در سال 66 شرايط خاصى در جبههها به وجود آمده بود. در دبيرستان دخترانهاى كه من مديريت آن را بر عهده داشتم، جهاد مالى اعلام شد. روز اوّل چند تن از فرزندان عزيز شهدا انگشترهايى كه پدر شهيدشان برايشان خريده بود، داوطلبانه آوردند و به صندوق ريختند. دانشآموزى داشتيم كه برادر شهيدش براى ازدواج خود يك انگشترى براى نامزدش خريده بود. اين دانشآموز نيز بهعنوان جهاد مالى آن انگشتر را به جبهه هديه كرد. آن سال معادل يكصد هزار تومان زيورآلات و حدود هشتاد هزار تومان هم پول نقد از مدرسه ما جمع شد. [1]
زنان در تلاشهاى مختلفى كه به گونهاى هماهنگى و همكارى در مسير دفاع مقدس محسوب مىشد، مشاركت فعال داشتند. براى مثال، خواهر ابرى مىگويد:
استقبال خواهران ايثارگر از ستادهاى پشتيبانى جنگ واقعاً بىسابقه بود. خوب است همه رزمندگان بدانند كه لباس خاكى آنها، كيف و كولهپشتى، ملافه و روبالشتى آنها به دست چه كسانى دوخته و آماده مىشد. شلوارهاى كردى كه بچهها در ارتفاعات بهپا مىكردند، يا بادگير و لباسهاى شيميايى
[1] . همان، ص 44. اهداى اشياء نفيس به وسيله بانوان به صورت نادر و موارد استثنايى نبوده است. آمار زير در جهت تأييد اين مطلب است. اين گزارش از كمكهاى ارسالى اهالى لارستان و روستاهاى اطراف در سال 61 مىباشد: «انگشتر و حلقه طلا يكصد و دو عدد، انگشتر و حلقه نقره پنج عدد، گوشواره طلا چهل و چهار عدد، دستبند طلا سه عدد، النگوى طلا بيست و يك عدد، گردنبند طلا پانزده عدد، اشرفى طلا 12 عدد، نيم اشرفى طلا چهار عدد، ربع اشرفى 2 عدد، موگير طلا 2 عدد، گوش پاككن و دندان پاككن طلا 2 عدد، گوشواره نقره يازده عدد، سكه نقره 4 عدد، سكه طلا 2 عدد، دگمه نقره يك جفت.» (آشنايان ناآشنا، فرزانه مافى، ص167) .