نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : غرویان، محسن جلد : 1 صفحه : 56
اخلاقى جديدى پيدا كند. بنابراين، احكام و گزارههاى اخلاقى نيز برحسب اين نيازها، متحول و متغيّر خواهد شد. ب- عدهاى- مانند ماركسيستها- معتقدند كه اخلاق بخشى از فرهنگ هر جامعه است و فرهنگ بهطور كلى، روبنا و اقتصاد زيربنا بهشمار مىرود و هرگاه زيربنا تغيير كند، روبنا نيز حتماً بايد تغيير پيدا كند. از سوى ديگر، زيربناى اقتصادى- كه همان ابزار و شيوه توليد اقتصادى است- در طول تاريخ، همواره متغيّر بوده است. بنابراين، اخلاق نيز نمىتواند ثابت بماند و در هر مرحله از تاريخ، متناسب با ابزار و شيوه توليد، دگرگون خواهد شد. پس اخلاق نمىتواند مطلق باشد و حتماً نسبى است. ج- برخى معتقدند كه اصولًا انسان از چيزهاى كهنه و فرسوده كراهت دارد و بهعكس، نسبت به چيزهاى نو و جديد اشتياق و علاقه دارد. اخلاقيات نيز از اين قاعده مستثنا نيست. بر اين اساس، انسان دوست دارد كه هر چند گاه، اخلاقيات خود را عوض كند و آداب و رسوم جديدى ياد بگيرد و شيوههاى رفتارى سابق خود را كنار بگذارد. پس اين روحيه «نوطلبى» در انسان، موجب تغيير و تحول اخلاق مىشود و بنابراين، اخلاق نسبى است و نمىتواند مطلق باشد. يكى از فرضهاى نسبيّت در اخلاق اين است كه بگوييم احكام اخلاقى برحسب ازمان (زمانها و اعصار) اطلاق دارد، اما به لحاظ افراد يا طبقات مردم نسبى و مختلف مىباشد؛ مثلًا، راستگويى همواره و در همه اعصار براى طبقه حاكم بد است، اما براى طبقه زيردست و محكوم خوب است. يا تكبّر براى مردان هميشه بد است و براى زنان، هميشه خوب.
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : غرویان، محسن جلد : 1 صفحه : 56