تعريف
«كافر» بسته به تعريفى است كه براى «كفر» پيش مىكشند و آن نيز بر تعريف ايمان
مبتنى است. (ايمان) فرقههاى مسلمان، تعاريف متعدّدى براى ايمان مطرح ساختهاند و
از اين رو، تعريف كافر نيز گوناگون گشته است. اشاعره كه ايمان را عبارت از باور به
همه ضروريّات دين دانستهاند، كسى را كافر مىخوانند كه ضرورى دين را انكار كند.
(اشاعره) كرّاميّه، كه براى ايمان، تنها شهادتين را كافى مىدانند، كسى را كافر
مىشمارند كه شهادتين را نپذيرد. امّا خوارج، عمل را نيز جزو ايمان مىانگارند و
از اين رو، كسى را كه به گناه كبيره آلوده است، كافر مىشمارند. معتزله چنين كسى
را نه كافر مىدانند و نه مؤمن؛ بلكه او را در جايى ميان كافر و ايمان مىنشانند و
نام اين جا را «منزلة بينالمنزلتين» مىگذارند. شيعيان نظريّهاى ديگر دارند.
آنان معتقدند اگر مؤمنى خويش را به گناه كبيره بيالايد، از ايمان نمىافتد؛ بلكه
او مؤمن فاسق است.
برخى
شيعيان، ايمان را داراى سه ركن دانستهاند: باور قلبى، اقرار زبانى و عمل.
بنابراين
ديدگاه، وجود اين سه ركن براى ايمان لازم است و اگر يكى از آنها فرو ريزد، شخص به
كفر مىلغزد. امّا نظريّه مشهور علماى شيعه اين است كه ايمان همان باور قلبى،
همراهِ اقرار زبانى است.
بنابراين،
كسى كه يكى از اصول يا ضروريات دينى را باور نكند و به اقرار زبانى نياورد، كافر
است. برخى فقيهان بزرگ شيعه گفتهاند: كافر، كسى است كه الوهيّت، يا توحيد، يا
رسالت و يا ضرورى دين را- در عين التفات به ضرورى بودن آن- انكار كند به گونهاى
كه به انكار رسالت بينجامد (العروة الوثقى، 1/ 54).