آن مىداند كه جامعه انسانى را به سوى قسط و عدل برند (حديد/ 25) و به
پيامبر اسلام 6 فرمان مىدهد: «بگو پروردگارم مرا به قسط و عدل امر فرموده است.»
(اعراف/ 29) قسط و عدل آنگاه پاى مىگيرد كه نظام قانونگذارى، دادگرانه باشد و
ديگر آنكه قوانين با دادگرى اجرا گردند.
نمونههايى
از عدل تشريعى:
الف.
در نظام قانونگذارى اسلام شخص نابالغ و مجنون از تكليف فارغ است؛ زيرا اين دو،
توان بدنى و نيروى عقلانى بايسته تكليف را ندارند. ب. اسلام تكليفى بر ننهاده است
كه مكلّفان نتوانند و بدين روى، روزه بر بيماران واجب نيست و چون آب پيدا نشود،
تكليف وضو ساقط است و كسى كه ايستاده نمىتواند، مىبايد نشسته نماز بگزارد و به
طور كلّى هيچ حكم شاق و حرجى در قوانين اسلام نيست (حج/ 78).
ج.
برخى امور حرام، در حال اضطرار، مباح مىگردند و پيامبر اسلام 6، بنابر روايت،
نُه امر را از امّت خويش برداشته است (بحارالانوار، 5/ 303).
***
عدل تكوينى
بدين
معنا است كه نظام هستى و جهان آفرينش بر عدل استوار است و خداوند هر موجودى را بر
جاى شايسته نشانده و وجود و كمال بايسته را بدو عطا كرده است. قرآن كريم، بر اين
حقيقت بارها به اشارت و صراحت پاى فشرده است (انعام/ 73؛ يونس/ 5؛ ابراهيم/ 19؛
حجر/ 85؛ نحل/ 3؛ عنكبوت/ 44؛ روم/ 8؛ زمر/ 5؛ دخّان/ 39؛ جاثيه/ 22؛ احقاف/ 3؛
تغابن/ 3؛ رحمن/ 7).
روايات
بزرگان معصوم (ع) نيز از اين موضوع سخن گفتهاند؛ مثلًا در روايتى رسول خدا 6
فرموده است: «آسمانها و زمين با عدل برپايند.» (تفسير
صافى، 2/ 638؛ مجموعه آثار شهيد مطهّرى، 1/ 59) از جلوههاى عدالت در آفرينش، نظم و هماهنگى حاكم بر هستى
است (تفسير نمونه، 18/ 482).
***
عدل جزائى: عدالت در كيفر و پاداش
به
معناى دادگرى خداوند در كيفر و پاداش بندگان هنگام رستاخيز است. خداوند به