responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ اسلام در دوران پيامبر اكرم(ص) نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 58
وى، كودك «عبدالمطّلب» را از مادر «آمنه» تحويل گرفت تا با خود به صحرا ببرد و در دامن طبيعت سالم پرورش داده و او را از خطر ابتلاى به وباى مكّه مصون دارد.
«حَليمَه» مى‌گويد:
«پس از آنكه نوزاد را تحويل گرفتم خواستم در همان مجلس و در حضور مادرش او را شير دهم. پستان چپ خود را كه داراى شير بود در دهان طفل نهادم، ولى به پستان راست من بيشتر مايل بود. اصرار كودك مرا بر آن داشت كه پستان راست خود را كه بى‌شير بود در دهان او بگذارم. هماندم كه كودك شروع به مكيدن كرد، رگهاى خشك آن پر از شير شد و اين پيشامد موجب شگفتى حاضران گرديد.» «1» و نيز مى‌گويد:
«از زمانى كه محمّد را به خانه خود بردم، روز به روز خير و بركت خانه‌ام بيشتر شد و دارايى و گلّه‌ام فزونتر گشت. گوسفندان ديگر با پستانهاى خشكيده از بيابان به خانه باز مى‌گشتند امّا گوسفندان من با پستانهاى پر از شير.
امر بدين‌منوال بود تا آنكه كودك، دو ساله شد و من او را از شير گرفتم. او بر خلاف كودكان معمولى رشدى سريع و فزاينده داشت و در سنّ دو سالگى پسرى نيرومند شد.
پس از دو سال، به رغم آنكه علاقه شديدى به نگهدارى او داشتم، او را نزد مادرش بردم و با وى درباره فرزندش صحبت كرده و گفتم: اگر اجازه دهى فرزندم تا زمانى كه بزرگ گشود نزد من بماند بسيار خوب است، زيرا من از وباى مكّه بر او بيمناكم. آمنه نيز موافقت كرد.» «2»

نام کتاب : تاريخ اسلام در دوران پيامبر اكرم(ص) نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 58
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست