نام کتاب : آيين رازدارى در اسلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 69
سخن بسيار دانى، اندكى گو يكى را صد مگو، صد
را يكى گو چو آب از اعتدال افزون نهد گام ز سيرابى به فرق آرد سرانجام چو خون در
تن ز عادت بيش گردد سزاى گوش مالش، نيش گردد[1]
و در جاى ديگر چنين سروده است:
شمعْ نهاى تيغ زبانى مكن روزْ نِهاى راز فشانى مكن مصلحت تست
زبان زير كام تيغ پسنديده بود در نيام راحت اين پند به جانها دراست كافت سرها به
زبانها دراست دار تو زين طشت زبان را نگاه تا سرت از طشت نگويد كه آه لب مگشا
گرچه در او نوشهاست كز پس ديوار بسى گوشهاست آب صفت هر چه شنيدى بشوى آينه سان هر
چه بديدى مگوى[2]
ب- خودنمايى برخى از افراد مىكوشند با
جمعآورى و انتشار اخبار، خلأ شخصيتى خود را جبران و خود را فردى آگاه از همه
كارها و مسائل معرّفى كنند. همين رذيله خودنمايى و خودپسندى، آنان را در دام