ايمان، تجربه دينى و ... ب.
منشأ دين؛ شامل پندارههاى روانشناختى، زبانشناختى، جامعهشناختى و .... ج. معرفت دينى؛ شامل منابع و روشهاى شناخت دين، زبان دين، تطوّر فهم
دين، هرمنوتيك دينى و مباحثى ديگر از قبيل فلسفه، علوم دينى و مناط، ارزش و زبان
گزارههاى دينى. د. رابطه دين با علم، فلسفه، عرفان، اخلاق، فرهنگ، هنر و .... ه. امّهات مدّعيّات دينى؛ شامل توجيهپذيرى باورهاى دينى، معنادارى
گزارههاى دينى و موشكافى موضوعاتى همانند خدا، صفات خدا، شرور و كاستىها، خلقت و
چگونگى آن، مجرّد و مادّى، وحى و نبوّت، اعجاز، معناى زندگى، اختيار، شعائر و آداب
و مناسك دينى، تكليف و نظام اخلاقى جهان، سعادت، خلود نفس، معاد و ... (همان، 142-
140).
***
دين فروشى: بهرهبردارى از دين براى رسيدن به متاع دنيوى
اگر
كسى براى رسيدن به متاع دنيوى، از فرمانها و آموزههاى اصيل دينى دست كشد و دست
از ديندارى بردارد، مىگويند دين خويش را فروخته است.
اين
اصطلاح را براى نخستين بار معاوية بن ابى سفيان به كار بُرد؛ آنجا كه درباره برخى
كارگزارانش گفت: «من دين آنان را خريدهام.» (بحارالانوار، 2/ 36 و 44/ 133) برخى روايات دستههاى مختلفى از مردم را ياد
كردهاند كه دين خود را فروختهاند يا بيم آن مىرود كه بفروشند؛ مانند «استوارى
دنيا به چهار گروه است: ...
و
چهارمى آنها مرد تنگدستى است كه آخرت خويش را به دنيا نفروشد و اين در صورتى است
كه توانگران، حقّ تنگدستان را دريغ نكنند وگرنه تنگدست، دين خود را به دنيايش
مىفروشد.» (همان، 77/ 46 و 75/ 301) نيز در روايت است: «از ميان مردم كسى بدتر
است كه آخرت را به دنيايش فروشَد و از او بدتر، كسى است كه آخرت خويش را به دنياى
ديگران فروشَد.» (همان، 75/ 301) اين موضوع را در مباحث اخلاقى اسلام پى مىجويند.