نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 5 صفحه : 304
وما به خاطر اين كه اين بحث براى خوانندگان گرامى كاملاً آموزنده باشد، برخى از روايات را در اين جا مى آوريم:
1. مردى حضور پيامبر آمد و يادآور شد كه من مرگ را دوست نمى دارم، پيامبر از او پرسيد آيا ثروتى دارى؟ گفت: بلى، فرمود: آيا چيزى جلوتر از خود به سراى ديگر فرستاده اى؟ گفت: نه، پيامبر فرمود: به همين جهت مرگ را دوست نمى دارى.[1]
2. امير مؤمنان در سخنان خود درباره آنان كه به دنيا دل بسته اند، چنين يادآور مى شود:
ّّچيزى در اين جهان نيست مگر اين كه انسان از آن سير و آزرده مى گردد جز زندگى، زيرا در مرگ راحتى احساس نمى كند.[2]
3. و در كلمات حكيمانه خود چنين يادآور مى شود: از آن گروه مباش كه مرگ را به خاطر فزونى گناهان دوست نمى دارد.[3]
4. مردى به امام مجتبى (عليه السلام) گفت: چرا ما مرگ را دوست نمى داريم؟
امام در پاسخ فرمود: شما خانه آخرت را ويران كرديد و خانه دنيا را آباد نموديد، طبعاً دوست نمى داريد كه از خانه آباد به ويرانه منتقل شويد.[4]
[1] أَتَى النبىّ رَجُلٌ فَقالَ ما لى لا أُحبُّ المَوْتَ؟ فقال له: أَلَكَ مال؟ قالَ : نَعَمْ، قال: فَقَدَّمْتَهُ؟ قال: لا، قال: فَمِنْ ثَمَّ لا تُحِبُّ الْمَوتَ(بحار الأنوار:6/127).
[2] وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَىء إِلاّ وَيَكادُ صاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَيَمَلُّهُ إِلاّ الْحَياةَ فَإِنَّهُ لا يَجِدُ فى الْمَوتِ راحَةً (نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 133).
[3] لا تَكُنْ مِمَّنْ تَكْرَهُ الْمَوتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 150.
[4] قالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلىّ(عليهما السلام) : ما بالَنا نَكْرَهُ الْمَوتَ وَلا نُحبُّهُ؟ فقال: إنّكُم أخرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْياكُمْ، فَأَنْتُمْ تَكْرَهُونَ النَّقْلَة مِنَ الْعُمْرانِ إِلى الْخَرابِ(بحار الأنوار:9/129).
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 5 صفحه : 304