responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 5  صفحه : 273

حقيقت اعتقاد به چنين استقلال، جمع ميان دو نقيض است زيرا واقعيت اين صورت، قيام به غير است و اگر با اين واقعيت وابسته، وجود مستقلى داشته باشد، اين همان جمع ميان دو نقيض است در آن واحد.

فرض دوم كه در آن، نفس مستنسخ حظى از تجرد دارد و پيوسته متعلق به ماده مى گردد، مستلزم آن است كه موجودى كه شايستگى تكامل و تعالى را دارد، هيچ گاه به مطلوب نرسد و پيوسته در حدّمحدودى در جا زند ،زيرا تعلق پيوسته به ماده مايه محدوديت نفس است، زيرا نفس مُتَعلِق، از نظر ذات مجرد، و از نظر فعل، پيوسته قائم به ماده مى باشد،و اين خود يك نوع بازدارى نفس از ارتقا به درجات بالاتر است در حالى كه عنايت الهى ايجاب مى كند كه هر موجودى به كمال مطلوب خود برسد.

اصولاً مقصود از كمال ممكن، كمال علمى و عملى است و اگر انسان پيوسته از بدنى به بدن ديگر منتقل گردد، هرگز از نظر علم و عمل، و انعكاس حقايق بر نفس، و تخليه از رذايل و آرايش به فضايل به حد كمال نمى رسد.

البته نفس در اين جهان ممكن است به مراتب چهارگانه عقلى از هيولايى تا عقل بالملكه، تا عقل بالفعل، وعقل مستفاد برسد ولى اگر تجرد كامل پيدا كرد و بى نياز از بدن شد از نظر معرفت و درك حقايق، كاملتر خواهد بود از اين جهت حبس نفس در بدن مادى به صورت پيوسته با عنايت حق سازگار نيست.[1]

در اينجا يادآورى اين نكته لازم است كه ابطال شق دوم به نحوى كه بيان گرديد صحيح نيست زيرا تعلق نفس به بدن مانع از پويايى او در تحصيل كمال نيست و اصولاً اگر تعلق نفس به بدن با حكمت حق منافات داشته باشد بايد


[1] شرح حكمة الاشراق: ص 476; اسفار:9/7.

نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 5  صفحه : 273
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست