پيش ازا ين، در بخش حركت، پيرامون اين مطلب كه آيا هر حركتى مايه تكامل است؟ بحث و گفتگو كرديم و نتيجه گرفتيم كه، از نظر فلسفى هر حركتى مايه تكامل است. زيرا معنى تكامل جز اين نيست كه «توانستن»ها «شدن»ها شود و «قوه»ها به «فعليت» برسد، و اين ملاك در تمامى انواع حركت، حتى در أيْن (مكان) و حركت در وضع، موجود است.
با وجود اين بايد گفت كه، هر حركتى ملازم با تكامل (به معنى علمى ، نه فلسفى آن) نيست زيرا تكامل از نظر علمى همان اشتداد و افزايش است، يعنى شىء، علاوه بر حفظ كمال سابق، كمالات ديگرى را دارا باشد، در حالى كه در حركتهاى مكانى و وضعى اين تعريف صادق نيست.
ماركسيسم مدعى است كه اين تكاملهاى جزئى، و به تعبير وى كميتها، با يك جهش و انقلاب تبديل به كيفيت شده و حركتهاى تصاعدى شروع مى شود.
در قبال اين ادعا، بايد يادآور شويم:
اوّلاً: از نظر علمى، كه فلسفه ماركس خود را بر روى آن استوار مى داند،
[1] براى مزيد توضيح به بحث«آيا هر تغييرى، مايه تكامل است؟» مراجعه فرماييد (فصل بيست و پنجم).
نام کتاب : فلسفه اسلامى و اصول ديالك تيك نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 309