responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1191

امتيازات قصص قرآن

خصايص قصص قرآن

(امتيازات قصص قرآن)

(ويژگى‌هاى داستان‌هاى قرآن)

از مهم‌ترين ويژگى‌هاى قصه‌هاى قرآن «صادق بودن» آن‌ها و «مطابقتشان با واقعيت» است؛ برخلاف بسيارى از قصه‌هاى ادبى که عنصر خيال در آن‌ها تأثير بسزايى دارد و هرچه اين عنصر نفوذ بيش ترى در ساختار داشته باشد، تأثير آن در شنونده افزايش مى‌يابد قصه‌هاى قرآن نه تنها با واقعيت مطابقت دارند، بلکه مهم‌ترين و حساس‌ترين وقايع تاريخى انسان هستند.

از ديگر ويژگى‌هاى داستان‌هاى قرآن جنبه «اعجاز داستانى» قرآن‌کريم است. قرآن کريم تنها از آن جهت معجزه نيست که شنيدنى‌ترين و نيکوترين داستان‌ها را در اوج فصاحت و حسن معانى و الفاظى شيوا و عباراتى هم‌ساز و مقاطع و فواصلى هم‌شکل بيان کرده است؛ بلکه از جهت ذکر رويدادهاى گذشته و آينده و بيان معارف و منافع مؤثر در سعادت بندگان نيز با بهترين شيوه ممکن و نيکوترين نظم و ترتيب، معجزه است.

در ادامه برخي از نکات و ويژگي‌هاي قصص قرآني بيان مي‌شود:

1. بنا به تحقيق، 208 قطعه داستاني در قرآن مجيد آمده است که برخي ادامه برخي ديگر مي‌باشند و بعضي از آن‌ها نيز کامل و مستقل مي‌باشند.

2. 63 سوره از 114 سوره قرآن کريم، حاوي قصه و حکايتي است و اين يعني آن که بيش از نيمي از سوره‌هاي قرآن، با هنر قصه پردازي به انتقال پيام خود پرداخته‌اند.

3. بيشترين قصه‌هاي قرآن ابتدا در سوره اعراف و پس از آن در سوره بقره مي‌باشند و سوره آل عمران در رتبه سوم قرار دارد.

4. بيشتر داستان‌ها درباره حضرت موسي (ع) و قوم بني اسرائيل و فرعونيان است. پس از آن، بالاترين آمار متعلق به داستان‌هاي حضرت ابراهيم (ع) و حضرت عيسي (ع) و مادرش حضرت مريم (ع) است.

5. از ديگر ويژگي‌هاي قصص قرآني، حقيقي بودن داستان‌ها است. هيچ يک از قصص قرآن براساس خيال پردازي يا شخصيت‌هاي فرضي نيست و همه آن‌ها واقعيت داشته‌اند و در واقع، روايتي الهي از يک رويداد حقيقي مي‌باشند.

قرآن قسمت هايي از داستان را که اتفاقاتي در آن افتاده را براي درس گرفتن ديگران نقل مي‌کند، در اين کتاب آسماني به بهانه هدايت انسان‌ها به نقل داستان‌هاي بي اساس و تخيلي توجهي نشده است، چرا که اين گونه قصه‌ها در شان چنين کتابي نمي‌باشد.

البته عده‌اي به اين ويژگي داستان‌هاي قرآني نيز اشکال گرفته‌اند که چرا در قرآن از داستان‌هاي معروف بين مردم و يا اهل کتاب استفاده نشده، هر چند که اطميناني به درستي يا نا درستي آن‌ها نباشد و يا حتي اگر آن داستان‌ها افسانه يا خيالي باشند؟

پاسخ اين اشکال را علامه طباطبايي چنين فرموده‌اند:

اين سخن خود خطاي بزرگي است، البته هر چند هنر داستان نويسي خيال پردازانه خوب و صحيح باشد؛ اما هيچ ربطي به قرآن ندارد، چرا که قرآن کتاب تاريخ و رمان نيست، بلکه کتاب عزيزي است که نه در آن باطلي است و نه دست دسيسه بازان مي‌تواند باطلي در آن راه بدهد. با اين حال چگونه کسي به خود اجازه مي‌دهد که بگويد قرآن به منظور هدايت از راه باطل و داستان‌هاي دروغين و خرافات و تخيلات نيز استفاده کرده است!!

