است كه معناى مريد بودن حق تعالى آن است كه هرگاه كارى را مصلحت
بداند، انجامش مىدهد؛ چنان كه اشياى عالم را به تدريج و آنگاه كه مصلحت دانسته،
آفريده است (الرّسائل العشر، 95؛ نهج
المسترشدين، 40).
دوم.
نظريّه علم و امر:
شيخ
مفيد مىگويد متعلّق اراده الهى، كارهاى خدا و بندگان است. اراده خدا، علم او است
به نظام احسن يا مصلحت نهفته در كارها؛ علمى كه سبب آفرينش پديدهها و انجام كارها
در زمانهاى معيّن مىشود. وصفِ ذات حق به اراده ازلى، همانا وصف ذات او به علم
ازلى است.
وقتى
اراده حق به كارهاى انسان تعلّق مىگيرد، مراد آن است كه خداوند، انسان را به
انجام آزادانه كارها فرمان مىدهد.
بدين
سان، اراده خداوند به دو معنا بازمىگردد: يكى علم كه يعنى آفرينش و ديگرى امر كه
يعنى تكليف (النّكت الاعتقاديّة، 18).
اراده
حق و شرور:
درباره
موضوع اراده، اين مسئله مطرح است: شرورى كه در جهان وجود دارند، آيا به اراده
خداوند موجود شدهاند و آيا آفريدن شر با نظام احسن سازگارى دارد؟ فيلسوفان و
متكلّمان پاسخ گفتهاند كه «شر» عدمى است و اراده به عدم تعلّق نمىگيرد. همچنين
گفتهاند كه «شر» نسبى و اعتبارى است و اراده خداوند به آفريدن موجود اعتبارى
تعلّق نمىگيرد. ديگر آنكه گفتهاند، آفرينشِ خير كثير، شرّ قليل را همراه دارد.
اگر خداوند براى دفع شرّ قليل، آفرينش خير كثير را اراده نكند، همين خود شرّ است (شرح منظومه حكمت، 127 و 128). وانگهى،
خداوند حكيم است و حكمت، اقتضا مىكند كه حكيم، هيچگاه زشتى و شر را اراده نكند.
(حكمت) پس خداوند اراده كننده خوبىها و نيكىها است و بدى و زشتىها از او نيستند
(النّكت الاعتقاديّة، 19؛
تصحيح الاعتقاد، 19؛ اعتقادات صدوق،
21 و 22؛ شرح باب حادى عشر، 26- 23؛ كشف المراد، 194، 233 و 238).
***
ارتداد: بيرون آمدن از دين
در
لغت به معناى رجوع و بازگشتن است (صحاح اللّغة، 2/ 473) و اسم مصدر آن، «رِدّة» است به معناى بازگشتن به همان راه
كه آدمى از آن آمده است. كلمه «ردّة»