از مسؤولين امر جداً مىخواهم كه در اين موقع حساس موقتاً هم اگر شده، اختلافات خود را كنار بگذارند و به هر نحو كه ممكن است آن را در بين خود حل كنند و بيش از اين، اسباب دلسردى ملتى را كه در اين جنگ تحميلى با بذل جان و مال عزيزانش اينگونه افتخارآميز امتحان مىدهند، فراهم ننمايند.
. . . به برادران ارتشى و پاسدار و شهربانى و ژاندارمرى و بسيج و عشاير و ساير نيروهاى مردمى كه در مرزها جان بهكف افتخاراً از اسلام دفاع مىنمايند اعلام مىكنم كه از اين اختلافات، در كار دفاع از اسلام و مقابله با كفر صدامى سست نشوند و يقين بدانند كه بِحَوْلِاللّٰهِ وَ قُوَتّهٖ وقتى دشمن مهاجم رانده و كوبيده شد، اين قضايا به نحو احسن خاتمه پيدا خواهد كرد. [1]
3. تأثير بر فرماندهان جنگ
فرماندهان حماسۀ دفاع مقدس گرچه در جايگاه كارشناسان، طراحان و مجريان نظامى قرار داشتند، امّا انسانهاى فداكار، ايثارگر و مؤمنى بودند كه نه بر تنها، بلكه بر قلبها حكومت مىكردند و همواره خود را تشنگان كوثر زلال علوم و معارفى مىدانستند كه عالمان بزرگوار شيعه و روحانيت متعهد سفيران آن بودند. از اينرو، گاه توصيهها و اندرزهاى عالمى خداجوى گوهر جانشان را صيقل مىداد و حضور مقتدرانهشان را بىشائبه و فى سبيل اللّه مىساخت:
هميشه، چه فاتح بشويد و چه نشويد، كه اميدوارم فاتح شويد، نظرتان با خدا باشد و يك وقت خيال نكنيد كه ما كار مىكنيم؛ [خير] خدا كار مىكند. ما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ. . . كار دست خداست و خدا بايد شما را نصرت بكند و هميشه نظرتان به خدا باشد و با توكّل به خدا انشاءاللّه عزم راسخ و قلب محكم