(وَأَمّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتابيَهْ* وَلَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ) .[1]
«امّا كسى كه نامه عمل او به دست چپش داده مى شود مى گويد كاش نامه عملم را به من نمى دادند، و من از حساب خود آگاه نمى شدم».
2. آرزو مى كند كه اى كاش پس از مرگ به كلى نابود شده بود و ديگر باره زنده نمى شد:
(يا لَيْتَها كانَتِ القاضِيَةَ) .[2]
3. براى او كاملاً روشن مى شود كه مال و ثروت او به حالش سودى ندارد و قدرت و توانايى او به كلى درهم شكسته و ناتوان گرديده است.
(ما أَغْنى عَنّى مالِيَهْ* هَلَكَ عَنّى سُلْطانِيَهْ) .[3]
4. او را در غل و زنجير كرده و وارد دوزخ مى كنند:
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُُ* ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فى سِلْسِلَة ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ) .[4]
5. بادى گرم و سوزان (يا آتشى سوزان) بر آنان مستولى خواهد بود.6. در آبى سوزان و جوشان قرار خواهند گرفت.
(فى سَمُوم وَحَميم) .[5]
7. دودى غليظ وسياه كه نه خنك كننده است و نه مايه آسايش و