نام کتاب : منشور عقايد اماميّه نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 109
مى رسد كه يك رشته حقايق عالى را در درون خود مى يابد، و تصور مى كند كه از جهان غيب بر او القا شده است، در حاليكه دريافتهاى مزبور مبدء و سرچشمه اى جز نفس او ندارد. صاحبان اين نظريه اظهار مى دارند كه ما در راستگويى پيامبران شك نداريم و معتقديم كه آنان حقيقتاً يك رشته حقايق برين را مشاهده مى كنند، ولى سخن در منشأ اين حقايق عالى است،پيامبران تصور مى كنند اين حقايق از عالم بيرون و جهان غيب به آنان القا شده است، در حاليكه سرچشمه آن همان نفس آنان است.[1]
اين نظريه، سخن جديدى نيست، بلكه ارائه يكى از نظريات دوران جاهليت درباره وحى، منتها با پوششى جديد است. حاصل اين نظريه آن است كه وحى نتيجه تخيّل پيامبران و فرو رفتن آنان در خويشتن است،و آنان از كثرت تفكر درباره خدا و عبادت و انديشه اصلاح بشر، ناگهان حقايقى را در برابر خود مجسم مى بينند و گمان مى كنند كه از عالم غيب بر آنان القا مى شود، و اين به نحوى همان تصور عرب جاهلى درباره وحى است كه مى گفتند: (أَضْغاثُ أَحْلامِ) (انبياء/5): يعنى وحى افكار آشفته اى است كه پيامبر مى بيند.
قرآن در آيات ديگر اين نظريه را بشدت رد كرده و مى گويد: اينكه پيامبر مدعى ديدن فرشته وحى است راستگوست، نه قلب او خطا كرده و نه چشمش، چنانكه مى فرمايد: (ما كَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى). نيز مى فرمايد: (ما زاغ البَصَرُ وَ ما طَغى) (نجم 11و17): دل آنچه را كه چشم ديد، تكذيب نكرد و هرگز ديدگان او لغزش نيافت و خطا نرفت. يعنى واقعاً فرشته وحى را ديد، هم با ديد ظاهر و هم با ديد باطن.