6. بخشي از داستان‌هاي قرآن با استفهام تقديري آغاز مي‌شوند. اين نوع استفهام، يکي از صنايع ادبي در فن داستان نويسي است که مخاطب را تشويق مي‌کند تا قصه را پي گيري نمايد، مانند: آيه 9 در سوره طه و آيه 20 در سوره ص. در اين روش معمولا داستان با اين مقدمه آغاز مي‌شود: «آيا اين خبر را شنيده‌ايد که... ».

7. بخشي از داستان‌هاي قرآن نيز با روش نوين (چکيده نويسي) آغاز مي‌شود؛ يعني قبل از شروع متن اصلي داستان، در جملات کوتاهي چکيده و هدف اصلي داستان مي‌آيد و سپس از ايجاد آمادگي ذهني، به اصل مطلب پرداخته مي‌شود. به عنوان نمونه، به آيات 10 تا 20 سوره اعراف - داستان آفرينش - مراجعه نماييد.

8. گاهي از همين روش به صورت معکوس استفاده شده است؛ يعني ابتدا داستان اصلي آورده شده، سپس به بيان خلاصه و چکيده آن پرداخته شده است تا در جمع بندي به خواننده کمک نمايد، مانن آيه 59 سوره آل عمران.

9. شيوه قرآن در بيان قصه‌هاي عاشقانه بسيار لطيف و عبرت انگيز است. در قرآن کريم سعي شده است تا با مسائل عشقي به صورت سمبليک و اشاره وار برخورد شود و از ارائه جزئيات يا به زبان آوردن صريح و زننده، خودداري شود. با خواندن داستان يوسف و زليخا، اين نکته روشن مي‌شود.

به بياني کلي، پرهيز از بدآموزي از شاخص‌هاي مهم داستان‌هاي قرآني است. بسياري از کتاب‌هاي داستان‌ها با وجود داشتن مطالب مفيد و آموزنده، داستان به گونه‌اي نقل شده که به طور مستقيم يا غير مستقيم جنبه‌ بد آموزي داشته و راه‌هاي فساد را به خواننده القا مي‌کند. اما در قرآن که حق است و هيچ باطلي در آن راه ندارد، داستان‌ها به گونه‌اي نقل گرديده که هيچ بد آموزي در آن نيست.

10. يک نکته جالب در داستان‌هاي قرآني شکسته شدن حصار زمان است. گاهي حتي يک داستان در دل داستان ديگر آورده مي‌شود؛ در حالي که در زمان‌هاي مختلف رخ داده‌اند. اين خصوصيت قرآن، باعث مي‌شود تا انسان با دقت و موشکافي، سعي در چيدن صحيح قطعات مختلف اين داستان‌ها نمايد و تمرکز بيش تري پيداکند.

11. نکته زيباي ديگر در قصه‌هاي قرآن جايگاه خاص زنان و نقش تعيين کننده و محوري آنان در اغلب داستان هاست، مانند آيه 10 و 11 سوره تحريم. زنان در قصص قرآن به وضوح معرفي مي‌شوند و شخصيتي مستقل دارند.

12. قرآن در جاهايي که در صدد ارائه الگويي عمومي است و يا قصد دارد اندرزي فراگير در قصه‌هاي خود مطرح کند، از کلمات عامي مانند مردي از خاندان فرعون (سوره مؤمن، آيه 28) يا زن لوط و زن نوح (سوره تحريم، آيه10) استفاده مي‌کند.

