مقدمه عقايد و انديشههاى بنيادى اسلام كه از آنها به عنوان اصول عقايد ياد مىشود پايه و اساس آيين حياتبخش اسلام را تشكيل مىدهند و در شكلگيرى رفتار مسلمانان اثر مىگذارند، زيرا به طور كلى رفتار انسانها- خودآگاه يا ناخودآگاه- تحت تأثير اصول عقايد و به عبارت ديگر، جهان بينى قرار دارد. از اين رو، براى استقرار و تثبيت نظام ارزشى و رفتارى اسلام، بايد مبانى عقيدتى آن مورد بررسى قرار گيرد. اگر دين را به درختى تناور و بارور، تشبيه كنيم، مبانى عقيدتى، به مثابه ريشههاى آن هستند. اين ريشهها بايد در پرتو چراغ عقل، در اعماق قلب انسان پابرجا گردد تا ميوههاى شيرين و گوارا (اعمال صالح) به بارآيد و سعادت و خوشبختى در دو جهان تأمين شود. از آنجا كه خداى متعال، ما را به نيروى عقل و انديشه، مجهز ساخته، بايد در نظام آفرينش، تأمّل و تدّبر كنيم تا به حكمت خداوند پى ببريم. از اين رو، تحقيق و شناخت مبانى عقيدتى و دقت در محتواى دعوت پيامبران و توجه به معجزات آنان، بايد به كمك عقل انجام گيرد. تقليد از ديگران بدون سنجش عقلى در مورد عقايد، محكوم است. دانشمندان اسلامى، از نخستين سالهاى ظهور اسلام، به تبيين عقايد اسلامى پرداخته و كتابهايى در علم كلام، در سطوح مختلف، به رشته تحرير درآوردهاند و در اختيار همگان قرار دادهاند. به تناسب مسائلى كه در هر عصر، مطرح بوده، در ميان اغلب فرقههاى