به معناى ماوراى طبيعت است (تفسير نمونه، 2/ 201 و 202). در پارهاى احاديث آمده است كه كرسى و عرش
بزرگترين درهاى غيباند. كرسى، درِ ظاهرى غيب است و هر چيز بديع و تازه از آن
طلوع مىيابد و اشياى عالَم از آناند؛ امّا عرش، درِ باطنى غيب است (التوحيد، 321).
احكام
و تدابير در كرسى ممكن است نسخ شوند؛ امّا در عرش چنين امكانى نيست. آنچه در عرش
به گونه اجمال است، در كرسى به صورت تفصيلى موجود است. كرسى حمل كننده ندارد؛ امّا
عرش، حمل كننده دارد (غافر/ 7). از روايات برمىآيد كه هر چند عرش و كرسى- هر دو-
از مقامات ربوبى پروردگارند، ولى صفات عرش، عظيمتر از كرسى است (بحارالانوار، 55/ 30).
***
كفر: انكار خدا و دين
معناى
لغوى «كفر»، پوشش و پوشاندن است. از اين رو، مردم عرب، شب را «كافر» مىگويند؛
زيرا اشياء را مىپوشاند و پنهان مىكند و نيز به كشاورز كه بر زمين بذر مىپاشد و
بذرها را در آن پنهان مىسازد.
برگهايى
نيز كه ميوههاى درخت را مىپوشانند، «كافور» خوانده مىشوند (مفردات، 433). كفر در اصطلاح دينى تعريفهاى
متعدّدى دارد: يكى، باور نداشتنِ آنچه بايد باورش كرد؛ همانند توحيد و نبوّت و
معاد و ضروريّات دين (الايمان و الكفر فى الكتاب و السّنّة، 49).
ديگر،
انكار آگاهانه سخن پيامبر 6 و آنچه آورده است (قواعد
المرام، 171؛ ارشاد الطّالبين،
443). امّا تعريف جامع كفر عبارت است از: انكار الوهيّت، توحيد، رسالت و ضرورى
دين- با التفات به ضرورى بودن آن- اگر به انكار رسالت بينجامد (العروة الوثقى، 1/ 54). كفر، نقيض ايمان
است و ماهيّت آن عبارت است از عناد و ميل بر پوشانيدن حقيقت (فرهنگ مطهّر، 663).
قرآن
كريم كفر را به معنايى غير از آنچه گذشت نيز به كار گرفته است. در اين معنا، كفر
نه تنها مذموم نيست كه از واجبات بس سترگ است:
«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى ...» (بقره/ 256). در اينجا كفر
به معناى ردّ طاغوت و ايمان به خدا است. از اين آيه