13. هدفمندي در نقل داستان از ويژگي‌هاي مهم قصص قرآني است. چراکه هدف قرآن از بازگو نمودن قصه و داستان، فقط نقل تاريخ و به تصوير کشيدن زندگي قهرمان اصلي داستان نيست؛ بلکه غرض اصلي اين است که با نقل بخش‌هاي عبرت آميز از زندگي پيشينيان، آن را مايه آگاهي و چراغ هدايتي براي بشر قرار دهد تا از نکته‌هاي آموزنده زندگي گذشتگان درس عبرت گرفته و خود را از افتادن در مسير گمراهي نگاه دارد، و نيز يکي از عواملي را که باعث موفقيت پيشنيان قرار گرفته را بشناسد.

خود قرآن در سوره اعراف آيه 176 به اين هدفمندي قرآن در قصه‌هايش اشاره دارد به اين ترتيب که پس از بيان سرگذشت بني اسرائيل، اصحاب سبت و داستان بلعم باعورا مي‌فرمايد: اين مَثَل گروهي است که آيات ما را تکذيب کردند، اين داستان‌ها را بازگو کن تا شايد بينديشند يا در سوره يوسف آيه 111 مي‌فرمايد: در سرگذشت آنان درس عبرتي براي صاحبان انديشه است.

در راستاي همين هدفمندي است که مشاهده مي‌شود داستان‌هاي قرآن شرح کامل و مفصل جريان نيست بلکه، در هر سوره‌اي با توجه به هدف مورد نظر، بخشي از داستان يا شخص يا گروهي را ذکر کرده و با بيان همان بخش، نکته‌هاي آموزنده را نيز فروگذار نکرده و از آوردن مطالبي که پيام هدايتي ندارد، خوداري شده است. از اين روي، در قرآن معمولا به زمان حادثه توجهي نمي‌شود، چرا که نقشي در پيام داستان ندارد، براي نمونه در داستان اصحاب کهف، به سن آن‌ها، محل غارو نحوه فرار آنان توجهي نشده چرا که پيام هدايتي خاصي را نداشته است.

14. داستان‌هاي قرآني با پندهاي اخلاقي و مواعظ الهي همراه است به گونه‌اي که در کنار هر قسمت از داستان، نکته زيبايي را يادآور مي‌شود، به همين علت است که از هر داستان قرآني، در زمينه‌هاي مختلف مي‌توان بهره‌هاي زيادي برد، براي نمونه داستان آدم و حوا را مي‌توان مثال زد، اين داستان در سوره‌هاي متعدد قرآن (بقره آيات 30-39؛ اعراف آيات 10-25؛ حجر آيات 28-44؛ اسراء آيات 61-65؛ طه آيات 115-124) ذکر شده و در هر مورد به بعضي از زواياي زندگي حضرت آدم و حوا اشاره گرديده که حاوي بهترين نصايح اخلاقي است. نصيحت هايي که اساس اخلاق را تشکيل مي‌دهد، همچون: توجه به دشمني که بسيار نيرنگ باز و خطرناک است و پيوسته در کمين انسان است، آن دشمني که از راه‌هاي مختلف و با حيله‌هاي گوناگون، وارد مي‌گردد؛ گاهي به پند و اندرز انسان مي‌پردازد و گاهي با قسم او را مي‌فريبد و زماني نيز به طور آشکار دشمني خود را ابراز مي‌دارد و همچنين يادآوري ظرفيت فوق‌العاده تکاملي انسان، تشويق به توبه بعد از لغزش و گناه و... است.

و يا داستان حضرت يوسف که يک سوره را به خود اختصاص داده و از بخش‌هاي مختلفي تشکيل يافته و در هر فرازي، به انسان‌ها پند و اندرز مي‌دهد: در جائي انسان را متوجه شر حسودان مي‌نمايد، در جائي از نقشه‌هاي شيطاني نفس در پوشاندن بدي‌ها سخن مي‌راند‌، در فرازي انسان را از افتادن در مسير شهوت باز مي‌دارد و الگوي مناسبي برايش معرافي مي‌نمايد و افزون بر اين‌ها، انسان را متوجه تدبير الهي در به عزت رساندن افراد متقي مي‌نمايد. و يا سوره قصص که غرض اصليش داستان پيامبري حضرت موسي است، اما داراي نکات و پندهاي اخلاقي نيز مي‌باشد، مانند: ستودن حياي زنان، تمجيد کردن انابه به بارگاه الهي، تقبيح نمودن دلبستگي به دنيا، و بيان اين حقيقت که کساني به سعادت مي‌رسند که به دنبال فساد در زمين نباشند.

