِعَةٌ (عنکبوت/ 56) ، وَ اَنَّ هذا صِراطيَ مُسْتَقِيماً (انعام/ 154) را به فتح، و بقيه قراء به سکون آن قرائت کرده‌اند.

ابن عامر ياءات اضافه در کلمه لى (ص/ 22، ابراهيم/ 24، طه/ 18، ص/ 6) را به سکون ياء خوانده است. و کلمه: معى را در (اعراف/ 104، توبه/ 84، سه موضع کهف، انبياء/ 24، دو موضع شعراء، قصص/ 34) به سکون ياء قرائت کرده است. ما لى لا اَريَ الهُدْهُدَ (نمل/ 20) را هشام به فتح ياء، و ابن ذکوان به سکون آن خوانده است.

ياءات زوائد:

ابن عامر فماءاتنِ اللّهُ (نمل/ 37) را به حذف ياء (در حال وقف و وصل) خوانده است.

هشام، در: ثُمَّ کيدُونِ (اعراف/ 195) در وقف و وصل به دو وجه (حذف و اثبات ياء) روايت کرده.

ابن عامر در: فلا تَسْئَلْنى عَن شَيئٍ (کهف/ 69) که در مصاحف به ياء نوشته شده، آن را تَسْئَلَنّى (مثل نافع) خوانده، و همه قراء به اثبات ياء در آن به هر حال خوانده‌اند، فقط ابن ذکوان به دو وجه (اثبات و حذف ياء) در هر حال خوانده است.

ابن عامر (مثل ابوعمرو و نافع) در: يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَليکُم (زخرف/ 6) به اثبات ياء ساکنه در وصل و وقف خوانده است.

وقف هشام به روى همزه آخر کلمه:

کليه قواعدى که در قراءت حمزة بن حبيب در وقف بر روى همزه‌اى که در آخر کلمه واقع شده بيان شده، براى هشام هم مقرر است، ولى او در وقف بر کلماتى که همزه در وسط دارند قواعد تسهيلى ندارد.

1. همزه ساکن ماقبل متحرک: وقتى در آخر کلمه واقع شود، چه به سکون لازم، مانند: اِقْرَأ، لَمْ ينَبَّأ، اِنْ يشَأ، نَبِّئ، هَِيئ، السَيئ، و چه به سکون عارض (يعنى سکون به سبب وقف) مانند بَدَءَ، اَنْشَأَ، اَسْوَءَ، عَنِ النَّبَأِ، مِنْ حَمَأٍ، يبْدِئُ، ينْشِئُ، لُؤلُؤءً، در وقف بر آنها، قرائت هشام ابدال همزه به حرف مدى از جنس حرکت ماقبل آن است، يعنى همزه بعد از فتحه به الف، و بعد از ضمه به واو، و بعد از کسره به ياء تبديل مى‌شود.

2. همزه متحرک ماقبل ساکن: وقتى در آخر کلمه باشد:

الف. اگر سکون روى حرف صحيح، و همزه بعد از آن در آخر کلمه باشد، مانند: الخبْءَ، المَرْءُ، مِلْءُ، دِفْءٌ.

ب. ساکن ماقبل همزه متحرک حرف لين، و همزه بعد از آن در آخر کلمه، مانند ظَنَّ السَّوءِ، شَييءٌ.

ج. ساکن ماقبل همزه متحرک، دو حرف از حروف مدى (واو و ياء) و همزه در آخر کلمه باشد، مثل: اَنْ تَبوُءَ، لَتَنُوءُ، سئَ، و َجئَ. در اين سه قسم، که سکون روى حرف صحيح، يا لين، و يا دو حرف از حروف مدى بوده، و همزه متحرک بعد از اين سکون در آخر کلمه باشد، حکم وقف از نظر هشام، نقل و حذف است، يعنى حرکت همزه به ماقبل نقل شده و همزه خود حذف مى‌شود.

تبصره: از سه قسم ذکر شده، در کلماتى مثل: مِلءُ، دِفءٌ، ظَنَّ السَّوءِ، لَتَنُوءُ که حرف ساکن به حرکت همزه محذوفه متحرک شده، در آخر کلمه واقع مى‌شود و براى وقف بايست ساکن گردد، چون اين سکون عارضى است که به سبب وقف حاصل شده، و غير از سکون اصلى قبل است که در وصل هم موجود بوده، به اين جهت بر اين سکون در حالت وقف، رَوم و اشمام جايز است؛ وقتى حرکت همزه محذوفه ضمه باشد، و رَوم جايز است؛ وقتى حرکت همزه کسره باشد.

