و العالم و المتعلّم نگاشت كه اساس كلام مرجئه
را در خود داشتند. از آثار مهمّ ديگر مرجئة السّواد الاعظم نوشته حكيم سمرقندى است. امروزه از فرقه مرجئه خبرى نيست و اين فرقه
از ميان رفته است؛ ولى رگههايى از اين تفكّر را در قالب اباحهگرى در ديگر فرق
مىتوان بازيافت (آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى، 39؛ فرهنگ فرق اسلامى، 406 و 407؛ مرجئه، تاريخ و انديشه، 12، 13، 39). اصول عقايد
مرجئه عبارتاند از: جاى دادن مرتبت عمل، پس از ايمان؛ داورى نكردن درباره سرنوشت
اخروى فرد مسلمان؛ مؤمن دانستن هر كس كه به مسلمانى اقرار ظاهرى كند؛ وانهادن
امامت امّت به اجماع امّت؛ حكم به امامت هر كس كه اجماع بر امامت او حاصل آيد اگر
به كتاب و سنّت آگاه باشد هر چند گناه كند (الفريق
بين الفرق، 207- 202؛ فرق الشّيعة،
28؛ فرهنگ فرق اسلامى، 407- 401).
مرجئه،
خود، به فرقههايى انشعاب يافته است كه مهمترين آنها عبارتاند از:
مرجئه
خوارج كه همان «شبيبيّه» اند (ر. ك.
تاريخ
مذاهب اسلام، 68 و 342). اين فرقه، به جبر و قدر اعتقاد ندارند؛ مرجئه قدريّه كه
ياران غيلان دمشقىاند و انسان را مختار مىدانند؛ مرجئه جبريّه كه آنان را مرجئه
جهميّه نيز گويند و به جبر معتقدند و مرتبت عمل را پس از ايمان مىانگارند (معجم الفرق الاسلاميّه، 220 و 221؛ الملل و النّحل، 1/ 139؛ مرجئه، تاريخ و انديشه، 87 و 88).
***
مرگ: انتقال از دنيا به آخرت
از
قوانين فراگير جهان هستى است كه همه موجودات طعم آن را خواهند چشيد (الرّحمن/ 26؛
آل عمران/ 185). مرگ، از مراحل مهم زندگى روح انسانى است و جدايى روح او از بدن و
انتقال يافتنش به جهان ديگر است (الميزان، 18/ 349). قرآن در برخى جاها از مرگ با تعبير «تَوفَّى» ياد كرده
است. «تَوفَّى» به معناى گرفتن تمام يك چيز است (مجمع
البيان، مجلّد 8- 7/ 500؛ الميزان، 18/ 349). آدمى در خواب نيز حالتى شبيه مرگ پيدا مىكند و گويى روح
او از بدن جدا مىشود؛ امّا وقتى روح از گذر مرگ بدن را ترك مىكند، ديگر بازگشت
ندارد (زمر/ 42). خداوند متعال