(فرهنگ معارف اسلامى، 3/ 442) نه از آن رو كه
اهمّيّت ندارد. از اين رو، پايبندى به فروع دين نيز- همچون اصول دين- واجب است.
فروع دين مجموعهاى از وظايف و تكاليف عملى است كه پيامبر اسلام 6 براى سعادت
دنيوى و اخروى انسانها از وحى برگرفته و ابلاغ كرده است. برخى از فروع دين، رابطه
انسان با خدا را در قالب قوانين و احكام بيان مىكنند و وظايفى را براى او پيش
مىكشند؛ وظايفى همچون نماز، روزه و حج. برخى ديگر به وظايفى كه انسانها در برابر
يكديگر دارند نظر دارند و روابط انسانى را تنظيم مىكنند؛ مانند جهاد، خمس و بيع (دائرة المعارف تشيّع، 2/ 152). دانش فقه و اصول،
از دانشهاى اسلامى هستند كه در قلمرو فروع دين، به پرسشهاى انسان پاسخ مىدهند و
وظايف او را مشخص مىسازند (آشنايى با علوم اسلامى، 252؛ مناهج الاصول الى علم الاصول، 1/ 54- 45). فقهاى شيعه از رهگذر اين دانشها، فروع دين را از متون
دينى استخراج و استنباط مىكنند و احكام عملى شريعت را به دست مىدهند.
منابعى
كه فقها از آنها بهره مىجويند عبارتاند از: كتاب (قرآن)، سنّت (حديث) اجماع و
عقل (اصل الشّيعة و اصولها، 114 و 115).
ميان
اصول و فروع دين تفاوتهايى وجود دارد كه عبارتاند از: الف. اصول دين از اعتقادات
و ايمانيّات سخن مىگويند؛ ولى فروع دين نظر به عمل انسان دارند (آموزش دين، 18- 10).
ب.
اصول دين نيازمند يقيناند و از اين رو، تقليد را برنمىتابند؛ امّا فروع دين
نيازمند تبليغ و بياناند و حكم عقل در آنها كافى نيست و از اين رو تقليدپذيرند (الميزان، 13/ 58 و 59). ج. اصول دين از مقوله
إخبار و وصف كردناند؛ امّا فروع دين، انشائى و دستورىاند و امر و نهى (كفاية الاصول، 41- 34). د. در اصول دين
اختلافى نيست؛ امّا گاه در فروع دين اختلافاتى رخ مىنمايد. اين بدان سبب است كه
عمل به ظن در اصول دين روا نيست؛ ولى ظنّ معتبر گاه در فروع دين منشأ عمل مىشود (شريعت در آينه معرفت، 162- 158 و 366- 360). ه.
نسخ به فروع دين راه دارد؛ امّا در اصول دين به هيچ روى وجود ندارد (كشّاف اصطلاحات الفنون، 1/ 760). و. علماى شيعه
اصول دين را پنج اصل دانستهاند؛ امّا فروع را هشت يا