responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 624

يك گروه دوازده نفرى كه عمروعاص يكى از آنهاست مى خواهند با تو ملاقات كنند.

عمّار آمادگى خود را براى ملاقات اعلام كرد. سپس گروهى كه همگى سواره نظام بودند به آخرين نقطه از سپاه امام حركت كردند ومردى به نام عوف بن بشر از گروه عمّار جدا شد وخود را به قلمرو سپاه شام رسانيد وبا صداى بلند گفت: عمروعاص كجاست؟گفتند:اينجاست. عوف جايگاه عمّار را نشان داد. عمرو درخواست كرد كه عمار به سوى شام حركت كند. عوف پاسخ داد كه از حيله وخدعه شما در امان نيست. سرانجام قرار شد كه هر دو نفر، در حالى كه آن دو را گروهى حمايت كنند، در ميان دو خط به مذاكره بپردازند، هر دو گروه به سوى نقطه مورد توافق حركت كردند ولى احتياط را از دست ندادند وبه هنگام پياده شدن دستهايشان در حمايل شمشيرها قرار داشت. عمرو، به هنگام ديدار عمّار، با صداى بلند به گفتن شهادتين آغاز كرد تا ازا ين طريق علاقه خود را به اسلام ابراز دارد. ولى عمّار فريب او را نخورد وفرياد كشيد:ساكت شو، تو در حيات پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وپس از او، آن را ترك كردى، اكنون چگونه به آن شعار مى دهى؟ عمروعاص با بى شرمى گفت:عمّار، ما براى اين مسئله نيامدهايم.من تو را مخصلترين فرد در اين سپاه يافتم وخواستم بدانم كه چرا با ما جنگ مى كنيد، در حالى كه خدا وقبله وكتاب همه ما يكى است.

عمّار پس از گفتگوى كوتاهى گفت:پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به من خبر داده است كه من با پيمانشكنان ومنحرفان از راه حق نبرد خواهم كرد. با پيمانشكنان نبرد كردم وشما همان منحرفان از راه حق هستيد وامّا نمى دانم خارجان از دين را درك مى كنم يا نه.سپس رو به عمرو كرد وگفت:اى عقيم، تو مى دانى كه پيامبر در باره على گفت كه: «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ اَللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ».

مذاكرات هر دو گروه، پس از گفتگويى پيرامون قتل عثمان به پايان رسيد وهر دو از هم فاصله گرفتند وبه مراكز خود بازگشتند.[1]


[1] وقعه صفّين، صص 336ـ 332; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج8، صص 22ـ 16.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 624
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست