نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 99
امِّ وَهَبْ اموهب دختر عبد و همسر عبداللَّه بن عمير كلبى- از بنى عُليم- از طايفه نمر بن قاسط است. «1» برخى نام وى را قمر يا قمرى خواندهاند. «2» او با همسرش در يكى از محلّههاى كوفه سكونت داشت. هنگامى كه عبداللَّه از حركت مردم به سوى كربلا براى جنگ با امام حسين عليه السلام آگاه شد، تصميم گرفت به يارى امام حسين عليه السلام بشتابد و همسرش را نيز از نيّت خود آگاه كرد. او نيز شادمان گرديد و با وى همراه شد. آن دو شبانه خود را به كربلا رساندند و به كاروان حسينى پيوستند. روز عاشورا هنگام ورود عبداللَّه به ميدان، اموهب گرزى به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدايت، از پاكان و از باقىماندگان محمّد صلى الله عليه و آله و سلم دفاع كن. عبداللَّه به طرف دشمن حملهور شد، و زن نيز در پى او رفت. عبداللَّه از او خواست كه پيش زنان بازگردد. اما اموهب جامهاش را گرفت و گفت: رهايت نمىكنم، بايد من هم با تو بميرم. در اين هنگام امام حسين عليه السلام صدا زد: خدا شما خاندان را پاداش نيك دهد. اى زن، خدايت رحمت كند پيش زنان بازگرد و با آنها بنشين كه بر زنان پيكار نيست. و او نيز بازگشت. «3» بنا به نقلى امِوهب پس از شهادت همسرش كنار او آمد، خاك و خون از چهره او برگرفت و گفت: بهشت گوارايت باد، در همين لحظه غلام شمر كه رستم نام داشت به دستور وى با زدن عمودى آهنين بر فرق زن، او را به شهادت رساند. «4» او نخستين بانويى بود كه در كربلا به شهادت رسيد. «5»
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 99