اسلام نازل مىگشت، به دست مردم مىرسيد. خداوند در قرآن كريم آشكارا
اطمينان مىدهد كه آنچه پيامبر 6 مىگويد، عين وحى است و به صراحت مىفرمايد:
«... و اگر پيامبر پارهاى گفتهها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مىگرفتيم و
رگ قلبش را پاره مىكرديم و كسى از شما مانع [عذاب] وى نمىشد.» (الحاقّه/ 48-
43)
تفاوت
وحى با تجربه دينى:
الف.
وحى،
فعل الهى است كه به انسان كامل مىرسد؛ امّا تجربه دينى در دسترس همگان است. ب.
گاه تجربه دينى بر اثر تلقينات فرد مؤمن پديد مىآيد بى آنكه از واقعيّت خارجى
حكايت كند؛ امّا وحى از حقايق عينى سخن مىگويد. ج.
يقينى
كه از وحى برمىخيزد، منطقى است؛ امّا يقين ناشى از تجربه دينى، شخصى و
روانشناختى است. د. وحى خطا نمىپذيرد و به بيراه نمىرود؛ در حالى كه تجربه دينى
خطاپذير است يا دست كم صاحبان تجربه دينى در تفسير آن دچار انحراف مىشوند (قلمرو دين، 129).
***
وصايت: تعيين جانشين از سوى پيامبر يا امام (ع)
«وصايت»
در لغت، سفارش كردن است (لسان العرب، 15/ 394). اين واژه اصطلاحى كلامى و فقهى است. در اصطلاح فقه به
معناى ولايت دادن به غير براى اخراج يا استيفاى حقّ ميّت و سرپرستى طفل و ديوانه
از وارثان ميت است (معجم فقه الجواهر،
6/ 256). در اصطلاح علم كلام، تعيين جانشين براى پيامبران و امامان (ع) است.
(ولايت؛ امامت) اينكه انسان، كسى را براى حفظ آنچه از خويش بر جاى مىگذارد، به
وصايت تعيين كند، مقبول عقل و فطرت انسانى است و همه شريعتها و دينها آن را
پسنديدهاند. شريعت اسلام نيز براى وصايت حدود و قوانينى مشخّص برنهاده است (بقره/
180 و 181). پيامبران الهى (ع) در امتهاى پيشين نيز هنگام غيبت يا براى روزگار پس
از خويش، وصى برمىگزيدهاند.
وصايت
از سنّتهاى رايج همه پيامبران (ع) بوده است. آنان از اين گذر مىخواستهاند آيين
و شريعت خويش را ماندگار سازند و رسالت خود را دوام بخشند. آدم، شيث را به وصايت
گمارد و نوح، سام را و ابراهيم،