د. اگر همزه متحرک، بعد از الف در آخر کلمه باشد، مثل: جاءَ، السِّفَهاءُ، اَلسَّماءُ، شاءَ، شُرَکاءُ، در وقف بر آنها به روايت هشام ابدال همزه به الف است، که با الف قبلى دو الف جمع مى‌شود و جايز است حذف يکى براى خلاصى از اجتماع دو ساکن، و مى‌توان هر دو الف را به حکم جايز بودن دو ساکن در يک کلمه در موقع وقف بر آن، باقى گذارد. بر مبناى حذف يکى از آنها، اگر محذوف دومى باشد، جايز است مد و قصر (چون فقط حرف مدى قبل از همزه‌اي که پس از ابدال حذف شده موجود است) و اگر هر دو الف را باقى گذارد، براى فصل بين دو الف، الف سومى ميآورد، و مد آن را به مقدار شش حرکت ادا مى‌کند (بر حسب مقدار هر الف دو حرکت است) .

تبصره: علماى قرائت، توسط را هم- بر قياس سکون عارضى- براى وقف جايز دانسته، و سه وجه در موقع ابدال همزه ذکر کرده‌اند: قصر، توسط و مد.

هـ، واو و ياء زائده قبل از همزه متحرک:

مثال همزه آخر کلمه بعد از واو زائده: قُرُوءٍ، و بعد از ياء زائده: بَريءٌ، النَّسيءُ. حکم وقف هشام بر چنين کلماتى اين است که همزه را تبديل به حرفى از جنس ماقبل نموده، و سپس در هم ادغام کرده، و بر سکون تشديد حاصله از ادغام آن، وقتى حرکت همزه مبدله مکسور يا مضموم باشد دخول رَوم جايز است، و اگر مضموم باشد اشمام جايز است.

تبصره: در واء و ياء ساکن اصلى، مثل: السُّوءُ، شيءٌ، تَبُوءَ، لَتَنُوءُ، سيءَ، وَجيءَ (مانند واو و ياء ساکن زائد) همزه واقع بعد از واو اصلى را تبديل به واو، و همزه واقع بعد از ياء اصلى را تبديل به ياء، و در واو و ياء قبلى که اصلى هستند، ادغام نموده‌اند. پس براى همزه واقع بعد از واو و ياء ساکن اصلى، دو وجه مقرر مى‌شود: 1. نقل حرکت همزه به ماقبل و حذف آن 2. ابدال همزه به حرف ماقبل، و ادغام ماقبل در آن، و بر سکون تشديد حاصله در آخر کلمه جايز است دخول رَوم و اشمام طبق قاعده.

تبصره: بعضى اهل اداء، براى همزه متحرک آخر کلمه که جهت وقف ساکن شده، وقتى بعد از حرف متحرک واقع شده، يا همزه متحرک آخر کلمه که بعد از الف واقع شده، غير از وجه ابدال که شرح آن گذشت. وجه تسهيل بين بين به رَوم را قائل هستند. (وقف به تسهيل بين بين بدون رَوم، مثل وقف به حرکت است که صحيح نيست) .

براى رهايى از التقاء ساکنين:

وقتى آخر کلمه‌اى ساکن، و اول کلمه بعدى همزه وصلى باشد که در ابتداء به آن مضموم خوانده مى‌شود ابن عامر (مانند کسائى، نافع، ابن کثير، ابو جعفر، خلف) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل مى‌کند مثل: قُلُ ادْعُوا (سبأ/22و...) ، اَوُ انْقُص (مزّمّل/3) ، قالَتُ اخْرُج (يوسف/31) ، قُلُ انْظُروا (يونس/101) ، اَنُ اعْبدُِواللهَ (مائده/117 و...) ، مَحظُورَنُ انْظُرْ (اسراء/20-21) ، لَقَدُ استُهزِئَ (انبياء/41) .


[1]شاطبي ، قاسم بن فيره ، 538 - 590ق.;حرز الاماني و وجه التهاني في القراءات السبع;
[2]داني ، عثمان بن سعيد ، 371 - 444ق.;التيسيرفي القراءات السبع;
[3]ابن جزري ، محمد بن محمد ، 751 - 833ق.;النشرفى القراءات العشر;
[4]مكي بن حموش ،355 - 437ق.;الكشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها;
[5]ابن مجاهد ، احمد بن موسي ، 245 - 324ق.;السبعة في القراءات;
[6]ابن خالويه ، حسين بن احمد ، - 370ق.;الحجة في القراءات السبع;
[7]ابو زرعه ، عبد الرحمان بن محمد ، - 410ق;حجة القراءات;
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 960
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست