نام کتاب : اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 87
صلحى كه دشمن تو را به آن مى خواند، و رضاى الهى در آن است، رد مكن، چون برقرارى صلح موجب استراحت سربازان و رزمندگان، و بر طرف شدن غمها، وامنيت شهرهاى شماست. در روايت ديگرى چنين آمده است: «الصُّلْحُ جائِزٌ بَيْنَ الْمُسْلِمينَ الّا صُلْحاً احَلَّ حَراماً، اوْ حَرَّمَ حَلالًا» «1» هر نوع صلحى در ميان جامعه هاى اسلامى جايز است، بجز صلحى كه حرامى را حلال كند يا حلالى را حرام كند. ا لبته «صلح» با «سازش با دشمن» كه در قرآن با واژه «مداهنه» آمده است، تفاوت دارد. طِسق طِسق مُعَرَّبِ كلمه فارسى تشك است؛ يعنى پيمانه. «2» در اصطلاح عبارت است از مقدارى از خراج كه از هر جريب زمين زراعت و يا غير آن مىگيرند، مانند ضريبه اى كه در جزيه [جزيه بر رئوس] گرفته مىشود. «3» طَلايع طلايع جمع طليعه است، به معنى جلودار و پيشرو. در اصطلاح فقه به گروهى گفته مىشود كه پيشاپيش عده قوا حركت مىكند و كارهاى اطلاعاتى را نيز انجام مىدهد و از دشمن خبر مىگيرد. «4» در مورد حضرت على (ع) اين گونه روايت شده است: «انَّهُ رَأى بَعثة العيُون و الطَّلائع بَيْنَ ايدىِ الجُيُوش» «5»
نام کتاب : اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 87