15. يکي ديگر از شاخصه‌هاي قصه‌هاي قرآني اين است که قوانين کلي سعادتمندي بشر را در اختيار او مي‌گذارد. بدين سان، قرآن هر چند به بيان داستانهاي جزئي و مشخصي مي‌پردازد؛ اما آن‌ها را به عنوان آئينه‌اي براي انعکاس حقايق مطرح کرده و موارد جزئي را به شکلي کلي بيان مي‌کند و مي‌فهماند که اگر در مورد خاصي خداوند عنايتي کرده و يا در جايي عده‌اي را به هلاکت رسانده يک قضيه شخصي و انتقام گيري شخصي نيست تا ديگران فقط براي مطالعه و سرگرمي آن را بخوانند، بلکه براي اين است که درس بگيرند و بفهمند قوانين الهي، کلي است و شامل همه افراد بشر مي‌گردد؛ چنانکه در آيه 22 سوره يوسف به اين اصل اشاره داردکه و هنگامي که به بلوغ و قوت رسيد ما حکم و علم را به وي داديم و اينچنين نيکوکاران را پاداش مي‌دهيم و يا در آيه 88 سوره انبياء در جريان استغاثه حضرت يونس به درگاه خداوند و قبولي توبه‌اش مي‌فرمايد: ما دعاي او را اجابت کرديم و از آن اندوه نجاتش داديم و اين گونه مومنان را نجات مي‌دهيم.

نکته: مقايسه قصص قرآن با تورات

پس از بيان ويژگي‌هاي منحصر بفرد قصص قرآني يک سوال به ذهن مي‌رسد و آن اين است که همانگونه که داستان‌هاي قرآني با قصه‌هاي غير قرآني تفاوت‌هاي زيادي دارد با قصه‌هاي طرح شده در تورات نيز متفاوت است؟

بد نيست، دانسته شود که وجود قصه‌هاي پيامبران در تورات و قرآن در عده‌اي اين توهم را به وجود آورده که منبع قرآن در ذکر داستان‌هاي پيامبران پيشين تورات مي‌باشد، و پيامبر با کم و زياد کردن آن داستان‌ها، آن‌ها را در کتابش آورده است. اما بررسي داستان‌هاي اين دو کتاب، هر ناظر منصفي را به تفاوت‌هاي اساسي بين داستان‌هاي مطرح شده در اين دو کتاب مي‌رساند، و اين توهم را از بين مي‌برد. از جمله اين تفاوت‌ها اين است که: قرآن در داستان‌هاي خود مقام عزت و پاکي را از آن خدا دانسته و شرک و جهل و نقص را از خدا بدور مي‌داند و همچنين پيامبران را انسان‌هاي صاحب مقام بلند در پيشگاه الهي و بندگان برگزيده درگاه خداوند معرفي کرده که از هر گونه بدي دور مي‌باشند و دستورات اخلاقي و تعليمات پيامبران الهي را ذکر کرده و آن‌ها را از ظلم و جهل و... به دور دانسته، و ايشان را پرچمداران توحيد و متصفان به کمالات انساني معرفي نموده است.

اين در حالي است که در جاهاي مختلفي از تورات فعلي (تورات تحريف شده) جهل و فرآموشي و ظلم را به خدا نسبت داده و در موارد فرآواني پيامبران الهي را تحقير کرده و نسبت هايي به پيامبران داده که انتساب چنين نسبت هايي به انسان‌هاي معمولي نيز دور از انصاف است.

نيز ر.ک: قصص قرآن.


[1]خرمشاهي ، بهاء الدين ، 1324 -;دانش نامه قرآن وقرآن پژوهى;جلد2;صفحه (1766-1768)و1763
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1191
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست