فارسى و ترك و رومى و عرب *** جمله با هم در نزاع و در غضب
فارسى گفتا از اين من وارهيم *** هم بيا كاين را به انگورى دهيم
آن عرب گفتا معاذ اللّه لا *** من عنب خواهم نه انگور اى دغا
آن يكى كز ترك بود گفت اى گزم *** من نمى خواهم عنب خواهم ازوم
در تنازع مشت بر هم مى زدند *** كه ز سر نام ها غافل بدند
مشت بر هم مى زدند از ابلهى *** پر بدند از جهل، وزدانش تهى
صاحب سرى عزيزى صد زبان *** گر بدى آنجا، بدادى صلحشان
پس بگفتى او كه من ز اين يك درم *** آرزوى جمله تان را مى خرم[1]
اين خلاصه گفتار ما بود درباره توحيد فطرى و احساس قلبى بشر نسبت به آفريدگار جهان.