responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 22
حضرت على (ع) فرمود:
«لَقَدْ كُنْتُ امْسِ اميراً فَاصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَأْمُوراً»» ديروز امير و فرمانده بودم و امروز مأمور و فرمانبردار.
كلمه امير در كتابهاى فقهى‌نيز به‌معناى فرمانده آمده‌است كه به دومورد آن‌اشاره‌مى‌شود:
زمانى كه فرمانده سپاه تصميم گرفت كه حمله كند، از خداوند طلب خير و درخواست پيروزى نمايد، و ياران خود را در صفوفى منظم سازماندهى كند و هرگروه را زير پرچم شجاعترين و كارآمدترين افراد قرار دهد. «2» زمانى امام دو سپاه را (بطور جداگانه) به دو مكان مختلف روانه كند، در حالى كه براى هر كدام از آنها «فرمانده و اميرى» منصوب كرده است. اگر هر كدام از آنان غنيمتى به دست آورند، مال خود آنان است و كسى در آن شريك نيست. «3» توجه: اين حكم فقهى، شامل نيروهاى مسلّح با تشكيلات سازماندهى فعلى نمى‌شود؛ زيرا اينان حقوق‌بگير دولت هستند.
امانْ‌ كلمه امانْ، مصدر از ماده امِنَ، يَاْمَنُ از باب عَلِمَ، يَعْلَمُ است.
امانْ در لغت يعنى آرامش خاطر داشتن، نترسيدن و اعتماد كردن است. «4» در اصطلاح فقها، امان يعنى دست كشيدن از جنگ و مهلت دادن به كافران، پس از آنكه آنها تقاضاى امان كردند به تعبير ديگر: تضمين سلامتى افراد كافر توسط افراد مسلمان (يا رهبر مسلمانان) و محفوظ ماندن، مال و جان كافران در جنگ. «5» به كسى كه امان داده مى‌شود «مُسْتَأْمَنْ» و به امان دهنده؛ «آمن» گويند. و در خواست‌

نام کتاب : اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 22
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست