يكى از موانع پيروزى رزمندگان در نخستين سال جنگ، وجود بنىصدر در منصب فرماندهى كل قوا، بىاطّلاعى او از اصول جنگ و كارشكنىاش در سازماندهى، تجهيز و عملىشدن طرحهاى عملياتى سپاه و نيروهاى مردمى بود. رهبر معظم انقلاب در اينباره مىفرمايد:
ما مرتّب به بنىصدر مىگفتيم: حمله كنيد. مىگفت: آماده نيستيم و نمىتوانيم. بنىصدر اصلاً چيزى در مورد مسائل جنگى نمىدانست. يك روز اين موضوع را در حضور بنىصدر خدمت امام عرض كردم كه يكدفعه بنىصدر آشفته شد و گفت: من تاريخ 2500 ساله ارتش ايران را بَلَدم، چطور شما مىگوييد وارد نيستم. گفتم: وضع كنونى ارتش با وضع ارتش در آن موقع فرق مىكند و حقيقت هم همين بود ولى او قبول نداشت و هرچه را كه مىشنيد تعريف مىكرد، او حتى نمىدانست تانك چيست.
به طور مثال، در دزفول طى يك عمليات، نيروهاى ما بهارتش عراق حمله كردند. اين عمليات را بنىصدر با تفاخر شروع كرد، ولى ناكام ماند. آن روزها ما (اعضاى شوراى عالى دفاع) در دزفول بوديم، وقتى عمليات شروع شد و ما به مراكز خبرى و فرماندهى مىرفتيم به ما مىگفتند الآن نيروهاى ما در فلان جا هستند، الآن فلان جا را گرفتند و دائماً خبر از پيشروى مىدادند و ما هم خوشحال بوديم.
ظهر كه به محل اقامت خودمان آمديم، به بنده و شهيد رجايى خبر دادند كه دو نفر از برادران سپاه با شما كار دارند. آمدند و با تلخى گفتند كه ما شكست خورديم. هيچكدام از ما باور نكرديم و با قاطعيت گفتيم شما بدبين هستيد و حاضر نيستيد با ارتش كار كنيد و حرف فرماندهان ارتش را قبول نداريد. گفتند: