1.«به ياد آور هنگامى كه ابراهيم گفت: خدايا به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى(خدا) گفت مگر ايمان نياورده اى، ابراهيم گفت: چرا ولى مى خواهم قلبم آرام گيرد(وخطورهاى زجرده بر طرف شوند)».
2.(«خدا) گفت چهار پرنده انتخاب كن و آنها را در حالى كه با تو اُنس گرفته اند، ذبح كن (و قطعه، قطعه كن و بياميز) و هر جزئى از آنها را بر كوهى بگذار و سپس آنها را بخوان (خواهى ديد كه آنها) شتابان به سوى تو مى آيند به راستى خداوند قدرتمند وحكيم است (هم از ذرات بدن پرندگان آگاه است و هم بر گردآورى آنها توانايى دارد)».
3.«يا بسان آن كسى كه از كنار دهكده اى ويرانه عبور كرد، دهكده اى كه ديوارهاى آن به روى سقفهاى آن فرو ريخته و ساكنان آنجا هلاك و نابود و استخوان هاى آنها متلاشى شده بود، با خود گفت: چگونه خداوند آنان را زنده خواهد كرد خداوند (در اين هنگام) او را صد سال ميراند سپس زنده كرد و به او گفت چقدر درنگ كردى؟گفت: يك روز يا قسمتى از آن فرمود بلكه صد سال درنگ كردى (ولى) به غذا و نوشيدنى خود نگاه كن هيچ تغيير نكرده و به الاغ خود بنگر كه چگونه متلاشى شده است احياى تو پس از صد سال مايه اطمينان خاطر تو و نشانه اى از معاد براى ديگر مردم است اكنون به
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 5 صفحه : 131